با پشتیبانی Blogger.

دنبال کننده ها

۱۳۹۰ مرداد ۷, جمعه
خميني پس از سركشيدن جام زهر قطعنامة 598 براي كينجويي از مقاومتي كه او را ناگزير به پذيرش آتشبس كرده بود, كشتاري وحشيانه را در زندانها آغازكرد, با اين پندار خام كه ريشة جنبش مقاومت عليه رژيمش را به كلّي بخشكاند.


 قتل عام زندانيان سياسي در تابستان و پا ييز 67, بيش از سي هزار زنداني را كه حاضر به تسليم و وادادگي نشدند, به كام مرگ فرستاد. به طوري كه پس از اين كشتار وحشيانه, اگر اَحدي از زندانيان سياسي زنده ماند, باعث شگفتي است.


مسعود رجوي در مصاحبه‌يي با «راديو مجاهد» در 24 آذر67 در اين باره گفت: «اصلاً بحث اين نيست كه خميني چند نفر را اعدام كرده، بحث اين است كه بايد ديد چه كساني را باقي گذاشته است؟ مگر جنايتكاريِ خميني حدّ و مرز مي‌شناسد؟ نه، اصلاً اين طور نيست. با ددمنشي كامل، با رذالت و هرزگي غير‌قابل‌تصوّر، بي محابا, خون مي‌ريزد. هيچ قاعده و قانون، هيچ نظم و نظام و هيچ حساب و كتابي را هم نمي فهمد. اگر كسي اين را باور نكند اصلاً خميني و رژيم خميني و مزدوران و دژخيمان خميني را نشناخته است. اين جاني پست فطرت اگر غير از اين مي‌بود يك روز هم نمي توانست حكومت كند...»
۱۳۹۰ مرداد ۴, سه‌شنبه

مسعود رجوي: «روز ۳۰ فروردين من در قم با احمد خميني در حال ديدار و گفتگو بودم. هدف بيان اعتراضمان به رفتار با آيت الله طالقاني و درخواستهاي بر حق ايشان در باره شوراها و حقوق دموکراتيک مردم و هم چنين بيان شکايتهاي خودمان از رفتار جنون آميز پاسداران و کميته چي ها و حزب الّلهيها در سراسر کشور بود. در اثناي همين بحث، احمد خميني که اداره کننده امور خميني و در عين حال رابط ما بود، گفت شما چرا معطّليد و چرا مباني اعتقادي خودتان را که امام به برادرتان هم گفته اند، نمي نويسيد و منتشر نمي کنيد، تا اين ضدّيتها تمام شود؟ چندي قبل از اين به برادرم (کاظم شهيد) قبل از اين که به عنوان اولين سفير ايران بعد از انقلاب ضدسلطنتي در مقرّ اروپايي ملل متحد به ژنو برود، با خميني در قم ديدار کرده بود. در اين ديدار خميني به او گفته بود به برادرتان بگوييد، مباني اعتقادي خود را بنويسند و منتشر کنند. و حالا احمد همان را يادآوري مي کرد. من مي دانستم هدف او و پدرش، اذعان ما به ولايت و رهبري سياسي و ايدئولوژيک خميني است. به دليل اين که وقتي چند ماه بعد کلاسهاي تبيين جهان را براي بيان و انتشار عقايد و جهان بيني مجاهدين تشکيل داديم, تاب نياورد و با آن کودتاي سياه ضدفرهنگي  از ما انتقام گرفت.
۱۳۹۰ تیر ۳۱, جمعه

 از دو ۳۰تير سخن به ميان است: ۳۰تير ۱۳۳۱, که قيام دلاورانه مردم به حمايت از دکتر مصدق به سقوط دولت چهار روزه قوام السلطنه انجاميد و ۳۰تير۱۳۶۰, که آقاي مسعود رجوي در آن روز شوراي ملي مقاومت ايران را بنيان نهاد.
در خيزشهاي سال ۱۳۸۸ مردم به پاخاسته خطاب به اوباما شعار مي دادند: «اوباما, اوباما, با اونايي يا با ما؟». در اين نوشته, با نگاهي گذرا به آن زمان و اين زمان, در پي آن خواهيم بود که دولتمردان آمريکايي در اين سالهاي دور و نزديک, با مردم ايران در راه آزادي اين سرزمين سوخته دل همگام و هم پيمان بودند و يا با دشمنان مردم ايران.

