با پشتیبانی Blogger.

دنبال کننده ها

۱۳۹۰ دی ۱۰, شنبه



گزارش خبرنگار صداي آمريکا آقاي علي جوانمردي از ماهيت واقعي افرادي که خود را خانواده ساکنان اشرف معرفي مي کنند و با تورهاي وزارت اطلاعات با نام انجمن نجات به عراق آورده مي شوند و ادعا مي کنند سازمان مجاهدين خلق مانع ديدار آنها با عزيزانشان در کمپ اشرف مي شود.
 برخلاف ادعاهاي چند باره خبرنگاران بي بي سي فارسي مبني بر اينکه رهبران کمپ اشرف مانع از ورود خبرنکاران به کمپ مي شوند ، آقاي جوانمردي با ممانعت ورود خود از جانب سربازان عراقي به داخل اشرف مواجه مي شود و به او گفته مي شود که فقط بايد با جداشدگان از مجاهدين ملاقات کند.» 
۱۳۹۰ دی ۹, جمعه

گروهي از کاربران با ذوق شبکه هاي اجتماعي روز نهم ديماه را روز جهاني سانديس نام نهاده اند. 
در تعريف اصطلاح سانديس خور در دائره المعارف ويکيپديا مي خوانيم: "در ايران سانديس‌خور اصطلاحي است که اغلب به تظاهرکنندگاني اطلاق مي‌شود که از سوي حکومت و براي حمايت از حکومت تظاهرات مي‌کنند. در برخي از تظاهرات دولتي بين تظاهر کنندگان خوراکي‌هايي مانند سانديس و تي‌تاپ و ديگر اغذيهٔ سرد توزيع مي‌گردد.
چو نيك بنگريم سانديس خورهاي حكومت در شبكه هاي اجتماعي را مي توانيم به سادگي بشناسيم. هراظهار نظرشان از دور داد مي زند سانديس!
۱۳۹۰ دی ۸, پنجشنبه
من دو بار به قرارگاه اشرف آمدم و با بسياري از شما صحبت کرده ام و ميتوانم تصور کنم چقدر مشکل خواهد بود شما محلي را ترک کنيد که سالهاي زيادي از عمر خود را در آنجا صرف کرده ايد
انتقال به کمپ آزادي کميسارياي عالي پناهندگان را قادر مي سازد  تعيين موقعيت پناهندگي شما را انجام بدهد
من در مذاکرات به عنوان يک تسهيل کننده بيطرف درگير بودم براي ملل متحد و  اين يک وظيفه انساندوستانه  براي جلوگيري از خشونت و رويارويي و  احترام به حقوق بشر شما ست. توجه خواهيد نمود که بسياري از درخواستهاي شما برآورده شدند يادداشت تفاهم يک نقطه شروع خوب است  و  سرخطهاي پروسه جابجايي به کمپ آزادي را  در بر ميگيرد
دولت جمهوري عراق  در بالاترين سطوح  به ملل متحد تضمين داده است سلامت و امنيت شما را هم در تردد از کمپ اشرف به آزادي و  هم در کمپ آزادي تا زماني که  عراق را ترک کنيد تضمين مي کند
۱۳۹۰ دی ۶, سه‌شنبه

دومين حمله موشکي رژيم ايران و عوامل عراقي به اشرف  براي مقابله با راه حل مسالمت آميز ملل متحد
ساعت ۲۰ به وقت محلي، سه شنبه شب ۶ديماه (۲۷دسامبر)، نيروي تروريستي قدس و عوامل عراقي آن، براي دومين بار در ۴۸ساعت گذشته، اشرف را هدف حمله موشکي قرار دادند. اين موشکها که از مناطق جنوبي قرارگاه شليک شده بود در نزديکي مکان استقرار ساکنان اشرف فرود آمد اما خوشبختانه بر اساس گزارشهايي که تا کنون رسيده، خسارتهاي جاني در بر نداشته است. جستجو براي پيدا کردن نقاط اصابت و ارزيابي خسارتها در تاريکي شب ادامه دارد. 

