با پشتیبانی Blogger.

دنبال کننده ها

۱۳۹۱ خرداد ۲۴, چهارشنبه

سلسله مقالاتي در معرفي روز تاريخي سي  خرداد   سرآغاز مقاومت عليه رژيم ضد بشري ولايت فقيه , روز شهدا و زندانيان سياسي , در آستانه گراميداشت اين روز , براي  مشتاقان آزادي  كه  هر راهي جز مقاومت براي به زير كشيدن فاشيزم مذهبي و قرون وسطايي حاكم بر ايران  , انحرافي , فريبكارانه  و خيانت به مردم ايران ميدانند.
آري آنجا كه همه راههاي مسالمت آميز در برابر انحصار طلبي و ديكتاتوري به بن بست مي رسند , آنجا كه جز تسليم و سازش ويا مقاومت و نبرد هيچ راه ديگري ممكن و متصور نيست, مقاومت آغاز مي شود. مقاومت به هر قيمت  براي آزادي و استقلال و حاكميت مردمي  و در ميهن ما در سي خرداد 60 چنين شد. سي خرداد سر آغاز مقاومت در برابر توحش و خشونت:


چه بايد کرد؟


سخنراني مسعود رجوي در امجديه
۲۲خرداد۵۹ ـ مسعود رجوي در ميان ابراز احساسات پرشور بيش از ۲۰۰هزار تن از مردمي که در ورزشگاه امجديهٌ تهران گرد آمده بودند, ازجمله, چنين گفت: «... آمده ‌ايم بپرسيم که ديگر حالا چرا؟ در نظام جمهوري اسلامي چرا؟ و اين ‌که تکليف ما با اين اوضاع چيست؟ و خلاصه چه بايستي بکنيم؟ 

سلسله مقالاتي در معرفي روز تاريخي سي  خرداد   سرآغاز مقاومت عليه رژيم ضد بشري ولايت فقيه , روز شهدا و زندانيان سياسي , در آستانه گراميداشت اين روز , براي  مشتاقان آزادي  كه  هر راهي جز مقاومت براي به زير كشيدن فاشيزم مذهبي و قرون وسطايي حاكم بر ايران  , انحرافي , فريبكارانه  و خيانت به مردم ايران ميدانند.
آري آنجا كه همه راههاي مسالمت آميز در برابر انحصار طلبي و ديكتاتوري به بن بست مي رسند , آنجا كه جز تسليم و سازش ويا مقاومت و نبرد هيچ راه ديگري ممكن و متصور نيست, مقاومت آغاز مي شود. مقاومت به هر قيمت  براي آزادي و استقلال و حاكميت مردمي  و در ميهن ما در سي خرداد 60 چنين شد. سي خرداد سر آغاز مقاومت در برابر توحش و خشونت:
 انتخابات رياست جمهوري
۱۴دي ـ خميني درباره کانديداهاي انتخابات رياست جمهوري اعلام کرد: «بنا ندارم کسي را رد يا تاٌييد کنم.»
ـ عصر روز ۱۵دي, شماري از اعضا و رهبران سازمان مجاهدين در يک مصاحبه مطبوعاتي در دفتر مرکزي اين سازمان, مسعود رجوي, «عضو کادر رهبري مجاهدين» را به عنوان کانديداي انتخابات رياست جمهوري اعلام کردند. در اين مصاحبه مطبوعاتي موسي خياباني, ازجمله گفت: «... ما بعد از دقتّها و بحثهاي کافي و بعد از بررسي همهجانبه امر... تصميم گرفتيم در انتخابات رياست جمهوري, فعالانه, شرکت کنيم و بديهي است که با همين ديدگاه از انتخابات مجلس شورا نيز استقبال خواهيم کرد...»
مسعود رجوي در اين کنفرانس مطبوعاتي, «سرخطِ برنامه هاي انتخاباتي» خود را بيان داشت:
 «ـ تشکيل شوراهاي مردمي براي اداره امور مختلفِ سياسي و اقتصادي؛ 
   ـ ... استقلال, تماميت ارضي و تاٌمين حاکميت مردم  ايران بر سرنوشتشان؛
ـ تضمين آزادي کامل عقيده, بيان, قلم, مطبوعات, احزاب و کليه اجتماعات سياسي و صنفي, با هر عقيده و مرام؛
ـ تاٌمين حقوق مليتها...
ـ تضمين شرايط و حقوق اقتصادي و اجتماعي و سياسي مساوي براي زنان  و مردان کشور؛
ـ استقرار مساوات اسلامي ميان شيعيان و برادران اهل تسنّن و رفع تبعيض بين کليه اَتباع ايران, اعمّ از تشيع و تسنّن و ساير مذاهب و اديان توحيدي؛
ـ زمين براي دهقان, کار براي کارگر؛
ـ تاٌمين حق کار, مسکن, معيشت, آموزش و بهداشت براي عموم مردم...
ـ مبارزه با هرج و مرج و تاٌمين آسايش اجتماعي همه مردم...» (مجاهد, شماره ۱۸, ۱۸دي ۱۳۵۸).

سلسله مقالاتي در معرفي روز تاريخي سي خرداد سرآغاز مقاومت عليه رژيم ضد بشري ولايت فقيه , روز شهدا و زندانيان سياسي , در آستانه گراميداشت اين روز , براي مشتاقان آزادي كه هر راهي جز مقاومت براي به زير كشيدن فاشيزم مذهبي و قرون وسطايي حاكم بر ايران , انحرافي , فريبكارانه و خيانت به مردم ايران ميدانند.
آري آنجا كه همه راههاي مسالمت آميز در برابر انحصار طلبي و ديكتاتوري به بن بست مي رسند , آنجا كه جز تسليم و سازش ويا مقاومت و نبرد هيچ راه ديگري ممكن و متصور نيست, مقاومت آغاز مي شود. مقاومت به هر قيمت براي آزادي و استقلال و حاكميت مردمي,  و در ميهن ما در سي خرداد 60 چنين شد. سي خرداد سر آغاز مقاومت در برابر توحش و خشونت:
يورش به ستاد مرکزي مجاهدين


۲۳مرداد۵۸ ـ سازمان مجاهدين در اطلاعيه يي از توطئه يورش «چماقدارها و قَمه کشها» به ستاد مرکزي مجاهدين در ساختمان «بنياد علوي» پرده برداشت. در اين اطلاعيه, ازجمله, آمده است: «...ديروز به ‌دنبال هجوم به مراکز چند گروه سياسي و متعاقب حمله به تظاهرات و راهپيمايي و درگيريهاي خونين پريروز شايع شد که برخي عناصر و گروههاي ارتجاعي قصد حمله به ستاد جنبش ملي مجاهدين را دارند، همزمان با اين توطئه شايعه خلع سلاح مجاهدين نيز بر ‌سر زبانها مي ‌افتد... با پخش اين شايعه, بلافاصله, هزاران نفر از خواهران و برادران دلير ما به ستاد جنبش ملي مجاهدين مراجعه کرده و با استقرار در درون و بيرون ساختمان و براي مقابله با هرگونه حرکت توطئه آميز, ساختمان ستاد را در ميان گرفتند و اعلام کردند که اگر کسي قصد حمله به ستاد مجاهدين را داشته باشد, بايد از روي اجساد ما بگذرد.  اين خواهران و برادران تمام طول ديشب و هم چنين امروز در ستاد مجاهدين و در اطراف آن مستقر شده و به پاسداري از آن برخاستند... ما ... ضمن محکوم کردن هرگونه ايجاد ناآرامي و اغتشاش و هرگونه حمله و هجوم به آزاديهاي اساسي سياسي... به کساني که به چنين اَعمال و حرکاتي دست ميزنند, اعلام مي کنيم که اگر خود ضدانقلاب نباشند, اين قبيل اعمالشان در خدمت ضدانقلاب است...» (مجموعه اعلاميه ها و موضعگيريهاي سياسي مجاهدين..., ش ۲, ص ۶۵). 
طي حدود يک هفته، هزاران تن از نيروها و هواداران مجاهدين، به ‌طور شبانه‌ روزي با دست خالي و بدون سلاح از دفتر مرکزي جنبش ملي مجاهدين حفاظت مي  ‌کردند. به اين ترتيب که  ۴ ـ ۵ حلقه از هواداران مجاهدين دورتادور ساختمان «بنياد علوي» را گرفته بودند و اجازه نمي ‌دادند که چماقداران به ساختمان نزديک شوند.

سلسله مقالاتي در معرفي روز تاريخي سي خرداد سرآغاز مقاومت عليه رژيم ضد بشري ولايت فقيه , روز شهدا و زندانيان سياسي , در آستانه گراميداشت اين روز , براي مشتاقان آزادي كه هر راهي جز مقاومت براي به زير كشيدن فاشيزم مذهبي و قرون وسطايي حاكم بر ايران , انحرافي , فريبكارانه و خيانت به مردم ايران ميدانند.
آري آنجا كه همه راههاي مسالمت آميز در برابر انحصار طلبي و ديكتاتوري به بن بست مي رسند , آنجا كه جز تسليم و سازش ويا مقاومت و نبرد هيچ راه ديگري ممكن و متصور نيست, مقاومت آغاز مي شود. مقاومت به هر قيمت براي آزادي و استقلال و حاكميت مردمي,  و در ميهن ما در سي خرداد 60 چنين شد. سي خرداد سر آغاز مقاومت در برابر توحش و خشونت:
 مباني اعتقادي مجاهدين
مسعود رجوي: «روز ۳۰ فروردين من در قم با احمد خميني در حال ديدار و گفتگو بودم. هدف بيان اعتراضمان به رفتار با آيت الله طالقاني و درخواستهاي بر حق ايشان در باره شوراها و حقوق دموکراتيک مردم و هم چنين بيان شکايتهاي خودمان از رفتار جنون آميز پاسداران و کميته چي ها و حزب الّلهيها در سراسر کشور بود. در اثناي همين بحث، احمد خميني که اداره کننده امور خميني و در عين حال رابط ما بود، گفت شما چرا معطّليد و چرا مباني اعتقادي خودتان را که امام به برادرتان هم گفته اند، نمي نويسيد و منتشر نمي کنيد، تا اين ضدّيتها تمام شود؟ چندي قبل از اين به برادرم (کاظم شهيد) قبل از اين که به عنوان اولين سفير ايران بعد از انقلاب ضدسلطنتي در مقرّ اروپايي ملل متحد به ژنو برود، با خميني در قم ديدار کرده بود. در اين ديدار خميني به او گفته بود به برادرتان بگوييد، مباني اعتقادي خود را بنويسند و منتشر کنند. و حالا احمد همان را يادآوري مي کرد. من مي دانستم هدف او و پدرش، اذعان ما به ولايت و رهبري سياسي و ايدئولوژيک خميني است. به دليل اين که وقتي چند ماه بعد کلاسهاي تبيين جهان را براي بيان و انتشار عقايد و جهان بيني مجاهدين تشکيل داديم, تاب نياورد و با آن کودتاي سياه ضدفرهنگي  از ما انتقام گرفت.