 «    يا مرگ, يا مصدّق»
     طي حکومت دو سال و چند ماهه دکتر مصدّق مردم, بارها, حمايت خود را از او نشان دادند. به عنوان نقطه اوج اين اظهار حمايتها, مي توان از قيام ملّي روز ۳۰تير ۳۱ نام برد که طي آن مردم يکپارچه با شعار «يا مرگ, يا مصدّق», عليه دولت چهار روزه قوام السّلطنه به پاخاستند و وفاداري خود را به آرمان به حقّ دکتر مصدّق ـ آزادي و استقلال ـ نشان دادند. تظاهرات اعتراض آميز مردم, سراسر کشور را فراگرفت. سيل تلگرام و نامه, در اعتراض به حکومت قوام السّلطنه و پشتيباني از دکتر مصدّق, از سرتاسر ايران به سوي  تهران روان شد. در شهرهاي خوزستان کارگران دست از کار کشيدند. شهر تهران نيز از ۲۹تير به حال تعطيل درآمد. در آن روز و به ويژه فرداي آن روز, انبوه مردم با شعار «يامرگ, يا مصدّق», «مصدّق پيروز است», «مرگ بر قوام السّلطنه», به خيابانها ريختند و با نيروهاي ارتشي و شهرباني که براي مقابله با تظاهرکنندگان از سوي فرمانداري نظامي بسيج شده بودند, به مقابله پرداختند. خبرنگار روزنامه کيهان مشاهدات خود را در روز ۳۰تير بدين شرح نقل کرده است: «... گذشته از تعطيل بازار و مغازه ها, رانندگان اتوبوسهاي شهري و کارگران کارخانه ها و کارگاهها دست از کار کشيده و به تظاهرکنندگان پيوسته بودند. کوشش ماٌموران انتظامي براي جلوگيري از تعطيل ادارات شکست خورد. از ساعت ۹صبح به بعد, ادارات دولتي هم تعطيل گرديد. به علت اعتصابِ کارگران راه آهن, قطارهاي مسافري و باري نيز ازکار بازماند... حوالي ظهر زد و خورد در ميدان بهارستان, اِکباتان, ناصرخسرو و بازار به اوج شدّت رسيد و گروه کثيري کشته و زخمي شدند. در شهرهاي مشهد, آبادان, کرمان, شيراز, تبريز, اصفهان و  رشت... مردم مبارزه روزهاي پيش را به اوج سرنوشت ساز سيام تير رسانده بودند و حماسه آفريني مي کردند... در خيابان اِکباتان جواني که گلوله خورده بود و در خون خود مي غلتيد, به دشواري برخاست و با انگشتان رنگينشده از خون خود, بر ديوار کنارش نوشت: ”اين خون زحمتکشان ملت ايران است, زنده باد  مصدّق“ و بعد, جان سپرد...
۱۳۹۰ تیر ۳۰, پنجشنبه