هرالد سان ۵دي گزارش کرد، يک افسر ارشد عراقي گفت که يکشنبه شب حداقل ۲ موشک به کمپي در مرکز عراق که محل سکونت مخالفان ايراني است برخورد کرد پس از آنکه بغداد و سازمان ملل متحد معاهده اي را براي حل و فصل وضعيت ساکنان کمپ امضا کردند.
خبرگزاري فرانسه گزارش کرد که بر اساس اين معاهده عراق موافقت کرد که حدود ۳۴۰۰ نفر از ايرانيان که خصم رژيم تهران هستند و در کمپ اشرف سکني دارند را باز اسکان دهد و در مدتي که سازمان ملل متحد وضعيت پناهندگي آنها را تعيين ميکند امنيت آنها را تامين کند.
اخبار اين معامله با شليک دو موشک به کمپ پس از آن همراه بود. بلافاصله روشن نبود که چه کسي موشک ها را شليک کرده است. 
يک سرهنگ ارتش عراق به شرط ناشناس ماندن گفت: "تلفات نامشخص است زيرا ما اجازه نداريم وارد کمپ بشويم." 

تلويزيون فاکس نيوز ۵ دي۹۰، حول موضوع کمپ اشرف و جابجايي ۳۴۰۰نفر ساکنان اشرف از کمپ اشرف به کمپ ليبرتي،ميزگردي داشت.
در اين ميز گرد، مايکل موکيزي گفت: حالا اين افراد در کمپي هستند که بي دفاع هستند، و نيروهاي امريکايي بيرون کشيده اند، که نتيجه اش اين است که حالا آنها در اختيار دولت عراق هستند که در واقع به نيابت از دولت ايران عمل مي کند. به آنها دو بار حمله کرده اند دو بار وقتي که وزير دفاع امريکا باب گيتس در کشور بود.
مجري فاکس برت بايراظهار نمود: اين دادستان سابق کل امريکا مايکل موکيزي بود که درباره گروهي از ناراضيان ايراني صحبت مي کرد که در واقع در عراق زندگي مي کنند و دارند جايشان را از دست مي دهند که در آن احساس حفاظت مي‌کردند و به جاي ديگري مي‌روند. بگذاريد به پنلمان استيو، ابي و چارلز برگرديم. ابي، اين شرايط کمپ اشرف در اين نقطه بسيار حساس است.

راديو فردا که در رعايت موازين خبرنگارى و بيطرفى حرفه اى در مورد مجاهدين هم طراز و هم سطح خبرگزارى فارس و ايرنا ست ، در سايت خود مقاله ئ از فردى به نام مجيد محمدى پرداخته است که مطالعه ان خالى از تفريح نيست. أيشان که خود را جامعه شناس ناميده است با چيدن صغرى و کبرى از موضع ناصح و مجتهد علوم سياسى تلاش کرده است تا دوباره  با مجاهدين به تسويه حساب سياسى بپردازد . بگذاريد تا به نکات پا يه ى بحث خارج اين عالم حوزوى نظرى بياندازيم 
نظر سنجي‌هاي مستقل در اواخر دهه هفتاد نشان مي‌داد که در ميان گروه‌هاي سياسي بديل جمهوري اسلامي، سازمان مجاهدين خلق داراي کمترين محبوبيت در داخل کشور بود.
نقطه شروع بحث عدم داشتن پايگاه مردمى مجاهدين است که به قول أيشان توسط بررسى هاى مستقل در اواخر دهه هفتاد در ايران صورت گرفته است . من فرض را بر اين ميگذارم که منظور أيشان از دهه هفتاد ، تاريخ هجرى شمسى است . 
تا انجا که بر همه آشکار است ، در ان تاريخ حکومت اخوندى در ايران حاکم بوده و تمامئ سازمان مجاهدين خلق ، و هواداران ان محارب و مهدورالدم ، محسوب شده و هنوز هم ميشوند . اين نظر پرسى هائ مستقل !فاقد اعتبار علمى است و اين مجتهد حوزه جامعه شناسى هم ميداند.

