۱۳۹۰ تیر ۵, یکشنبه
(به سکوت گزیدگان و مماشاتیان زمـانه)
مـورچـه ها را،
منشان بر کرسی اتّـهـام! *
مـوریـانه اند این ها
که می جَـوَند جنگلِ واژه ها را
در این هزاره ها.
مـورچـه ها را،
منشان بر کرسی اتّـهـام! *
مـوریـانه اند این ها
که می جَـوَند جنگلِ واژه ها را
در این هزاره ها.
آن رِپ رِپـی که می شنوی،
محصول گامِ بی توقفشان نیست،بر سینه می زنند
تا نگاهِ ما تهی نشود ؛
از خیسی یِ هزاره ها.
می بینی؟
می بینی رئوس متورمشان را؟
ــ سپید و سیاه ــ
انبان واژه ها نیستند
این ها،
جهل هزاره های ما را حمل می کنند.
می بینی رئوس متورمشان را؟
ــ سپید و سیاه ــ
انبان واژه ها نیستند
این ها،
جهل هزاره های ما را حمل می کنند.
از باب تَمشیت نبوده است سکوت ما .
در این هزاره ها،
ما
مسکوت مانده ایم !
*ایدهِ من شعری است از شاعر معاصر ابوالحسن امین جعفری ؛
مورچه ها، می آیند و می روند
و کلمات روزنامه را
به تاراج می برند . . .
در این هزاره ها،
ما
مسکوت مانده ایم !
*ایدهِ من شعری است از شاعر معاصر ابوالحسن امین جعفری ؛
مورچه ها، می آیند و می روند
و کلمات روزنامه را
به تاراج می برند . . .