در ايام كودكي و در فصل زمستان كه علاوه بر فصل برف بازي و بسياري روزها و گاه حتي يك ما ه تعطيلات مدرسه به دليل بارش برف سنگين بود, فصل قصه ها نيز  بود. قصه هاي بلند تلخ و شيرين شبهاي بلند زمستان, جز تك و توكي از ميان درس خوانده ها كه شش كلاس ابتدايي يا حد اكثر ديپلمي داشتند, راويان قصه هاي زيبا و شنيدني عموما بي سواد بودند ولي در پرورش و انتقال قصه هايي كه از پيشينان فرا گرفته بودند بسيار چيره دست و صادق بودند. گاهي خاطرات گذشته هم روايت مي شد و نام مصدق را با اسف و اندوهي تلخ و زنده باد مصدقي عميق از ته دل ورد زبان همه كساني بود كه آن ايام را به خاطر داشتند.  پدرم  هميشه از خاطرات گذشته و خاطرات دوران سربازيش برايمان مي گفت و چگونه مردم با فرياد زنده باد مصدق در سي ام تيرماه  ۱۳۳۱ به خيابان ريختند و قيام كردند. اكنون پنجاه و نهمين سالروز قيام مردم در روز  ۳۰ تير در پشتيباني از پيشواي نهضت ملي ايران دکتر محمد مصدق و بازگرداندن او  به نخست وزيري در سال ۱۳۳۱ است.
۱۳۹۰ تیر ۲۹, چهارشنبه

جنگ ايران و عراق در نيمروز ۳۱شهريور ۱۳۵۹, با حمله هواپيماهاي عراقي به ايران آغاز شد. اما مرور اخبار روزنامه هاي آن زمان نشان مي دهد که جنگ چند هفته پيش از آغاز رسمي آن شروع شده بود:
 ـ روزنامه کيهان ـ ۱۵شهريور ۱۳۵۹: «درگيريهاي پراکنده يي که از هفته پيش در مناطق مرزي ايران و عراق رو به شدت گذاشته بود, به يک جنگ تمام عيار ميان دو کشور تبديل شد».
۱۳۹۰ تیر ۲۵, شنبه

  نخستين گامها
وقتي انقلاب بهمن ۵۷ به پيروزي رسيد و خميني زِمام حکومت را به دست گرفت و زبانها و قلمها از بند رها شد, همه به اين اميد بودند که در روشناي خورشيد آزادي, بدون هيچ مانع و راهبندي, فعاليتهاي سياسي آزاد خواهد شد و داد به جاي بيداد و خودکامگي, خواهد نشست. اما هنوز  خونهاي شهيدان خشک نشده بود که  استبداد زير پرده دين, از همان ماههاي نخستين پس از پيروزي, تيغ آخته اش را نشان داد و  سفره چرمين ميرغضب, بارديگر گسترده شد و آسيب آن بيش از همه دامن مجاهدين را گرفت.

مسعود رجوي در روز ۴اسفند۵۷, طي سخناني ديدگاهها و مواضع مجاهدين را درباره مبرم ترين مسائل روز اعلام کرد و ازجمله گفت  «...انقلاب ما ناقص و ناتمام و رو به افول خواهد بود مگر اين‌ که: ‌   ـ‌‌‌ هيچ ‌گونه تضييق نظامي و سياسي براي انقلابيون اصيل و جان ‌برکف که از قديم مي ‌جنگيده ‌اند، به ‌وجود نيايد؛ ‌   ـ‌ انتصابات تا سرحد امکان و به‌ خصوص در سطح کادرهاي رهبري ‌کننده با نظر شوراهاي مردمي صورت گيرد. به اين ترتيب, عموم طبقات و قشرهاي خلق, چه در ارتش و چه در دانشگاهها و چه در کارخانه ‌ها و ادارات, در حيات سياسي و اقتصادي مردم سهيم مي ‌گردند و با جان و دل در احيا و بازسازي و محافظت از آن کوشش مي ‌کنند» (روزنامه کيهان  ـ  ۶اسفند۱۳۵۷).     از آنجايي که خميني در تمام سالهاي پرخون و آتش و شکنجه دوران شاه حتي دستي از دور بر آتش نداشت و فکر «انقلاب» مو بر تنش سيخ مي کرد و سرانجام نيز به ياري «امدادهاي غيبي» «استکبار جهاني» راه به قدرت رسيدنش گشاده شد,  شنيدن واژه هاي «انقلاب» و «انقلابيون اصيل و جان بر کف» و «شوراهاي مردمي», به کامش خوش نيامد و  کمتر از ده روز پس از اين سخنان, سرسپردگانش, با نخستين يورش به مجاهدين در روز ۱۲ اسفند ۱۳۵۷, واکنش نشان دادند. بخشي از اطلاعيه سازمان مجاهدين, در روز ۱۳اسفند۵۷, با عنوان «هشدار جنبش ملي مجاهدين»: «ديروز بهمراکز جنبش ملي در کاشان, يزد و تربتحيدريه حمله کردند و خواهران و برادران مجاهد ما را خلع سلاح کرده, آنها را کتک زدند و از مراکزشان بيرون راندند... مجاهدين تا کنون نهايت بردباري و متانت انقلابي را با مواجهه مسالمت آميز با آنها از خود نشان داده اند, امّا, متاٌسّفانه اين شکيبايي در عمل نتيجه معکوس داده و کار را به آن جا رسانده است که اکنون مرکز جنبش ملي مجاهدين در تهران نيز در معرض حمله قرارگرفته...».