سلسله مقالاتي در معرفي روز تاريخي سي خرداد سرآغاز مقاومت عليه رژيم ضد بشري ولايت فقيه , روز شهدا و زندانيان سياسي , در آستانه گراميداشت اين روز , براي مشتاقان آزادي كه هر راهي جز مقاومت براي به زير كشيدن فاشيزم مذهبي و قرون وسطايي حاكم بر ايران , انحرافي , فريبكارانه و خيانت به مردم ايران ميدانند.

آري آنجا كه همه راههاي مسالمت آميز در برابر انحصار طلبي و ديكتاتوري به بن بست مي رسند , آنجا كه جز تسليم و سازش ويا مقاومت و نبرد هيچ راه ديگري ممكن و متصور نيست, مقاومت آغاز مي شود. مقاومت به هر قيمت براي آزادي و استقلال و حاكميت مردمي, و در ميهن ما در سي خرداد 60 چنين شد. سي خرداد سر آغاز مقاومت در برابر توحش و خشونت:

نخستين گامها
وقتي انقلاب بهمن ۵۷ به پيروزي رسيد و خميني زِمام حکومت را به دست گرفت و زبانها و قلمها از بند رها شد, همه به اين اميد بودند که در روشناي خورشيد آزادي, بدون هيچ مانع و راهبندي, فعاليتهاي سياسي آزاد خواهد شد و داد به جاي بيداد و خودکامگي, خواهد نشست. اما هنوز  خونهاي شهيدان خشک نشده بود که  استبداد زير پرده دين, از همان ماههاي نخستين پس از پيروزي, تيغ آخته اش را نشان داد و  سفره چرمين ميرغضب, بارديگر گسترده شد و آسيب آن بيش از همه دامن مجاهدين را گرفت.

 سلسله مقالاتي در معرفي روز تاريخي سي  خرداد   سرآغاز مقاومت عليه رژيم ضد بشري ولايت فقيه , روز شهدا و زندانيان سياسي , در آستانه گراميداشت اين روز , براي  مشتاقان آزادي  كه  هر راهي جز مقاومت براي به زير كشيدن فاشيزم مذهبي و قرون وسطايي حاكم بر ايران  , انحرافي , فريبكارانه  و خيانت به مردم ايران ميدانند.
آري آنجا كه همه راههاي مسالمت آميز در برابر انحصار طلبي و ديكتاتوري به بن بست مي رسند , آنجا كه جز تسليم و سازش ويا مقاومت و نبرد هيچ راه ديگري ممكن و متصور نيست, مقاومت آغاز مي شود. مقاومت به هر قيمت  براي آزادي و استقلال و حاكميت مردمي  و در ميهن ما در سي خرداد 60 چنين شد. سي خرداد سر آغاز مقاومت در برابر توحش و خشونت:

امسال در سي امين سالگرد ۳۰خرداد۶۰, که با گردهمايي پرشکوه ويلپنت پاريس همزمان بود, باز هم به روال سالهاي پيش, و البته با شدّتي بيشتر, «مبارزه قهرآميز» مجاهدين, با شمشير آخته ايادي وزارت بدنام اطلاعات آخوندي و همپيوندان رنگارنگ آن روياروي شد. ازجمله, آخوند مصلحي, وزير اطلاعات بدنام آخوندي در يکي از تلويزيونهاي رژيم به نام «پِرس, تي, وي» در روز ۴تير, پاسدار نقدي, رئيس بسيح, پاسدار اخوان فرد, رئيس «بسيج حقوقدانان» رژيم و مهمان پرست, سخنگوي وزارت خارجه رژيم, در تلويزيون آخوندي در همان روز  ۴تير, و همپويان آنها, از جمله, فرخ نگهدار در سايت آيت الله «بي,بي,سي» در مقاله «۳۰خرداد, نتيجه يک اشتباه محاسبه فاجعه بار». 
اين بار نيز مانند سالهاي پيش مجاهدين را در تحميل «مبارزه قهرآميز» به رژيم مقصّر شمردند و همان ورد هميشگي شان را, که مجاهدين آغازکننده اين شيوه از مبارزه  بودند, تکرار کردند و براي گشوده شدن راه «مبارزه مسالمت آميز», قلع و قمع مجاهدين را خواستار شدند. همان درخواستي که رفسنجاني در نخستين سال آغاز «مبارزه مسلحانه» مجاهدين, باب آن را گشوده بود. رفسنجاني, در نماز جمعه ۱۸ديماه ۶۰, در اين باره گفته بود: «مي توانيم, درصورتي که محيطِ جنگ به وجود نياورند و آشوب به پانکنند, با آنها زندگي مسالمت آميز داشته باشيم؛ مي توانند حزب داشته باشند, روزنامه داشته باشند...»  دو هفته بعد, باز مدّعي شد:  «وقتي ”تروريسم“ بخوابد, ما زبانها و قلمها را, کاملاً, آزاد و مطمئن خواهيم کرد... آزاديهاي معقولي که در يک رژيم مردمي مي شود داد...» (روزنامه اطلاعات, ۳بهمن ۱۳۶۰).
۱۳۹۱ خرداد ۲۲, دوشنبه





كاربران شبكه هاي اجتماعي اين روزها شاهد رويدادي كم سابقه در فضاي مجازي بودند. خانمي به نام بهيه جيلاني كه چندين صفحه در فيس بوك دارد به ناگهان در يك جلسه وزارت اطلاعات كه براي درخواست اخراج مجاهدين از فرانسه, در پاريس تشكيل شده, ظاهر مي شود و سخنراني او در اين جلسه در يوتوب منتشر مي گردد. گردانندگان اين جلسه كه خود را «اعضاي سابق مجاهدين» مي نامند, از سالها قبل به خدمت وزارت اطلاعات در آمده و كاري جز جاسوسي عليه پناهندگان ايراني در كشورهاي مختلف و حمله و هجوم به مخالفان و چاقوكشي ندارند. 
انتشار خبرهاي مربوط به اين جلسه و سخنراني بهيه جيلاني در آن و اكنش گسترده اي را در فضاي مجازي و در محافل ايرانيان برانگيخت. بسياري از كاربران كه فريب ادعاهاي توخالي نامبرده را خورده و در صفحات وي مشترك شده بودند, ضمن حذف وي از صفحات فيس بوك, اقدام به افشاي او كردند. 
بهيه جيلاني روز جمه 8ژوئن در گفتگو با يك رسانه اينترنتي به نام «مردم», به شكوه و شكايت از كاربران فيس بوك پرداخته كه چرا چهره واقعي او را بر ملا كرده اند.
ايشان در روز روشن در جلسه وزارت اطلاعات سخنراني كرده و وقتي كاربران اقدام به افشاي او مي كنند, گلگي مي كند كه چرا او را عامل وزارت اطلاعات ناميده اند. نامبرده مدعي مي شود كه از همه جا بي خبر براي مراسم ختم! به اين جلسه دعوت شده و رفته بود: «حقيقتش اين بود كه من به يك مراسم ختمي دعوت شده بودم. كه مراسم ختم آقاي حائري و يكي از پدران ديگر افرادي كه از مجاهدين بريدند». 
اما درهمان گفتگو, چند ثانيه بعد, درباره وقايعي صحبت مي كند كه هيچ رسانه اي، حتي رسانه هاي رسمي و غيررسمي آخوندها از آن سخن نگفته است،  بهيه جيلاني در گفتگو با رسانه مزبور مي گويد همزمان با مجلس ختم, دادگاهي در پاريس به پرونده مجاهدين به اتهام ترور مقامات رژيم رسيدگي مي كرده است. 
از راست و دروغ اين خبر كه بگذاريم, بايد پرسيد كه اولاً: ايشان كه براي شركت در جلسه ختم رفته بودند, از كجا با خبر شدند كه دادگاه پاريس به چنين پرونده اي رسيدگي مي كند؟ خبري كه در هيچ رسانه اي ديده نشده و فقط روزهاي بعد سايتهاي زنجيره اي وزارت اطلاعات اقدام به انتشار چنين دعاوي نمودند و معلوم شد كه خانم جيلاني قبل از سايتهاي مربوطه، نسبت به اين دعاوي توجيه شده است. 
۱۳۹۱ خرداد ۱۷, چهارشنبه

روز سه شنبه 6 ژوئن وزارت اطلاعات يا گشتاپوي ملايان, با به كارگيري تعدادي از مأموران شناخته شده اش, اقدام به برگزاري يك اكسيون و برگزاري يك جلسه با درخواست اخراج مجاهدين از فرانسه نمود. 



اين اكسيون با نمايش تعداد انگشت شمار مأموران وزارت در منطقه سنت ميشل پاريس برگزار شد. شركت كنندگان در اين نمايش عبارت بودند از: محمد حسين سبحاني ـ غفور فتاحي ـ بتول سلطاني ـ  نسرين ابراهيمي ـ مهدي سجودي ـ محمودسپاهي ـ علي جهاني ـ محمد رزاقي ـ علي راستگو ـ مهدي خوشحال ـ نادر نادري ـ محمد كرمي ـ جواد فيروزمند, طيبي, حامد صرافپور, همايون كهزادي.


صحنه گرداني اين نمايش رسوا به عهده جهانگير  شادانلو بود كه مدارك مزدوري او در دادگاه پاريس افشا گرديد. وظيفه عكس برداري و گرفتن فيلم از اين نمايش بر عهده برخي از همين مأموران بود, كه عبارت بودند از: ادهم طيبي و يك بسيجي سابق به نام سعيد محمدياري, روح الله تاجبخش


اين نمايش, پس از 10 دقيقه جست و خيز مزدوران و بي اعتنايي عابران و شهروندان فرانسوي, تعطيل گرديد. 
۱۳۹۱ خرداد ۱۳, شنبه

به گزارش جيمي کرافورد در سي ان ان, يک دادگاه استيناف فدرال به وزير خارجه هيلاري کلينتون دستور داده است يک تصميم سريع در مورد اينکه آيا يک گروه مخالف ايراني را از ليست سازمانهاي خارجي تروريستي وزارتخارجه خارج ميکند بگيرد.