پس از ناکامي در کُشتار جمعي ساکنان اشرف زير پوشش يک تصميم دولتي و به بهانه تامين "منافع ملي عراق"، رژيم جمهوري اسلامي و همدست عراقي آن، خلعت تشريفات رسمي را از تن بيرون آورده و به روشهاي تروريستي و راهزنانه مُتوسل شده اند. حمله بُزدلانه موشکي به کمپ اشرف را مي توان نشانه اي از سرخوردگي آقايان خامنه اي و مالکي از شکست طرح گُسترده خود براي حل خونين و يکباره مُشکل مُخالفان ساکن اين کمپ به حساب آورد.
۱۳۹۰ دی ۵, دوشنبه

برتولت برشت نويسنده نامدار آلمان, تسليم فشارهاي دستگاه سركوب مخوف هيتلر نشد. تبعيت آلماني او بدليل حمايت فعال از مبارزه ضد فاشيستي, با برچسب «خائن» از وي گرفته شد. برشت بهمراه همسر هنرمند و آزاده اش هلنه وايگل, مجبور به خروج از كشور و پيوستن به «تشكيلات براي آلمان دمكراتيك» شد و تا سقوط هيتلر براي آزادي ميهنش مبارزه كرد. شعر زير از جمله آثار گرانبهايش در افشاي چهره كثيف خائنين و آلت دستان ديكتاتور است:
به «آلت دستان مصرف شده»:
در زمانه اي كه اختناق افزايش مي يابد
براي آنكه نانش را از دست ندهد 
حقيقت را پنهان مي دارد
جنايتهاي رژيم را براي توجيه  استثمار 
و عليه حاكم هيچ نگفتن, امّا 
با توجيه اينكه من دروغهاي رژيم را هم تبليغ نمي كنم 
بدينگونه چيزي را افشا نكردن  با توجيه عدم لاپوشاني
رفتاري است كه تاكيد مي كند 
او تصميم گرفته كه حتي در زمانه افزايش اختناق حفظ چهره كند
امّا در حقيقت او فقط مصمم است  
كه نانش را از دست ندهد
بله اين است تصميم  نهايي او
اين كه «جز حقيقت نگفتن»
در خدمت آن قرار مي گيرد 
كه او از اين به بعد   حقيقت را پنهان مي كند.
اين حرفها براي اندك مدتي مي تواند گفته شود.
ولي در همين زمان 
در تمامي اداره ها, و هيئت تحريريه ها, و آزمايشگاهها, و كارخانه ها
وقتي از دهان انسانها هيچ «واقعيتي» خارج نمي شود
جز آنچه كه حاكمان ساخته اند 
آثار زيان آور آن شروع مي شود
آنكس كه بي هيچ مژه زدني 
در نگاه به جنايت خونين سريع  مي گذرد
اين پيام را مي دهد 
كه آن جنايت چيزي است عادي
او اعمال فجيع را طبيعي مي نماياند
مثل طبيعي بودن قطرات باران
و آن قدر غير قابل اجتناب كه باريدن باران
و بدين گونه است كه او با سكوتش حمايت مي كند 
از جنايت 