با توجه به فرا رسيدن سالگرد ١٨ تيرماه، به عنوان يکي از مهم ترين روزهاي تاريخ جنبش دانشجويي ايران، سايت دانشجونيوز قصد دارد با تعدادي از فعالين سياسي و دانشجويي پيرامون وقايع ١٨ تيرماه سال ١٣٧٨، تاثير اين رويداد بر فضاي سياسي کشور به همراه تحليل وضعيت کنوني جنبش دانشجويي، مصاحبه هايي داشته باشد. مصاحبه زير با دکتر محمد ملکي، اولين رييس دانشگاه تهران پس از پيروزي انقلاب است. 
دکتر ملکي پيش از پاسخ به سوالات، نکته مهمي را يادآور مي شود: 


"دوستان! اجازه مي خواهم قبل از پرداختن به سوالات نکاتي را متذکر باشم. 


نخست سپاس و درود مي فرستم به همه ي زندانيان سياسي-عقيدتي که با از جان گذشتگي و استقامت و فداکاري، زندانهاي مخوف و ستم پيشگان انسان کش را تحمل مي کنند و تن به تسليم نمي سپارند. من وظيفه ي خود مي دانم نام اين عزيزان مبارز را تا آنجا که در ذهنم هست همراه با شهيدان يک سال اخير بدون خودي و غير خودي کردنِ اين افتخار آفرينان يادآور باشم (١)، چون اعتقاد دارم هرکس با هر عقيده و مرام، در راه آزادي مردم مبارزه کند و جان و زندگي در اين راه بگذارد مَرضي خدا و خلق خواهد بود و براي هميشه در بهشت اعمال خويش بسر خواهد برد. تفاوتي بين ندا و صبا، شبنم و بهاره، مهديه و مرضيه و آسيه، نازيلا و نسرين و ... وجود ندارد، همانگونه که بين مجيد و احمد، عبدالله و پيمان، احسان و کيوان، عباس و عليرضا، حشمت الله و مجيد، سيد محمد علي و حامد و جواد و عماد و محمد و علي و ... هيچ تفاوتي نيست. راستي چه تفاوتي بين شهدا راه ازادي در دهه شصت و قبل از آن با شهدا جنگ تا امروز وجود دارد؟ چه تفاوتي ميان آن روحهاي بزرگ و شهداي سترگ از جمله سهراب و سعيد و علي و مجيد و جعفر و محسن و هاله و رضا(هدي) و همه آنها که در خيابان ها و بيابان ها به دست جنايتکاران شهيد و مجروح شدند مي توان قائل شد؟ يکبار ديگر در برابر همه ي زندانيان سياسي و عقيدتي و تمام شهدا راه آزادي با هر تفکر و انديشه سر تعظيم فرود مي آورم و به آنها درود مي فرستم." 
۱۳۹۰ تیر ۲۱, سه‌شنبه