دادگاه استيناف آمريکا در شعبه کلمبيا به کلينتون ۴ ماه از جمعه داد تا درخواست مجاهدين خلق را براي خروج از ليست يا بپذيرد و يا رد کند و يا اينکه دادگاه يک حکم به اصطلاح منديمس صادر خواهد کرد و خودش اين گروه را از ليست خارج خواهد کرد.
دادگاه در حکمش گفت: ”به ما هيچ دليل کافي داده نشده که چرا وزير طي ۶۰۰ روز گذشته قادر نبوده تصميمي را اتخاذ کند که کنگره براي آن به وي ۱۸۰ روز مهلت داده بود”. ”چنانچه وي ظرف اين مدت (۴ماه) اقدام نکند درخواست براي حکم منديمس در مورد لغو نامگذاري (در ليست سازمانهاي خارجي تروريستي) پذيرفته خواهد شد”.
۱۳۹۱ خرداد ۱۲, جمعه

کساني‌که به‌جاي دفاع از حقوق مسلّم و انکارناپذير اشرفيان که در همه قوانين و کنوانسيونهاي بينالمللي به‌رسميت شناخته شده است، خواهان تسليم و زانو زدن مجاهدان اشرف در برابر ولايتفقيه و عوامل آن در عراق هستند؛ تمامي آنها، بدون شک، در خدمت همين رژيم و جبهه متحد ارتجاع و بخش ولايتفقيه در عراق، عمل مي‌کنند. 
چنآن‌که گفتم، اين فرومايگي‌ها نه ”في سبيل الله“ است و نه از سر ”عرق پرولتاريايي“ يا غيرت ملي. 
سراپا بيغيرتي و بيشرافتي است. دست تکان دادن و عشوه سياسي براي ارتجاع هار و وحشي است. 
ناديده گرفتن مرزبندي سرخ و خونين با دشمن ضدبشري است. مخدوش کردن مرز مقاومت با تسليم است. که از ابراهيم بت شکن تا اسپارتاکوس و زاپاتا، و از امام حسين تا مقاومت يونان و اسپانيا، و از بابک خرمدين و سربداران تا دليران تنگستان و ستارخان و اميرخيز، از برجستهترين دستاوردهاي بشريت است، از سوي هر کس که باشد، خائنانه و مشمئز کننده و دقيقاً در خدمت بقاي رژيم و بر ضد قيام و سرنگوني است. 
با هر بهانه و تحت هر عنوان و هر پوششي که در جبهه ارتجاع و بخش ولايتفقيه و پشتيبانان و دم و دنبالچههاي آن در سراسر جهان، ارائه شود، فرقي نمي‌کند و مضمونش همين است. در خدمت بقاي رژيم و بر ضد قيام و مقاومت براي رهايي است.

72  سال پيش ژنرال چارلز دوگُل  رهبر مقاومت فرانسه در حاليکه در تبعيد بسر ميبرد  شروع   مقاومت عليه نازيسم را اعلام نمود. صداي وي همچنان از طريق مقاومت ايران تکرار ميشود" هر اتفاقي بيفتد   شعله هاي مقاومت نبايد   خاموش  شود و نخواهد شد". سه دهه گذشته  بيشترين تلاطم بدترين  در خاورميانه رخداده است که چشم اين طوفانها ايران بوده است. عنصر اصلي که ميتواند تعادل براي صلح در منطقه را بوجود آورد يک سازمان پشتيبان دموکراسي بنام مجاهدين است که توسط رژيم تهران مورد تهديد قرار گرفته است.  اين گروه يک پيام رادر خلال مبارزه حماسي اش با فاشيست مذهبي در ايران مرتبا تکرار نموده : 
"تنها روش براي يک راه حل منطقي و عملي بحران ايران تغيير دموکراتيک توسط مردم ايران و مقاومت سازمان يافته اش مي باشد."  اين سخن اخيرا توسط کميته بين المللي عدالت که از 4000 پارلمانتر شامل پارلمان بحرين و سناي آلمان تشکيل شده است تکرار شد. 
با نگاهي به درسهاي گذشته ما درميابيم که در سه دهه گذشته با شکست انکارناپذير غرب در سياستش براي تعظيم در برابر ملاها روبرو بوده ايم. مفهوم تغيير ذات يک افعي براي بوسيدن و نه گاز گرفتن احمقانه بوده و گدايي براي يک موضوع منطقي از يک قاتل قرون وسطايي مردم ايران توهم است. طبيعت سيري ناپذير يک ستمگر بر پايه منشور "ولايت فقيه" و ادعاي نمايندگي خدا بر روي زمين و دستکاري مذهب بمنظور ايجاد يک فرقه ي بي سابقه در سراسر دنيا نميتواند با رقص ديپلماتيک خاموش شود.  
۱۳۹۱ خرداد ۱۱, پنجشنبه

تو نمي داني مردن
وقتي که انسان مرگ را شکست داده است
چه زندگي است.
الف. بامداد


گردن فرازان ورزش ايران زمين, که به رژيم اهريمني ولايت, « نه » گفتند,  و جاودانه شدند .
از چپ مجاهدان شهيد : فروزان عبدي ملي پوش واليبال,. صمد منتظري ملي پوش وزنه برداري و قهرمان آسيا, . حميدعترتي(علا کوشالي)عضو تيم منتخب فوتبال ايران,  مهشيد رزاقي فوتباليست  عضو تيم ملي اميد,  هوشنگ منتظر الظهور قهرمان كشتي فرنگي و عضو تيم ملي, حبيب خبيري ملي پوش فوتبال و كاپيتان تيم ملي ايران, ستارگان جاودان ورزش ايران كه در برابر ايلغار آخوندها قهرمانانه از شرف مردم ايران دفاع كردند. 
محمد بهروزي
۱۳۹۱ خرداد ۱۰, چهارشنبه




«اگر عمري باقي بود و امکاناتي به افشاي هر چه بيش‌تر سازمان و مجموعه روابط سازمان با قدرت‌ها و تلاش براي برگرداندن افراد سازمان خصوصا دو دل‌ها و مرددها و بالاخره حل شدن و محو شدن در مردم تحت رهبري امام. من هم محو خواهم شد در اين خط و تا حد توان در اين راه گام برخواهم داشت.» سعيد شاهسوندي,  روزنامه‌ي جمهوري اسلامي، ششم خرداد ۱۳۶۸»


چندى پيش دوست عزيزى مطلبى از سايت متعلق به علي کشتگر موسوم به "ميهن" را براى من فرستاد. عنوان آن "اشرف ايستگاه آخر" بود. با ديدن اين مطلب به اين نتيجه رسيدم که هر وقت فکر مي کنم که در هجوم تبليغات ضد مجاهدين همه برگها و ترفندهاي ممکن را ديده يا شنيده ام، بازهم آخوندها با رو کردن برگهاي ديگري، مرا غافلگير مي کنند!
به يکي از ياوه هاي "ميهن فروش" در اين نوشته توجه کنيد. نويسنده با اشاره به وقايع سال۱۳۶۵ و رفتن مسعود رجوي به عراق مي نويسد: «رجوي در آن دوره نه تنها به هشدار کساني چون “ابوالحسن بني صدر” و فرد با پرنسيبي چون دکتر قاسملو اهميتي نداد، بلکه در برابر مقاومت بعضي از سران مجاهدين در مقابل تصميم­ها و رفتارهاي بيمارگونه­اش، آن­ها را به حاشيه راند. صدور حکم اعدام براي “علي زرکش” – مسئول نيروهاي نظامي و از اعضاي کادر مرکزي سازمان – به علت مخالفتش با دستور طلاق­هاي دسته جمعي اعضاي مجاهدين و يا حذف “سعيد شاهسوندي” – از اعضاي قديمي و کادرهاي اصلي – به علت مخالفتش با حکم اعدام زرکش، نمونه­هايي از تصفيه­هاي دروني سازمان به حساب مي­آيد». 
وقتي نويسنده با پز چپ نمايي، و نام بردن از سعيد شاهسوندي و بني صدر به تکرار تبليغات نخ نماى وزارت اطلاعات رژيم ملايان استناد مي کند، ديگر بحث از يک ضد تبليغات معمولي گذشته و بيانگر ارتباط ارگانيک و سازمانيافته ميهن فروش مزبور با رژيم آخوندى است و با اين کار منزل و قرارگاه خود را در وزارت اطلاعات نشان مي دهد. 
۱۳۹۱ خرداد ۴, پنجشنبه

ديروز در سايت راديو فردا در فيس بوک مقاله اي  از روزنامه گاردين چاپ شده بود که توجه من را خيلي‌ به خود جلب کرد.  برداشت دلبخواه و كاملا مغرضانه  و نتيجه گيري  حكم صادره  به گونه ي قاضي صلواتي ! از سوي راديو فردا  عليه مجاهدين برايم عجيب نبود چون   چنين گزارشات مغرضانه اي در باره مجاهدين از اين راديو  سابقه دار است. آنچه كه براي من بسيارعجيب مي نمود , 
اين بود كه راديو فردا اين گزارش را به نقل از يك روزنامه مشهور خارجي نوشته بود كه معمولا به هيچ وجه يک‌تنه به قاضي نمي‌روند.
 براي همين تصميم گرفتم که به منبع اصلي‌ مراجعه کنم. وقتي‌ که مقاله گاردين را خواندم کاملا برداشت متفاوتي از اين مقاله کردم, چرا که  اين نوشتار يک نگاه عميق به هر دو طرف قضايا  داشت.  اين مقاله در باره  جزئيات قرارگيري نام سازمان مجاهدين  خلق ايران در ليست تروريستي بود و دلائلي که يک سري مقامات ارشد امريکايي از نظامي و غير نظامي  طرفدار سر سخت اين گروه هستند را عنوان ميکرد. و اصل صحبت اين مقاله بر سر حق آزادي بيان و ضايع نشدنش بود. 

باسلام
 اينجانب غلامرضا غلامحسيني عضو سنديکاي کارگران شرکت واحد مدت چهارماه در سالن 12 بند 4 زندان گوهردشت کرج با مرحوم منصور رادپور همبند بودم و بدليل شناختي که از آن مرحوم دارم، ايشان مبارزي پاکباز بودند که پس از درگذشت ايشان رسانه هاي به اصطلاح اصلاح طلب اراجيفي در مورد ايشان به چاپ رسانده اند، که از اين رسانه ها پخش چنين اراجيفي دور از ذهن نيست، زيرا گردانندگان اين سايتهاي خبري خود روزي در راس تصميم گيري حکومتي بوده و باعث نقض حقوق فردي و اجتماعي افراد مبارز بوده‌اند و مطالب عنوان شده با هزاران تن سريشم هم به مرحوم رادپور نمي چسبد. 
روحش شاد و راهش پر رهرو باد

روزنامه انگليسي گاردين  مقاله مفصلي  در تاريخ 22 مي  در رابطه با مجاهدين درج كرده است و با چند تن از شخصيتهاي سياسي و مقامات آمريكا كه دست اندركار پرونده نامگذاري تروريستي مجاهدين توسط وزارت خارجه آمريكا  هستند، مصاحبه كرده است .  حاميان مجاهدين در گزارش گاردين در دفاع از مجاهدين صحبت كرده اند و مزدوران لابي رژيم نيز ترس و وحشت خود از احتمال خروج مجاهدين از ليست تروريستي آمريكا را بر ملا نموده اند. 
رضا مرعشي  يكي  از اعضاي  شبكه لابي رژيم « نياك » است كه گاردين  در اين گزارش با وي  مصاحبه كرده  و وي  در وحشت از خروج مجاهدين  از ليست تروريستي وزارت خارجه آمريكا  حرف زده است.    حرفهاي رضا مرعشي و تلاشهاي اعضاي «نياك» طي روزهاي اخير بيانگر اين است كه  لابي رژيم به وحشت افتاده و در تلاش است  با شيطان سازي از مجاهدين و تبليغات دروغ جلوي  خروج از ليست مانع ايجاد كند.
 امّا در اين ميان, راديو فردا در نقش بلند گوي آخوندها ظاهر شده و با برداشتي كاملا آخوند پسند, بخشهايي  از گزارش گاردين را  كه به نفع خودش و البته رژيم  بوده، به صورت گزينشي درج   و روي سايت راديو فردا و  صفحه فيس بوكش  گذاشته بود كه  به دليل كامنتهاي اعتراضي ايرانيان نسبت به اين گزارش دروغ و مغرضانه  از صفحه فيس بوك حذف كرد!
۱۳۹۱ خرداد ۳, چهارشنبه