امّا به زودي او خواهد فهميد كه اين گونه نيست كه
براي از دست ندادن نانش فقط حقيقت را بپوشاند
زيرا به زودي سركوبگران  از او ابتدا محترمانه خواهند خواست
كه بايد دروغ بگويد
چرا كه فقط مي خواهد نانش را از دست ندهد
البته كه اعمال او مثل كسي نيست كه خريده شده باشد
به او هيچ چيز داده نشده 
بلكه از او چيزي گرفته نشده
ولي سخنران خريده شدة چاپلوس 
از سر ميز حاكمان بر مي خيزد
 و دهان مي گشايد براي تملق
در لابلاي دندانهايش 
آدمي باقيمانده غذاي سر ميز خورده را مي بيند
آدمي با ترديد سخنان چاپلوس خريده شده را مي شنود
امّا كسي كه  حتي ديكتاتور برايش ارزشي قائل نشده
تا كه به او امتياز دعوت به ضيافت پيروزي را بدهد
با اين حال از حاكمان تعريف و تمجيد مي كند
به اشتباه تصور مي شود كه او هنوز رفيق سركوب شدگان است
مردم مي شناسند او را كه گويا افكار مستقلي دارد
براي همين به او مي شود اطمينان كرد
هر چيزي كه او مي گويد هست 
و هر چيزي را كه او نمي گويد نيست
«اختناق وجود ندارد»
در بهترين شكل قاتل مي فرستد
برادر خريده  شدةمقتول را
تا شهادت بدهد برادرش  را
يك تكه كنده شدة سفال سقف كشته
يك دروغ مختارانه
 براي كسي كه همه هدفش اين است
كه فقط نانش را از دست ندهد.
اين دروغ او را كمك مي كند امّا زياد طول نمي كشد كه 
آدمهاي زيادي نظير او يافت شوند 
 و او براي عرضه خود با كساني كه نظير خود او
نمي خواهند نانشان را از دست  دهند
در بازار رقابت سختي وارد ميشود
ديگر در اين جا دروغگويي فقط كافي نخواهد بود
اين را هر وقت لازم باشد انجام مي دهد
فريفته حاكم بودن از او خواسته مي شود
و انگيزه اينكه نانش را از دست ندهد در ذهنش است
او بايد به اين خواست زورگو تن دهد
كه با هنري خاص به بي وزن و قافيه ترين چرنديات ممكن معني بخشد
و هر مزخرف غير قابل گفتن را بگويد
و اين طور پيش ميايد كه او در رقابت در بازار عرضه كردن خود براي چاپلوسي
و پيشي گرفتن از ديگران
بايد هر چه مي تواند از حاكم تعريف كند
چرا؟
چون به او با وجود همه كارهايي كه مي كند 
ظن اين مي رود  
كه در گذشته گويا  يك بار به سركوبگر فحشي داده است
و اين طور است كه «حقيقت گويان سابق» 
به دروغگويان وحشي تبديل مي شوند
و همه اين كارها به روزي ختم خواهد شد 
كه كسي از سوي ديكتاتور بيايد
  و آنها را به جرم صداقت گذشتة دور و وقار پيشين محكوم كند
 و آنگاه آنان نان شب شان را نيز از دست خواهند داد.

۱۳۹۰ دی ۴, یکشنبه

از قرار معلوم صدها راديو تلويزيون و نماز جمعه و شنبه و سايتهاي معلوم الحال عليه مجاهدين خلق کفاف نداده است که اين روزها صداي آمريکا و راديو فردا و بي بي سي  هم  انجام وظبفه مي کنند.
در طول تاريخ  مبارز و آرمانگرا براي خودش هيچ نميخواسته است.
 در برنامه روي خط صداي امريکا در روز سه شنبه ۲۳ آذر۱۳۹۰ ظاهرا  بحث  آزاد در باره اشرف و از انگلستان  اقاي غلامحسين باقر زاده و به عنوان مدافع حقوق بشر از لندن اداره کننده برنامه بود تا راه حل خروج مجاهدين خلق بررسي شود. تلفن ها از وزارت اطلاعات وصل ميشد و حقوق بشري برخورد ميکردند. نتيجه گيري هم چنين بود که مجاهدين خلق و رهبران آنها مسئول هستند  نه دولت عراق و آمريکا وخامنه اي.  راه حل يکي از امت حزب اله چنين بود : سم بريزيد و همه آنها را بکشيد. عکس العمل باقر زاده سکوت بود که بگويد حقوق بشر آمريکائي ها در عراق موش زائيد.


يک‌شنبه، ۰۴ دي ۱۳۹۰ / ۲۵ دسامبر ۲۰۱۱
طبق اخباري که هم اکنون به دستمان رسيده است ، در ساعت ۲۰ به وقت عراق، رژيم آخوندي امشب با شليک موشکهاي کاتيوشا و ميني کاتيوشا اشرف را هدف قرارداد. اين موشکها نزدي  ک به محلهاي سکونت اشرفيان فرود آمده است . اخبار بعدي متعاقبا به اطلاع عموم خواهد رسيد.