از وضعيت و شرايط زنداني سياسي علي معزي که از بيماري حاد سرطان مثانه رنج مي برد هيچ خبري در دست نيست و عباس جعفري دولت آبادي دادستان تهران از پاسخ دادن به اين خانواده خوداري مي کند. زنداني سياسي علي معزي ۵۸ ساله که از ۱ ماه پيش با يورش مامورين وزارت اطلاعات دستگير گرديد اما همچنان وضعيت و شرايط او در ابهام است. مامورين وزارت اطلاعات ۲۱ خرداد ماه به منزل وي يورش بردند او را دستگير و به نقطۀ نامعلومي منتقل کردند.
۱۳۹۰ تیر ۱۹, یکشنبه


امسال در سي امين سالگرد ۳۰خرداد۶۰, که با گردهمايي پرشکوه ويلپنت پاريس همزمان بود, باز هم به روال سالهاي پيش, و البته با شدّتي بيشتر, «مبارزه قهرآميز» مجاهدين, با شمشير آخته ايادي وزارت بدنام اطلاعات آخوندي و همپيوندان رنگارنگ آن روياروي شد. ازجمله, آخوند مصلحي, وزير اطلاعات بدنام آخوندي در يکي از تلويزيونهاي رژيم به نام «پِرس, تي, وي» در روز ۴تير, پاسدار نقدي, رئيس بسيح, پاسدار اخوان فرد, رئيس «بسيج حقوقدانان» رژيم و مهمان پرست, سخنگوي وزارت خارجه رژيم, در تلويزيون آخوندي در همان روز  ۴تير, و همپويان آنها, از جمله, فرخ نگهدار در سايت آيت الله «بي,بي,سي» در مقاله «۳۰خرداد, نتيجه يک اشتباه محاسبه فاجعه بار». 
۱۳۹۰ تیر ۱۸, شنبه

روزنامه حکومتي اقتصاد ـ ۱۶تير۱۳۹۰ـ اين کارگر کوچک ساختماني اميدوار است که مسوولان و شرکت‌هاي ساختماني براي استخدام پدرش به عنوان يک سرايه‌دار از خانواده‌اش حمايت مالي کنند.  يکي از خوانندگان روزنامه دنياي اقتصاد روز گذشته در تماس با خبرنگار ما از فعاليت يک دختر‌بچه ۵ ساله در قالب يک کارگر ساختماني در سطح شهر تهران خبر داد.

روز چهارشنبه ۱۶ تيرماه سال ۱۳۷۸ آخرين شماره روزنامه سلام به مدير مسئولي موسوي خوئيني‌ها منتشر شد. اين روزنامه به‌دليل فاش کردن نقش سعيد امامي در قتل‌هاي زنجيره‌اي و نيز قدرت سياسي پشت پرده‌ي اين مدير وزارت اطلاعات، پس از ۸ سال انتشار توقيف شد. آخرين تيتر اول اين روزنامه‌اين خبر بود: ”سعيد امامي پيشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است“. يک روز پس از توقيف ”سلام“ بعدازظهر پنج‌شنبه ۱۷ تيرماه دانشجويان ساکن کوي دانشگاه تهران در اعتراض به اين توقيف دست به تحصن زدند. نيمه‌هاي شب و در اولين ساعتهاي آغازين روز جمعه ۱۸ تيرماه اولين حملات نيروهاي امنيتي و لباس‌شخصي به کوي آغاز شد. حملاتي که تا روز ۲۱ تيرماه ادامه داشت. 
۱۳۹۰ تیر ۱۷, جمعه