۱۳۹۱ اردیبهشت ۳۰, شنبه


خير نبينند از عمرشان آنهايي که شايع کرده بودند پرزيدنت بني‌صدر مرحوم شده و مراسمش را خانواده بي‌سر و صدا برگذار کرده‌اند! هزار بار شکر که معلوم شد بکلي دروغ و شوخي مخالفين قديم پرزيدنت بوده است. و خدا خير بدهد بي‌بي‌سي را که به‌مناسبت  سالگردي مصاحبه‌اي با پرزيدنت کرد و بر اين شايعه خط بطلان کشيد و آبي بر آتش دلهاي سوختة علاقه‌مندان تاريخي پرزيدنت ريخت.
بايد قبول کرد که زمينه هم براي شايعه‌سازان فراهم بوده، چون مدت‌هاي مديد بود که از پرزيدنت سر و صدايي به‌گوش نمي‌رسيد. در اين سالها رسم شده بود که هر وقت يکي از رجال يا علما مرحوم مي‌شد، يک راديويي با پرزيدنت مصاحبه‌اي ترتيب  مي‌داد، دربارۀ علت فوت و سوابق خانوادگي متوفي سؤال مي‌کرد و...  در حالي که در اين يکي دوسالة اخير، چهار پنج نفر از علماي  اعلام و رجال دولت اسلامي فوت شده بودند، خبري از پرزيدنت نشده بود.
۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۷, چهارشنبه




۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۶, سه‌شنبه


به گفته خبر نگاري که نخواست نامش فاش شود.  در شهري که نامش جايز نيست گفته شود. در راديو تلويزيوني که ترجيح ميدهد خبر را مخفيانه گزارش کند خبري  به دستمان رسيده, که جمهوري اسلامي بهترين گزينه دموکراسي در منطقه ميباشد. آيت الله بي بي سي مُعجزه گر است. به مُعجزه هاي آيت الله بي بي سي ايمان بياوريد و هر جمعه براي اقامه نماز جمعه به امامت آيت الله بي بي سي با دروغهاي داغ و دسته اول  به سوي لندن بشتابيد!
مُعجزه گر قرن آيت الله بي بي سي!
۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۵, دوشنبه

آيت الله بي بي سي صرفا يك رسانه نيست , يك ناجي بزرگ است.  ناجي ديكتاتورها بويژه بزرگترين ناجي رژيم مُلاها است. تبليغات دروغي كه رسانه هاي جمهوري اسلامي از عهده اش بر نمي آيند در عهده آيت الله بي بي سي است. زيرا 
روانشناسي غريبي دارد. خوب ميداند جاي جلاد و قرباني را تعويض كند. در دروغگويي خبره و همه فن حريف است.
دوغ را به جاي دوشاب و دوشاب را به جاي دوغ مي فروشد. 
۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

مواظب باش اماراتي ها اسمشو يك وقت  ندزدن!

 امروز راه حفظ  جمهوري اسلامي  از زير نام خليج فارس مي گذرد!
 زير اين نام قشنگ كه حافظ بيضه ي  اين  نظام اللهي ! است. تحريك ميكنه حس  برتري نژادي, فريب ميده زيادي , پنهان ميكنه  اين همه فقر و ننگ و  تباهي,  
۱۳۹۰ اسفند ۱۳, شنبه
ازقرائن چنين بر مي آيد كه خط تبرئه و تبليغ جلادان براي  ابلاغ و اعلام  خط توبه و ندامت از مبارزه, از يك سو و دميدن روح در كالبُد مردگان از اوين تا بغداد و كاخ سفيد,  در گرماگرم خيزش و قيام خلقها عليه ستم و ديكتاتوري,  براي شيطان سازي از جنبش مقاومت مردم ايران, روشي كهنه امّا به شدت نيازمند براي اربابان تمدن غرب! و اربابان توحش در  شرق  ( رژيم ايران) مي باشد. 
اين قرائن يكي  ميزباني پريزدنت اوباما در كاخ سفيد از مالكي جلاد و هادي عامري ترريست  است. ديگري ميزباني صداي آمريكا از پرويز ثابتي , و آخري مهمان ويژه برنامه به عبارتي ديگر تلويزيون بي بي سي  سعيد شاهسوندي شاگرد جلادان  اوين نظير لاجوردي   و سردژخيماني چون سعيد حجاريان است. جاي لاجوردي و   سعيد امامي  و سعيد حجاريان در اين برنامه ها خالي است!
۱۳۹۰ اسفند ۱۲, جمعه

آژانس ايران خبر:  عكسي كه به  ضميمه مشاهده ميكنيد , حوزه هاي انتخاباتي خالي در شهر همدان است ,در اين عكس به خوبي ديده ميشود كه حتي يك نفر براي
خوردن سانديس و كيك هم به اين ستاد انتخاباتي نيامده وصندليهاي چيده خالي است ، بنا بر اين خبر مردم شهر در پاسخ به اين سئوال كه آيا در انتخابات شركت ميكنيد گفته اند:انتخابات اين حكومت پوشالي است وما شركت نمي كنيم.
۱۳۹۰ اسفند ۱۰, چهارشنبه

در حاليکه ديکتاتوري حاکم بر سوريه روزانه در حال کشتار مردم سوريه است, هر روز اخبار جديدي از نقش و مشارکت رژيم آخوندي و سپاه پاسداران در اين جنايات ميرسد.
 از طرف ديگر مقاومت ارتش آزاديبخش سوريه و مردم دلاورش  عليه ديکتاتوري بشار اسد اوج گرفته و آنها ضربات جديدي به نيروهاي سرکوبگر وارد مي کنند. 
مطابق يک خبر ارسالي از داخل ايران, سپاه پاسداران در چند روز اخير روزانه جنازه ده ها تن  از پاسداراني که در درگيري با ارتش آزاديبخش و مردم سوريه به هلاکت رسيده اند را بطور مخفيانه به ايران منتقل ميکند.
اين جنازه ها بطور پنهاني  در فرودگاه هاي تهران تخليه شده و سپس به قبرستان منتقل ميشود.  
ياد آوري ميکنيم که نيروي قدس سپاه پاسداران داراي پروازهاي اختصاصي ثابتي به دمشق ميباشد که از اين طريق سلاح و مهمات و همچنين مزدوران نيروي قدس را براي سرکوب مردم سوريه به اين کشور ميفرستد.
بنا به گزارش مطبوعات آمريكا  وكلاي جنبش اپوزسيون ايران شكايتي را به دادگاه فدرال استيناف آمريكا در ناحيه كُلمبيا براي خارج كردن نام مجاهدين خلق ايران از فهرست گروههاي تروريستي وزارت خارجه ارائه داده اند.
اين شكايت پس از نزديك به دو سال سر باز زدن  وزارت خارجه از حكم قبلي اين دادگاه ارائه گرديده است.  به گزارش سايت همبستگي ملي به نقل از مطبوعات آمريكا: 

بدنبال سر باز زدن وزارت خارجه آمريکا طي ۲۰ ماه گذشته از اجراي حکم دادگاه استيناف فدرال مبني بر بازبيني برچسب غير قانوني تروريستي عليه سازمان مجاهدين، روز دوشنبه ۸اسفند ۱۳۹۰، وکلاي سازمان مجاهدين خلق ايران در واشينگتن دي سي، لايحه اي را تقديم دادگاه فدرال استيناف براي ناحيه کلمبيا (واشينگتن دي سي) کرد که طي آن از دادگاه درخواست شده است که در پي استمرار نقض قانون اساسي آمريکا و حق مجاهدين خلق ايران براي برخورداري از حق دادرسي عادلانه، رأساَ برچسب ناعادلانه تروريستي را از مجاهدين حذف کند يا به وزير خارجه دستور بدهد ظرف ۳۰ روز تصميم خودش را اعلام نمايد.
به گزارش دارالوکاله بان کرافت در واشينگتن ۸اسفند۱۳۹۰, در اين لايحه، وکلا تصريح کرده اند که خودداري وزير از اعلام تصميم در مورد اين پرونده نه تنها استمرار نقض حقوق مجاهدين مي باشد، بلکه نقض صريح حکم دادگاه و عدم پايبندي آن به زمانبندي مشخص شده ۱۸۰ روزه در قانون و نيز جلوگيري از دخالت قضاييه در اين پرونده محسوب مي گردد. 
ثبت اين لايحه که توسط پروفسور ويت دين، دستيار پيشين وزير دادگستري آمريکا، اندي فراي، معاون پيشين دادستان کل آمريکا و استيون اشنيبام، پروفسور حقوق در دانشگاه جانزهاپکينز، صورت گرفت، انعکاس مطبوعاتي گسترده اي در خبرگزاري ها و روزنامه ها و سايت هاي خبري در سراسر آمريکا را بدنبال داشت.
۱۳۹۰ اسفند ۹, سه‌شنبه

به دبيرکل سازمان ملل متحد بان کي مون
رونوشت به :
وزير خارجه ايتاليا جوليو ترتزي
کميسارياي عالي پناهندگي سازمان ملل متحد – ايتاليا
دبيرکل محترم
اين نامه را در شرايطي مي نويسم که در اين روزها از جابجايي صدها تن از ساکنان اشرف با خبر شديم، از ديدن تصاوير مکاني  که در آن قرار گرفته اند و نيز نحوه برخورد با آنها شوکه شديم. 
دبيرکل محترم
آنچه که اتفاق افتاده مايه شرم  بشريت مي باشد، به گونه اي که نه تنها حقوق اوليه بشريت لگد مال شده بلکه شآن و مقام انسانيت نيز پايمال شده است.
شما را نمي دانم ولي براي ما افراد معمولي و با کمي وجدان ، بعد از شنيدن اين اخبار و ديدن اين تصاوير ، ديگر به رختخواب رفتن و خواب آرام کردن بسيار دشوار است.
با توجه به اينکه اين اعمال غير انساني در زمان رياست شما اتفاق مي افتد، معتقديم که بايستي سوالاتي را مطرح کرد،  آيا واقعا منافع اقتصادي اينقدر مهم شده اند که ديگر شآن انسانيت نبايستي محترم شمرده شود ؟

ترکيدن لوله فاضلاب کمپ ليبرتي را سرسري نبايد گرفت, چون اهميت نمادين زيادي دارد. البته خود پديده, يعني ترکيدن لوله فاضلاب, آزاردهنده و ناراحت کننده است. اما اين, ظاهر قضيه است. زير آن بايد ترکيدن فاضلاب بزرگتر و آزاردهنده تري را ديد که توسط مالکي و آن آقاي تسهيل کننده به خواست حکومت آخوندها سر هم بندي شده بود تحت عنوان« اردوگاه ترانزيتي».
وصف اين اردوگاه را, که اکنون سير تا پيازش مشخص شده و عده يي با زندان مقايسه اش مي کنند و عده يي ديگر با اردوگاه اسيران نازي در جنگ دوم جهاني, لابد همه در ا فشاگريهاي روزمره جنبش مقاومت خوانده اند و مي خوانند؛ بنابراين نيازي به تکرارش نيست. آن چه من مي خواهم در اين جا بگويم اين است که در زير اين فاضلاب بزرگتر دوٌمي هم يک فاضلاب مهيب تر سوّم وجود دارد که عبارت باشد از طرز فکر حاکم بر دستگاههاي عريض و طويلي که به مسأله پناهندگان مي پردازند.


آژانس ايران خبر: طي دو روز اخير گزارش هايي از دانشگاه هاي مختلف برايمان ارسال شده كه خبر از مناظره هايي در اين دانشگاه ها براي رونق دادن به شركت دانشجويان در انتخابات مي دهد:
مناظره در دانشگاه تهران 
خبري از يك دانشجوي دانشگاه تهران: بعد از كلي تبليغات و پخش اعلاميه هاي مناظره در دانشگاه تهران، برگزاري چنين مناظره با حضور نمايندگان در دانشگاه, ملغي اعلام شد.
مسوولين دانشگاه چندين روز تبليغ كردند كه مناظره هايي با حضور كانديدهاي مجلس برگزار مي شود، اما بعد اعلام شد كه اين مناظره بين اعضاي بسيج دانشگاه و چند تن ازمسؤلين برگزار خواهد شد!
اغلب دانشجويان مي گفتند كه بي اعتنايي عموم به مناظره ها و عدم محبوبيت كانديداها است كه باعث چنين كاري از طرف مسوولين امر شده است. 
۱۳۹۰ اسفند ۸, دوشنبه

علي اکبر ولايتي در دومين همايش فرهنگي سپاه پاسدار اذعان کرد که “اگر کمک برادران سپاه قدس نبود، شايد وقايع (سوريه) به اين صورت نبود“
در ۴ اسفند ۱۳۹۰ دومين همايش فرهنگي سپاه پاسداران با شرکت علي‌اکبر ولايتي، مشاور عالي خامنه اي، آخوند علي سعيدي، نماينده خامنه اي در سپاه پاسداران و سرتيپ پاسدار  محمدعلي آسودي،‌ معاونت فرهنگي و تبليغات سازمان سپاه در مجتمع فرهنگي ۱۳ آبان سپاه برگزار شد.
علي اکبر ولايتي بعنوان مشاور امور بين الملل خامنه اي و دبير مجمع جهاني بيداري اسلامي در مورد بيداري اسلامي سخنراني کرد، رسانه هاي حکومتي منجمله رسانه حکومتي فارس قسمت هائي از اين سخنراني را  که ولايتي  تلاش ميکرد که بهار اعراب را تحت عنوان بيداري اسلامي وابسته به جمهوري اسلامي و عليه استکبار معرفي کند و انقلاب مردم سوريه را برعکس ناشي از تلاش استکبار براي سقوط اسد  نشان دهد، منعکس کردند ولي کامل مطالب آنرا منعکس نکردند.

براساس گزارشات رسيده از ساري ۸اسفند۱۳۹۰, در اين شهر کانديداهاي  به اصطلاح انتخابات رژيم  با دادن رشوه و کارت شارژ و سيم کارت و آبميوه و ساندويچ و...در خيابانها  تلاش بر خريد آراي مردم مي کنند.
اين در حاليست که به دليل فشار شديد اقتصادي که حکومت بر مردم تحميل کرده ميخواهند با دادن پول و رشوه به اصطلاح مردم را به پاي صندوق هاي راي بکشانند . همين کانديداها با پيشنهاد دادن پول از نفرات ميخواهند که در ازاي دريافت پول بروند در خيابان تراکتهاي تبليغي را پخش کنند و در صورتيکه به ستاد به اصطلاح تبليغي اين کانديداها بروند به هر کدام يک کارت شارژ و ساندويچ ميدهند . 
سايت حکومتي عصر ايران در مطلبي با عنوان وقتي با لاريجاني اين کنند با ديگران چه ميکنند؟! به جنگ و جدال باندهاي رژيم بر سر نمايش انتخابات اقرار کرده است. 
سايت حکومتي عصر ايران در تاريخ ۷ اسفند۱۳۹۰ مي نويسد: شهر مقدس قم که از آن‌جا خطيبان و واعظان به سراسر ايران مي‌روند تا به مسلمانان، اخلاق نبوي (ص) بياموزند، اين روزها به مرکزي براي بي‌اخلاقي‌هاي انتخاباتي تبديل شده است. اين لگدمال سازي اخلاق، اگر در تهران و شيراز و تبريز و رشت و. . . عملي ناپسند باشد، در شهري که قرار است اسوه اخلاقي ايرانيان و‌اي بسا شيعيان سراسر جهان باشد، گناه کبيره و به قول علما ”ذنب لايغفر“ است. 
ماجرا خيلي ساده است؛ قرار است جمعه آينده، انتخابات مجلس شوراي اسلامي در سراسر کشور برگزار شود و از جمله در قم. 
مشکل اما اينجاست که حوزه انتخابيه قم به اندازه تمام کانديداها، نماينده ندارد و بنابراين چاره‌اي جز رقابت نيست، اما وقتي رقيب انتخاباتي رئيس مجلسي باشد که به درخواست مراجع تقليد از قم کانديدا شده، يا بايد برگ برنده‌اي برنده‌تر از آوازه رئيس مجلس به ميان آورد، يا اخلاق مدارانه به نتيجه انتخابات گردن نهاد و يا راه سوم را برگزيد: بر هم زدن قاعده‌ها بازي ولو به بهاي دست يازيدن به کارهايي که معلم بزرگ اخلاق، آيت‌الله شهيد دستغيب درباره آنها کتاب ”گناهان کبيره“ را نوشته است: تهمت، افترا، دروغ. 
فکر مي‌کنيد اين تهمتها و دروغ‌ها را چه کساني سرهم و با کدام بودجه در تيراژهاي بالا منتشر مي‌کنند؟ 
- سازمان جاسوسي آمريکا، سيا؟. نه! 
- اينتليجنت سرويس بريتانياي کبير؟. نه! 
- لابد موساد، از اين صهيونيستهاي آدمکش هر چه بگويي بر مي‌آيد. . . نه، کار موساد هم نيست! 
- کار سازمان منافقين است و احتمالاً از مقرشان در اردوگاه اشرف اين دروغ‌ها و تهمتها را مي‌سازند. . . . باز هم نه! 
- حتماً کار سعوديهاي وهابي از خدا بي‌خبر است. . . . اين هم نه! 
- طالبان؟. نه! 
۱۳۹۰ اسفند ۵, جمعه

با توجه به 
- ورود قانوني ساکنان اشرف، اعضاي سازمان مجاهدين خلق ايران به عراق از سال ۱۹۸۶ و برخورداري آنها از حق اقامت و پناهندگي طبق قوانين عراق تا سال۲۰۰۲ (ماده۳۴ قانون اساسي۱۹۷۰/ ماده اول اصلاحيه قانون پناهندگي سياسي۱۹۷۱/ قانون اقامت خارجيان۱۹۷۸ و تعديلات آن در سالهاي ۲۰۰۰ و ۲۰۰۲)،
-نامه ۱۶ژوييه۲۰۰۶ وزير دادگستري عراق به معاون فرمانده نيروهاي چند مليتي در عراق مبني بر اينکه حقوق پناهندگي سياسي آنها همچنان از اعتبار قانوني برخوردار است و مبتني بر قانون اساسي وقت عراق بوده و در سال ۱۹۸۶ توسط دولت وقت در مطبوعات و رسانه هاي رسمي اعلام شده است. و تأييد اين امر توسط۳۲۳۰ حقوقدان و وکيل عراقي در ژانويه۲۰۰۵ و نخست وزير ابراهيم جعفري و وزير دفاع سعدون دليمي در ژوييه۲۰۰۵ و همچنين تأييد آن در ژانويه ۲۰۰۶ توسط ۱۲هزار وکيل و حقوقدان عراقي،
-اطلاعيه ۱۷مه۲۰۰۳ سنتکام که مي‌گويد: « نيروهاي ائتلاف‌۲۱۳۹ تانک، نفربر زرهي، قطعات توپخانه، سلاحهاي پدافند هوايي و انواع خودروهاي مربوطه را که به مجاهدين خلق تعلق داشت، گردآوري کردند... حل داوطلبانه و مسالمت آميز اين روند توسط مجاهدين خلق و ائتلاف به نحو مهمي به مأموريت ائتلاف براي ايجاد يک محيط امن و امان براي مردم عراق کمک مي‌کند»، 
-بيانيه ۲ژوييه۲۰۰۴ فرمانده نيروهاي چند مليتي در عراق که استاتوي ساکنان اشرف را از سوي ايالات متحده به عنوان «افراد حفاظتشده» مشمول کنوانسيون چهارم ژنو تأييد کرده و آن را به کميته بينالمللي صليب سرخ ابلاغ کرده است،
- موافقتنامه امضا شده توسط نيروي چند مليتي


به رهبري ايالات متحده با يکايک ساکنان اشرف در ژوييه و اوت۲۰۰۴ مبني بر اينکه ايالات متحده ما به ازاي تحويل تجهيزات نظامي و سلاحهايشان و رد شرکت يا حمايت از تروريسم، حفاظت آنها را تا فرجام نهايي به‌عهده مي‌گيرد،
-نامه ۷ اکتبر۲۰۰۵ ژنرال براندنبرگ درباره حقوق و حفاظتهاي قانوني ساکنان اشرف،
- ۴۵نظريه حقوقي درباره حقوق انکارناپذير ساکنان اشرف از ۲۰۰۳ تا فوريه ۲۰۱۲ که توسط برجسته ترين حقوقدانان جهان ارائه شده است،
-حمايت بيش از ۴۰۰۰پارلمانتر در ۴۱کشور جهان از حقوق و حفاظت ساکنان اشرف، شامل اکثريت اعضاي ۳۰مجلس قانونگذاري، که بيش از يک ميليارد مردم جهان را نمايندگي مي کنند،
 -بيانيه ۲۲دسامبر۲۰۰۸ کاخ سفيد در مورد تضمينهاي مکتوب دولت عراق به ايالات متحده در مورد رفتار انساني با ساکنان اشرف طبق قانون اساسي عراق و التزامات بين المللي اين کشور، 
-موضعگيري ۲۳دسامبر۲۰۰۸ وزارتخارجه آمريکا درباره «استاندارهاي بين المللي و کنوانسيونهايي که عراق و هر کشور ديگري در جهان بايد از آنها تبعيت کند» و اينکه «ما مي خواهيم مطمئن شويم که تمامي حقوق، براي همه اشخاص، هر جا که هستند چه در کمپ اشرف و جاي ديگر هستند حقوقشان حفظ گردد. خواه در عراق باقي بمانند يا به جاي ديگري بروند»، 
-بيانيه سفارت آمريکا در عراق در ۲۸دسامبر۲۰۰۸ مبني بر اينکه «نيروهاي آمريکايي در کمپ اشرف حضور خواهند داشت و کمک خودشان به دولت عراق در تامين تضمينهاي رفتار انساني با ساکنان کمپ اشرف را ادامه خواهند داد»،
-نامه ۴مارس۲۰۰۹ ريچارد اشمايرر از جانب پرزيدنت اوباما و تأکيدات سخنگويان وزارتخارجه آمريکا در ۱۷ و ۳۰مارس۲۰۰۹ درباره التزامات بين المللي دولت عراق در قبال ساکنان اشرف،