پشت سرهم وقايعي رخ داده اند که برآيندشان يک فرآيند انکارناپذيرتاريخ کنوني شده است: ديکتاتورها رفتني هستند.
 درطول کمترازيک سال اخير, در« جهان عرب و اسلام» , يعني منطقه اي که بيشترين تعداد و تراکم رژيمهاي استبدادي دنياي کنوني را در برداشت, حنبش حق طلبان و آزاديخواهان, برغم شليک گزمگان و انبوه شهدا, آن قدربر خواسته هايش پاي فشرد تا ديکتاتورها يکي بعد ازديگري سرنگون شدند يا درسراشيب سقوط دست و پا مي زنند: بن علي در تونس, مبارک درمصر, علي بن صالح در يمن.
درايران , ام القراء بنيادگرايي شيعي و مرکز «صدوراسلام عزيز»,  نيز , مارپيچ بحران حاکميت به اوج تازه اي رسيده, پايه هاي قدرت مي لرزد. ولي فقيه و گماشته قبلي اش گوش همديگر را مي جوند و چاقوي خود را تيزمي کنند. کل رژيم تاب تحمل حتي يک تشييع جنازه آرام را از دست داده....
۱۳۹۰ تیر ۱۵, چهارشنبه
سخنرانی محمدرضا روحانی در شصت و نهمین روز تحصن ژنو
سخنرانی آقای روحانی، مسئول کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت ایران در شصت و نهمین روز تحصن ایرانیان در برابر مقر ملل متحد در ژنو، که با حذف، الحاق و اصلاح از گفتار به نوشتار برگردانده شده است.
به نام آزادی، به نام ملت ایران،
خانم ها، آقایان
دشمن زخمی
بیش از دو هفته است که از افتخار حضور در تحصن شما محروم بودم، جای نگرانی نیست، نمی خواهم به اندازه دو هفته برایتان حرف بزنم. به خاطر می آورم که در آخرین بار در این میدان ملل به اهمیت نقش شما در میان دردها و آرزوهای ملت به بند کشیده ایران اشاره کردم. چند روز بعد در اجتماع ویلپنت هموطنان درون مرز و برون مرزی و جهانیان شاهد نقش آفرینی عظیم شما، اعضا و هواداران مقاومت سازمان یافته در جهت دادن به مبارزات ملت بودند.
۱۳۹۰ تیر ۱۲, یکشنبه



تلويزيون صداي آمريکا از چندسال پيش به عنوان رسانه اي مطرح ،عمدتا مورد توجه ايرانيان مقيم خارج بود. از کمي پيش از قيام و بخصوص در دوران قيام 88 اين رسانه به دليل ارائه پوشش خبري موثر مورد توجه ايرانيان داخل کشور نيز قرار گرفت. تا جايي که درمقاطعي ده ها ميليون بيننده نيز پيدا کرد. سمت گيري حرفه اي وبيطرفانه و صادقانه برخي از مفسران و برنامه سازان و تهيه کنندگان خبر اين تلويزيون در رويکردشان به وقايع ايران باعث گرديد که جهانيان چهره واقعي تري از مقاومت و پايداري مردم در برابر ديکتاتوري فاشيستي مذهبي را مشاهده کنند
۱۳۹۰ تیر ۱۱, شنبه

بيانيه جمعي از دانشجويان دانشگاه تهران 
اي راست قامتان وطن دوست, وقت تمام کردن کار است.
دانشجويان سراسر کشور
هموطنان
درتاريخ مبارزه ملت قهرمان ايران در هر روز و ساعتش برگي زرين از مبارزه نگاشته شده است . ماه خرداد خونين که ياد آور شهداي قيام سال ۸۸ است را پشت سر گذاشتيم و اينک تيرماه و خاطره کوي دانشگاه و حمله ناجوانمردانه نظام ولايت فقيه را در پيش داريم که چگونه دانشجويان آزاده را به خاک و خون کشيدند و به خيال خام خود خواستند که قلب تپنده و پيشتاز مبارزات را در نطفه اش خاموش کنند اما اين حادثه تخم افشان جوانه هاي اميدي ديگر و قيام هاي سال ۸۸ شد و اثبات شد که ظلم پايدار نخواهد ماند .