باتوجه به
-تحقيقات ۱۶ماهه ۹ آژانس آمريکايي از يکايک ساکنان اشرف در سالهاي ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ و اينکه مقامهاي ارشد آمريکا گفتند مصاحبه هاي گسترده توسط مقامات وزارتخارجه و اداره تحقيقات فدرال به هيچ اتهامي عليه هيچيک از اعضاي گروه منجر نشده است (نيويورک تايمز ۲۷ژوييه۲۰۰۴)،
-احکام پياپي دادگاههاي عالي انگلستان و ديوان عدالت اروپا و قضاييه فرانسه درباره لغو قطعي نامگذاري تروريستي عليه سازمان مجاهدين خلق ايران و همچنين حکم دادگاه استيناف کلمبيا در ژوييه ۲۰۱۰ درباره ضرورت بازبيني اين نامگذاري توسط وزارتخارجه آمريکا،


با يادآوري
- استقبال و همکاري ساکنان اشرف با مقامها و نيروهاي عراقي پس از انتقال حفاظت از نيروهاي آمريکايي به عراق در اوايل سال۲۰۰۹ و اينکه بيش از ۱۰ميليون دلار ساختمانها و تأسيسات و تجهيزاتي را که طي دو دهه با هزينه خود ساخته يا خريداري کرده بودند، در اختيار آنها قرار دادند،
- استقرار يک نماينده دولت عراق به‌نام آقاي سليم در داخل اشرف و دسترسي او در تمام ساعات شبانه روز بدون هيچ مانعي به همه جا قبل از حملات ۲۸ و ۲۹‌ژوييه ۲۰۰۹،
-انگشت نگاري و احراز هويت يکايک ساکنان اشرف به مدت ۵روز توسط دولت عراق از ۵ تا ۹ آوريل ۲۰۰۹،
-مصاحبه هاي خصوصي و انفرادي وزارت حقوق بشر عراق با تمام ساکنان اشرف در محل گردان عراقي خارج از سياج اشرف تحت نظارت نيروهاي آمريکايي و صليب سرخ بين المللي از ۲۶فوريه تا ۲۲ آوريل۲۰۰۹ که طي آن ۱۱نفر تصميم به ترک اشرف گرفتند و تلويزيون دولتي عراق در روز ۱۵ آوريل۲۰۰۹ ندامت آنها را با حضور مقامهاي امنيتي عراق نشان داد،
 -بازرسي همه ساختمانها و تأسيسات و زمينها و افراد اشرف با يکان سگهاي پليسي به مدت سه روز در روزهاي ۱۸ و ۱۹ و ۲۰آوريل۲۰۰۹ که سند امضا شده آن موجود است، 


با يادآوري
- سه سال محاصره ظالمانه و بازداشت جمعي که دولت عراق به ساکنان اشرف تحميل کرده است، 
- قتل عام هاي ژوييه۲۰۰۹ و آوريل۲۰۱۱ و حملات ديگري که در مجموع موجب کشته شدن ۴۷نفر و مجروح شدن۱۰۷۱ نفر و همچنين مرگ ۱۲نفر در اثر محاصره پزشکي شده است،
- ضبط حدود ۱۵ميليون دلار خودروها و اموال ساکنان اشرف توسط دولت عراق به‌رغم اينکه آنها دهها ميليون دلار تأسيسات و تجهيزات را به رايگان در اختيار نيروهاي عراقي قرار دادند، 
- هزاران نفر از اعضاي سازمان مجاهدين خلق ايران طي ۲۶سال با زحمت و هزينه بسيار يک بيابان خشک و بي آب را به يک شهر مدرن به نام اشرف، با دانشگاه، کتابخانه، موزه، بيمارستان، ايستگاه برق، گورستان، مسجد، پارک، درياچه، تأسيسات ورزشي و تفريحي، سالنهاي هنري، کارگاههاي صنعتي و بنگال سازي، و همچنين پناهگاههاي زير زميني در برابر بمبارانها و حملات مکرر رژيم ايران با موشکهاي اسکاد B،تبديل کردند.


با توجه به 
- انعطافهاي پياپي و صرفنظر کردن ساکنان اشرف از حق قانوني اقامت و پناهندگي ۲۶ساله در عراق،
- قبول طرح پارلمان اروپا براي ترک عراق و رفتن به کشورهاي ثالث،
- ارائه طرحهاي متعدد براي جابه‌جايي در داخل عراق با حفاظت نيروهاي آمريکايي يا کلاه آبي يا حتي استخدام شرکتهاي خصوصي به هزينه ساکنان در سال۲۰۱۱ به مقامهاي آمريکايي و ملل متحد،
- ارائه طرحهاي متعدد براي ترک عراق و استقرار در قطعه زميني در يکي از کشورهاي همجوار به استثناي ايران تحت حاکميت ديکتاتوري ديني ملايان،
- قبول توصيه کميسر عالي پناهندگان ملل متحد براي ارائه درخواستهاي انفرادي پناهندگي و اعلام آمادگي براي مصاحبه هاي انفرادي و خصوصي،
- پذيرش طرح ايالات متحده و ملل متحد براي ترک اشرف به شرط اطمينانهاي حداقل، 
- و سرانجام، انتقال ۴۰۰تن از ساکنان اشرف به ليبرتي به درخواست خانم مريم رجوي، رئيس جمهور برگزيده مقاومت، براي ابراز حسن نيت و بدون اينکه بتوانند کليه خودروها و اموال قابل انتقالشان را با خود ببرند. هر چند که اين جابه‌جايي در شرايطي که ساکنان اشرف طرح پارلمان اروپا براي انتقال به کشور ثالث را پذيرفته بودند در اساس هيچ موضوعيت نداشت، به ويژه آن که کميسارياي عالي پناهندگان از شش ماه پيش آماده احراز هويت و مصاحبه و بازتأييد موقعيت پناهندگي آنها در قسمت جدا شده يي از اشرف بود. اما همچنانکه کميسر عالي اعلام کرده و به نخست وزير عراق هم نوشته است، مقامهاي عراقي، مخالفت و ممانعت کردند. 
خانم رجوي در بيانيه خود برخط قرمز تسليم ناپذيري اعضاي مقاومت ايران در برابر فاشيسم ديني و عوامل آن در عراق تأکيد کرده بود.


با توجه به 
- تأکيد دبيرکل ملل متحد در گزارش ۷ژوييه ۲۰۱۱ به شوراي امنيت مبني بر اينکه «اعضاي ملل متحد را به حمايت و تسهيل اجراي هرگونه ترتيباتي فرا مي‌خوانم که براي دولت عراق و براي ساکنان کمپ (اشرف) قابل قبول باشد»، 
- تصريح دبيرکل در گزارش ۵دسامبر۲۰۱۱ به شوراي امنيت در مورد«التزامات انساندوستانه دولت عراق تحت قانون بين المللي»،
و اينکه «سازمان ملل متحد متعهد است که بيشترين تلاشهايش را به‌کار گيرد تا براي پرداختن به اين موضوع انساندوستانه ياري رساند به نحوي که حق حاکميت عراق و قوانين بين المللي را محترم بشمارد و مورد توافق همه طرفهاي درگير باشد»،
- تأکيدهاي مارتين کوبلر، نماينده ويژه دبيرکل، در ۶دسامبر در شوراي امنيت مبني بر اينکه «هر راه عملي بايد هم توسط دولت عراق و هم ساکنين کمپ اشرف مورد قبول باشد. راه حل بايد از يک طرف به حاکميت دولت عراق احترام بگذارد و از طرف ديگر به قوانين بين المللي انساندوستانه و حقوق بشري و حقوق پناهندگي مُلزَم باشد»، 
- تأکيدهاي دبيرکل در ۲۶دسامبر۲۰۱۱ بر روي «جابه‌جايي داوطلبانه» و اينکه «توافق يک راه حل صلح آميز و با دوام را پايه ريزي مي کند که هم به حق حاکميت عراق احترام بگذارد و هم التزامهاي اين دولت به حقوق بشر و حقوق انساندوستانه بين المللي را دربرگيرد»،


 اکنون با توجه به 
- نفوذ اثبات شده رژيم ايران در دستگاههاي امنيتي و اداري و قضايي عراق،
- استقرار نيروهاي نظامي و امنيتي در بيرون کمپ ليبرتي و کنترل کامل همه نقاط ورودي و خروجي که «حاکميت دولت عراق» را به اتم وجه بر کمپ اعمال مي کنند،
- نصب دوربينهاي متعدد جاسوسي و کار گذاشتن دستگاههاي شنود که خروجي آنها در اختيار رژيم ايران قرار مي گيرد و امنيت ساکنان و خانواده هايشان را جداً به خطر مي اندازد،
حضور گسترده و ناموجه مأموران مسلح به تيربار در داخل کمپ در محوطه يي که تماماً با ديوارهاي قطور و بلند سيماني احاطه شده است، صرفاً منشأ اصطکاک و حتي باعث نفوذ نيروي تروريستي قدس خواهد بود.


و با در نظر گرفتن 
- منع رفت و آمد آزاد ساکنان به بيرون از کمپ،
- دسترسي نداشتن به وکيل،
- ممنوعيت ورود خانواده ها و خبرنگاران و فعالان حقوق بشري و پارلمانترها به اين محل،
- مساحت فوق العاده محدود،
- فقدان آب به‌ويژه آب آشاميدني،
- کمبود برق و نارسايي ژنراتورها،
- خرابي سيستم فاضلاب و جاري شدن مستمر آن در سطح کمپ،
- دسترسي نداشتن آزادنه ساکنان به خدمات پزشکي و تأخيرها و کار شکني‌ هاي نيروهاي عراقي در رساندن بيماران به بيمارستانهاي تخصصي،
شرايط غير انساني کمپ ليبرتي، از هر نظر مانند زندان است. بسياري از تعهدات يونامي و قولهاي نماينده ويژه دبير کل به ساکنان و نمايندگان آنها زيرپا گذاشته شده است. ساکنان ليبرتي در ۲۰فوريه در توماري خطاب به دبيرکل بان کيمون نوشتند: «ما به‌رغم خواست خود و به خاطر تهديد به يک کشتار ديگر در اشرف امروز به ليبرتي رسيديم. ما عملاً و به اجبار از خانه خود به طرز ناموجه و بدون جايگزين قابل قبول، بيرون رانده شده ايم. ما در زمان خروج از اشرف به مدت ۱۱ساعت مورد يک بازرسي موهن و آکنده از اهانتهاي نيروهاي عراقي قرار گرفتيم». 
بي خانمان کردن و جابه‌جايي اجباري غيرقابل قبول است. از اين رو ساکنان ليبرتي به اين نتيجه رسيده اند که بدون تأمين و تضمين اطمينانهاي حداقل، تنها راه براي جلوگيري از بدتر شدن وضعيت، بازگشت آنها به اشرف است. 
اطمينانهاي حداقل، مشروع و قانوني که بارها در بيانيه هاي خانم رجوي از جمله بيانيه ۲۱دسامبر۲۰۱۱ تکرار شده و بايد توسط همه طرفها امضا و تضمين شود، موضوعاتي هستند که هيچ تعارضي با حاکميت دولت عراق ندارد و عدم موافقت با آن به‌وضوح حاکي از نيات شوم براي به زانو در آوردن و انهدام اپوزيسيون ايران يا قتل عام در اشرف است. 
اين اطمينانها را استراون استيونسون، رئيس هيأت رابطه با عراق در پارلمان اروپا در ۱۷فوريه در ۷ماده، با برخورداري از حمايت ۴۰۰۰پارلمانتر و هزاران وکيل و حقوقدان در اروپا و امريکا و کشورهاي عربي اعلام کرده است.


اطمينانهاي حداقل:
بر اساس روح بيانيه اول فوريه کميسارياي عالي پناهندگان، محل موقت ترانزيت (ليبرتي) بايد به‌عنوان يک کمپ پناهندگي به رسميت شناخته شود و مرزهاي عبورناپذير با يک بازداشتگاه داشته باشد. 
۱- همه افراد و نيروهاي مسلح و ايستگاه پليس به ورودي در خارج کمپ منتقل مي‌شوند. دوربينهاي جاسوسي و دستگاههاي شنود به‌طور کامل برچيده مي‌شوند. پليس غيرمسلح در هماهنگي با ساکنان وارد کمپ مي‌شود.
۲-دسترسي آزادانه و مستقيم ساکنان به خدمات پزشکي در عراق و به وکيلان و خانواده هايشان و به نظارت شبانه روزي ملل متحد در ليبرتي.
۳- آزادي رفت و آمد ساکنان و در غير اينصورت افزايش مساحت کمپ و اينکه ساکنان بدون محدوديت، با هزينه خودشان، به ساختن تأسيسات مورد نياز مبادرت کنند. 
۴-انتقال خودروها و اموال منقول از اشرف به ليبرتي بدون محدوديت و امکان فروش يا انتقال آنها به خارج از عراق از طريق سازمان جهاني مهاجران يا شرکتهاي خصوصي به هزينه ساکنان و فروش مالکيتهاي غيرمنقول در اشرف تحت نظارت ملل متحد و بازپرداخت آن براي هزينه هاي انتقال و باز اسکان در کشورهاي ثالث. 
۵- فراهم کردن زيرساختهاي معقول براي ساکنان از جمله براي آب آشاميدني و خدماتي، برق، سيستم فاضلاب مناسب و سرويسهاي بهداشتي لازم.
۶-تضمين سلامت و امنيت همه ساکنان بدون هيچگونه استثنا تا انتقال به کشور ثالث توسط ملل متحد و ايالات متحده و دولت عراق تا هيچکس دستگير نشود و برخلاف ميل خودش به جاي ديگري منتقل نشود.
۷- براي اجتناب از تبديل ليبرتي به زندان اجراي مواد بالا الزامي است و اگر اين موارد تأمين نشود و به‌خصوص حضور پليس در داخل کمپ ادامه يابد، ليبرتي از هم اکنون يک تجربه شکست خورده است و انتقال ساير افراد به آن امکانپذير نيست. در هر حال طبق روش کارِ«درهاي چرخشي» که کميسارياي عالي پناهندگي خواهان آن است، تنها وقتي افراد جديد مي توانند به آن منتقل شوند که ۴۰۰نفر فعلي به کشورهاي ثالث منتقل شده باشند.


دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران
۵ اسفند ۱۳۹۰(۲۴ فوريه ۲۰۱۲)


 کميسيون  بين المللي تحقيقات در مورد سوريه، ليستي از مقامات نظامي و سياسي رژيم سوريه را که مظنون به ارتکاب جنايت عليه بشريت هستند، به ناوي پيلاي کميسر عالي حقوق بشر ملل متحد تسليم کرد.
کارشناسان ملل متحد گفتند اين ليست محرمانه که توسط کميسيون مستقل، ارائه شده است، مقامات ارشد رژيم سوريه از جمله خود بشار اسد را شامل ميشود.
در همين حال، بان کي مون دبيرکل ملل متحد در نظر دارد مقام ارشد ملل  متحد در امور انساندوستانه را به سوريه اعزام کند. 
سخنگوي بان کي مون گفت دبيرکل ميخواهد والري آموس معاون دبيرکل در امور انساندوستانه را براي بررسي وضعيت سوريه به اين کشور بفرستد و در آنجا فراخوان به باز گذاشتن راه براي رساندن کمک به مردم را تجديد کند.
ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودي هرگونه گفت وگو با رژيم اسد را بي فايده خواند.
به گزارش خبرگزاري فرانسه، ملک عبدالله طي تماس تلفني به دميتري مدودف رئيس جمهور روسيه گفت: بهتر بود دوستان روسي ما قبل از وتوي قطعنامه محکوميت رژيم سوريه با کشورهاي عربي هماهنگ مي کردند زيرا در شرايط کنوني، گفتگو بي فايده است.

 سايت هافينگتون پست -۳ اسفند۱۳۹۰  نوشته الن گرسون: «در سال ۱۹۳۲، رينهولد نيبور نويسنده و اديب برجسته نوشت: "انسان اخلاقي و جامعه بدون اخلاق" و به تمايل نهادها به از دست دادن احساس خود نسبت به بشريت هشدار داد. چطور بهتر از اين مي شود. 
امروز اعمال وزارت امور خارجه امريکا، در بازي کردن با زندگي و اميد بيش از ۳۰۰۰ ناراضي ايراني که بصورت "داوطلبانه" از کمپ اشرف، يک شهر کوچک در ۴۰ مايلي شمال بغداد، جايي که آنها به مدت ۲۵ سال گذشته زندگي کرده اند، نقل مکان مي کنند را توضيح داد؟ از آنجا آنها به يک بخش کوچک جدا شده از کمپ ليبرتي، يک پايگاه متروکه آمريکايي، غارت شده توسط عراقي ها، بدون امکانات اوليه و زير نظر پليس عراقي که وحشيانه به آنها قبلا حمله کرده است نقل مکان مي کنند. 
۱۳۹۰ اسفند ۳, چهارشنبه

ولي فقيه نظام  در نماز جمعه روز ۱۴ بهمن در مورد شرايطي که ولايت اش در آن قرار دارد و نقشه هايي که براي بقاي استبداد ديني طراحي کرده، تصوير نسبتاً روشني ارايه داد و منجمله گفت:«نبايد القاء بحران کرد. سعي مي کنند با هزار وسيله اثبات کنند که در ايران بحران هست. چه بحراني؟ کدام بحران؟»
سيد علي خامنه اي در روز چهارشنبه ۲۶ بهمن، با يک نعل وارونه در مورد تظاهرات شکست خورده حکومتي در روز ۲۲ بهمن گفت:«آنهايي که در مغزهاي الکلي و آفت ديده خود خيالاتي در سر مي پروراندند، متوجه شدند که در ايران چه خبر است». 
به راستي در ايران چه خبر است و کدام بحران موجوديت ولايت خامنه اي را به لرزه انداخته است؟ براي پي بردن به اين که در ايران چه خبر است و کدام بحران موجوديت رژيم را تهديد مي کند به بررسي چند خبر مي پردازم.

امروز سايتي بنام « ايران هسته اي» که در ارتباط با شورايعالي امنيت ملي رژيم است, خبري در مورد شکست مذاکرات اتمي رژيم با بازرسان آژانس نوشته است. در اين خبر از قول رسانه هاي غربي گفته که مذاکرات انجام شده «بي نتيجه» و «مايوس کننده» بوده است. 
در انتهاي خبر اظهار نظري از طرف کارشناسان شورايعالي امنيت رژيم به اين ترتيب آورده است:
« در همين حال، يک کارشناس مطلع درباره علت به کار گيري ادبيات خصمانه از جانب آمانو آن هم در حالي که مذاکرات هنوز ادامه دارد به «ايران هسته اي» گفت: «ظاهرا آمانو در حال مقدمه چيني براي گزارش آينده خود است و مي خواهد منفي بافي ها و دروغ گويي هاي جديد را پيشاپيش توجيه کند».
منابع مطلع مي گويند گزارش آمانو به اجلاس ماه مار

در يک گزارش کارشناسي از باند خامنه اي تحريم ها را عامل پائين بودن رشد اقتصادي، پائين آمدن توليد، بالا رفتن تورم ... ارزيابي کرده اند.در اين گزارش کارشناسي آمده است:
يکي از عامل‌هاي مؤثر بر پايين بودن رشد اقتصادي ايران، تحريم‌ها بوده است. که با شديدتر شدن اين تحريم‌ها در چند سال اخير برخي آسيب‌هاي جدي به اقتصاد ايران وارد شده است.  به  برخي از اين آسيب‌ها اشاره مي‌شود:
۱- به دليل تحريم‌ها هزينه تمام شده توليد در اقتصاد ايران به طور ميانگين، حدود ۲۵ درصد افزايش يافته است.
۱۳۹۰ اسفند ۲, سه‌شنبه

 دادگاهي در تايلند حکم بازداشت ششمين فرد مظنون به دست داشتن در ماجراي انفجارهاي اخير در بانکوک را صادر کرده است. ادعا شده که انفجارهاي هفته پيش با توطئه‌اي از سوي ايران براي حمله به ديپلوماتهاي اسراييلي در بانکوک مرتبط بوده است.
بنا به گزارش سايت بي بي سي ۲ اسفند ۱۳۹۰ ،   پليس تايلند نام اين مظنون را علي اکبر نوروزي شايا، ۵۷ ساله معرفي کرد و اتهام او را در اختيار داشتن و ساخت مواد منفجره اعلام کرده است. در حال حاضر ۳ نفر در ارتباط با اين پرونده در تايلند و مالزي بازداشت شده‌اند و دو نفر ديگر هم، که يکي از آنها زن و ديگري مرد است، تحت تعقيب قرار دارند. روز دوشنبه پليس تايلند محمد خزايي، يکي از مظنونان بازداشت شده را به صحنه انفجار نخست در بانکوک برد .مأموران پليس، خزايي را که جليقه ضدگلوله بر تن داشت و دستانش هم با دست‌بند بسته شده بود، به خانه‌اي در مرکز بانکوک آوردند که مظنونان در آن سکونت داشته‌اند. سه‌شنبه هفته پيش به‌دنبال وقوع انفجاري در آن محل، ساکنان ايراني خانه سعي کردند که از تايلند خارج شونديکي از مظنونان در حين فرار بر اثر انفجار بمب همراه خود،  به‌شدت مجروح شد و مظنون ديگر هم که موفق شد با هواپيما خود را به کوالالامپور برساند، در آن‌جا دستگير شد و تايلند اکنون خواستار استرداد او شده است. 



تا قلم در دست غداري بود
لاجرم منصور بر داري بود
اگر بپرسند پاسدار سياسي ولي فقيه را تعريف کنيد ويک نمونه آنرا ذکر کنيد جواب درست کدام است؟
براي پاسخ به اين سوال ابتدا بايد پاسدار را تعريف کرد تا به جواب درست در مورد پاسدار سياسي رسيد.
پاسدار موجودي است ضد آزادي، ضد مردم ، ضد حاکميت ملي،بشدت عقب مانده، سرکوبگر، قصي القلب، بي سواد، دزد ورانت خوار، تروريست ومتجاوزناموس ونابود کننده حرث ونسل بشري و حقوق انساني تحت امر ولي فقيه، وحافظ نظام وادامه حکومت ولي فقيه؛ دشمن قسم خورده هر مجاهد ومبارز وآزاديخواه و...
حالا وقتي واژه سياسي به آن اضافه مي شود نه يک امتياز ويا تفاوت در محتواي بلکه در واقع آنرا از حالت ناداني وغير آگاهانه ويا اجبار و تحميل، خارج واعمالش را کاملا خطي، آگاهانه وعمدي توصيف مي کند.فرقش با پاسداريونيفرم بتن کرده اينست که علاوه بر تمامي تعاريف گفته شده داراي عنصر عمد وعمل از روي آگاهي به کاري که مي کند ونتيجه اي که دارد مي باشد .در داخل ايران، پاسدار مجهز به سلاح گرم براي انجام وظيفه است ولي در مورد پاسدار سياسي آنهم در خارج بنا به محذورات فعلي ظاهرا او را "بقلم" تجهيز کرده اند. لذا هر جنايتي را که فضا سازي سياسي براي انجام آن نياز باشد ويا زمينه سازي تبليغاتي لازم داشته باشت ازاهم وظايف همين موجود غداريعني پاسدار سياسي است. 


۳۵۵ هزار تن از مردم عراق از ملل متحد خواستند مانع زندانسازي در ليبرتي شودو از طرح و برنامه رژيم ايران عليه ساکنان اشرف جلوگيري کند.


نگراني عميق خود را ازفشارهاي هاي اعمال سيصد و پنجاه و پنج هزار تن از شهروندان آزاده عراق با امضاي توماري به ابتکار شوراي ملي عشاير عراق، خطاب به آقاي بان کي مون دبير کل ملل متحد، اعلام کردند:” ما مردم عراق قويا نگران تحولات درارتباط با ساکنان کمپ اشرف و نقض حقوق انساني آنها در اثر يک جابجايي اجباري توسط دولت عراق هستيم. هرگونه جابجايي که ناشي از تعيين ضرب الاجل براي  خروج از اشرف باشد جابجايي اجباري محسوب مي شود ه در قوانين بين المللي منع شده و تحميل آن درعداد جنايت عليه بشريت محسوب مي شود, بويژه اينکه مشخص شده است هدف از اين جابجايي اعمال زجر بيشتر بر ساکنان اشرف و انتقال آنان به شرايطي است که بدترين نوع  زندان را تداعي ميکند. مردم عراق نمي پذيرند که مخالفان رژيم حاکم بر ايران که از موقعيت قانوني در عراق برخوردار بوده اند تحت نام ”حاکميت”، سرکوب شوند.”
در شرايطي که پرونده اشرف از توجهات وسيع بين المللي برخوردار است و به شاخصي براي سنجش استقلال جريانهاي عراقي از رژيم ايران و احترام به اصول حقوق بشر و قوانين بين المللي تبديل شده است، فشار براي جابجايي ساکنان اشرف در داخل عراق هيچ توجيه قانوني و منطقي ندارد و چيزي جز برآورده کردن خواست حاکمان ايران نيست که متأسفانه با تلاش براي مشروع نمودن آن توسط ملل متحد همراه شده است.
ساکنان اشرف در اين لحظه با يک انتخاب ظالمانه روبه رو هستند: يا در کمپ اشرف بمانند و با خشونت و بي رحمي بيشتر روبه‌رو شوند، يا به جايي بروند که با شاخص حضور غير قابل توجيه ماموران مسلح در محل زندگي افراد، يک زندان را تداعي ميکند و آنها را از هرگونه کرامت و استاندارد قابل قبول زندگي محروم ميکند. 



به گزارش سايت حکومتي فارس در ۲۹ بهمن ۱۳۹۰, سعيد آهنگران معاون فني وزارت اطلاعات با اعلام اينکه ويروس «استاکس‌نت» ۱۶ هزار رايانه را در ايران آلوده کرده است٬ گفت تحريم‌هاي بين‌المللي باعث شده ايران نتواند برنامه‌هاي «ضد بدافزار» خود را به روز کند.
نام اصلي سعيد آهنگران “سعيد روغنگران“ است. در وزارت اطلاعات معمولا نام کوچک را تغيير نميدهد ولي فاميل را يک نام مستعار ميگذارند.  
سعيد روغنگران که بعداز ۲ سال از اين ويروس صحبت ميکرد, اشاره اي به ضايعات اين ويروس نکرد. به پاره اي ازگزارشات دروني رژيم در اين زمينه توجه کنيد:
۱. کرم استاکس نت يک ويروس پيشرفته است که ويژه ما (رژيم آخوندي) طراحي شده و بر سيستم مديريتي SCADA زيمنس که صنايع ايران از آن استفاده ميکنند، سوار شده و اسرار صنعتي کامپيوترها و کارخانه ها بر روي اينترنت بازگذاري ميکند و سپس اين اطلاعات توسط طراحان ويروس مورد پردازش قرار مي‌گيرد.
۱۳۹۰ اسفند ۱, دوشنبه

پليس تايلند اعلام کرد در ادامه تحقيقاتي که درباره ارتباط شماري از عوامل رژيم ايران با انفجارهاي روز سه شنبه بانکوک انجام داده است، موفق شده يک دستگاه موتورسيکلت که گفته مي شود، قرار بوده از سوي تيم ترور اعزامي رژيم ايران به تايلند  مورد استفاده قراربگيرد، را پيداکرده است.
 به گزارش روزنامه «بانکوک پست»مورخه ۳۰ بهمن ۱۳۹۰- صاحب يک مغازه گفته بود که يک دستگاه موتورسيکلت از نوع هوندا از روز سه شنبه گذشته در برابر مغازه او پارک شده و کسي سراغ آن نيامده است. اين مکان در نزديکي همان جايي است که فرد متهم با بمب هاي خود، ابتدا به يک راننده تاکسي و سپس به دو نفر از نيروهاي پليس بانکوک حمله کرد .

دستگاه حاکميت و نظام و سيستم اداره کشور ديکتاتورها و رفتار اطرافيانشان چيزي شبيه يک تاتر کمدي است. اگر اين داستان در صحنه تاتر اتفاق بيفتد بدون ترديد تماشاچيان از خنده اشکشان در مي آيد. اما متاسفانه مشکل در اين است که اين داستان نه در صحنه تاتر که در صحنه اجتماع اتفاق مي افتد و مردم نيز علاوه بر تماشاچي بودن جزو بازيکنان اين تاتر کمدي – تراژدي هستند. دو سال پيش در جريان اعتراضات مردم به تقلبات گسترده در به اصطلاح انتخابات رياست جمهوري نظام فاسد آخوندي، مردم معترض به دستور مستقيم خامنه اي به خاک و خون کشيده شدند. دوربينها صحنه هاي دلخراش شهادت مظلومانه جوانان را در خيابانها براي هميشه ثبت کردند.  بسياري از دستگير شدگان در زير شکنجه زندانبانان در زندانهاي قرون وسطايي به شهادت رسيدند. در اثر فشار افکار عمومي داخلي و بين المللي، تعدادي از مسئولين زندانها و قوه قضائيه و از جمله قاضي جنايتکار مرتضوي از بابت همين کشته شدگان زير شکنجه ظاهرا از کار برکنار شدند. اما حالا آخوندها و پاسداران  همدست خامنه اي جنايتکار راست راست توي چشم مردم نگاه مي کنند و بي هيچ احساس شرمي نه تنها آن بلاهايي را که بر سر جوانان و مردم معترض آوردند انکار مي کنند که تازه طلبکار هم هستند و مردم را به "دروغگويي و شهيد سازي" متهم مي کنند. راستي که اگر در تاتر اين اتفاق مي افتاد تماشاچيان از خنده ريسه مي رفتند. 
خبر گزاري حکومتي فارس از سخنراني آخوندي بنام "مجتبي ذوالنوري جانشين سابق نماينده ولي فقيه در سپاه" گزارش کرده و افاضات اين آخوند جنايتکار را که در جمع طلاب استان کهکيلويه و بوير احمد بيان شده نقل کرده است. از اظهار لحيه هاي فيلسوفانه ذوالنوري که ظاهرا پايگاه اطلاع رساني هم دارد، نظير اينکه:

در اخبار آمده بود که کاخ سفید رفراندم بشار اسد برای قانون اساسی جدیدش را « خنده دار» توصیف کرده است.  اما سخنگوی کاخ سفید که اعلام کننده این خبر بود دیگر توضیح نداد که این رفراندوم آیا مثلا از وعده آمریکا به ساکنان اشرف برای حفاظت از  آنها در مقابل تحویل گرفتن سلاحهایشان و بعد واگذاری این « حفاظت» به گزمه های مالکی, یا –بازمثلاً- از دو سال «بررسی»  وزارت خارجه آمریکا برای تعیین تروریست بودن یا نبودن سازمان مجاهدین, به رغم احکام قاطع دادگاههای اروپایی و آمریکایی در این مورد, کمتر خنده دار است, همان قدر خنده دار است  یا بیشتر خنده دار است.
شک نباید کرد که انجام این رفراندم برای بشار اسد دستاویزی است برای تظاهر به اصلاح طلبی در انظار خارجیان و همزمان تشدید سرکوب خونین قیام کنندگان سوری با کمک مالی, تسلیحاتی و عملی رژیم ایران.... و لابد تایید وتشویق دولت روسیه. 
اما « خنده دار» خواندن مقدمه چینی برای فاجعه آفرینی ( یا شاید بهتر باشد بگویم به اوج رساندن فاجعه یی که به روند روزمره زندگی مردم سوریه بدل شده). حکایت از طنَازی  خاصی می کند که به « امپراتوری » ها تعلق دارد. تاریخ دانان گفته ا ند که در امپراتوری روم در عهد باستان هم نرون محض خنده و برای انبساط خاطر از تماشای شعله ها, شهر رم را به آتش کشید. حالا هم که به لطف خلف وعدهً امپراتوری پُست مدرن و بخصوص تلاشهای فراوان نمایندهُ ویژه اش , آقای « تسهیل کننده» ( قدیمی ها می گفتند مُسهل) وضع اشرف و ساکنانش ممکن است به سوی فاجعه پیش برود, لازم است بدانیم آیا این وضع هم اکنون به آستانه « خنده داری» رسیده یا از آن رد شده است؟ و اگر از آستانه گذشته و به طور رسمی خنده دار شده است, آیا باید اول به وضع خودمان بخندیم, بعد به رفراندم بشار اسد, یا بالعکس. باید یادمان باشد که جواب این سوالها را از  آقای مسهل –که متاسفانه تا کنون چیزی جز یبوست مزمن امپراتوری را نمایندگی نکرده- طلب کنیم.

بایگانی وبلاگ

عنوان بایگانی وبلاگ