۱۳۹۰ دی ۳, شنبه

ظاهراً مسئولين بالاترين زير فشار باندها در اينجا راه ساده تر را برگزيدن و آن هم مسدود کردن سايت همبستگي ملي که کاربران هوادار مجاهدين در بالاترين به آن لينک مي دادند ولي اين گزينش به بهاي  پايمال کردن حق آزادي بيان و قلع و قمع صداي مخالف در بالاترين تمام مي شود و ظاهرا هزينه اش را هم طبق معمول بايد بخشي از اپوزيسيون بپردازند و حکومت حاکم هم يقيناً خرسند و خوشنود خواهد شد.
بالاترين علت مسدود شدن سايت همبستگي را کپي کار مي نامد واقعاً  اين حرف  به سُخره گرفتن اصول بنيادي ژورناليستي است ؟
خودتان نگاهي به سايت همبستگي بياندازيد و قضاوت کنيد  هرهفته دهها  مقاله از شخصيت هاي سياسي که هر کدام هزينه سنگيني براي آزادي بيان  پرداختند  را در سمت چپ سايت مي بينيد اين مقالات را در هيچ سايت و رسانه اينترنتي نمي توانيد بيابيد !!
 شما از کدام کپي کاري حرف مي زنيد ؟ هر هفته دهها مقاله از روزنامه هاي معتبر جهان در اين سايت ترجمه و منتشر مي شود ! مي توانيد به سادگي با يک کليک خودتان ببينيد ! حالا شما اگر خبري و يا رويدادي را که در ايران اتفاق مي افتند و همه سايتها و روزنامه و رسانه ها آن را انعکاس مي دهند انتظار داريد سايت همبستگي آن را انعکاس ندهد ؟ چون اگر بدهد با منطق شما کپي کار مي شود جل الخالق !! 

هر سال يک ‌شب، نور شمعها، صداي دل‌انگيز ناقوسها و طنين زيباي ترانه‌هاي مذهبي، درهم مي‌آميزند، تا تولد خجسته عيسي مسيح را گرامي بدارند. تولد نوري که در دل تيرگي قرنهاي دور، درخشيد. ناقوسي که براي عشق و عدالت به‌صدا درآمد و ترانه‌يي که نغمه تکامل و کرامت انسان را در گوش جان بشريتِ سرگشته، طنين‌انداز کرد. آنكه گفت: 
«خوشا به‌حال زحمتکشان براي عدالت، زيرا که ملکوت آسمان از آن ايشان است». انجيل متي‌ـ 5
  «بپرهيزيد از کاتباني که خراميدن در لباسهاي دراز را مي‌پسندند و سلام در بازارها و صدر کنائس و بالا نشستن در ضيافتها را دوست مي‌دارند و خانه‌هاي بيوه زنان را مي‌بلعند و نماز را به رياکاري طول مي‌دهند. اينها عذاب شديدتر خواهند يافت». انجيل لوقا. 20 و 47
 «واي بر شما اي کاتبان و فريسيان رياکار، واي بر شما نيز اي فقيهان، زيرا که بارهاي گران بر مردم مي‌نهيد و خود بر آنها يک انگشت هم نمي‌گذاريد… حکمت خدا نيز فرموده است که به سوي ايشان انبيا و رسولان مي‌فرستم؛ و بعضي از ايشان را خواهند کشت و بر بعضي جفا خواهند کرد. تا انتقام خون جميع انبيا که از بناي عالم ريخته شد، از اين طبقه گرفته شود. از خون هابيل تا خون ذکريا که در ميان مذبح و هيکل کشته شد. بلي به شما مي‌گويم که از اين فرقه بازخواست خواهد شد». انجيل لوقا‌ـ 12
۱۳۹۰ دی ۲, جمعه

در رابطه با مصاحبه راديو فردا با مادر يکي از ساکنين شهر اشرف
مدير محترم راديو فردا
با احترام اينجانب بعنوان يکي رنداني سابق رژيم حاکم بر ايران با شما سخن مي گويم. بنده از سال 1374 بمدت 6/5 سال در شکنجه هاي امن وزارت اطلاعات تا زندان اوين و ديگر زندانهاي رژيم بسر بردم. بارها توسط معاون وقت وزارت اطلاعات سعيد امامي و معاونش محمد سيد علا با اسم مستعار حاج رضا تحت فشار قرار گرفتم تا در مصاحبه هاي تلويزيوني مطالبي کاملا کذب را عليه مجاهدين و رهبري آن بر زبان آورم. آنها مشخصا از من درخواست داشتند که کتابي از شرح خاطرات خود درباره فعاليتهاي سياسي و همکاري خود با سازمان مجاهدين خلق ايران به رشته تحرير در آورده و در آن مطالب کذبي را به رهبري مجاهدين و مشخصا آقاي مسعود رجوي نسبت دهم. جتي يکبار براي انجام مصاحبه راديويي توسط يکي از ماموران وزارت اطلاعات بنام محرمي به مخل صداي و سيماي جمهوري اسلامي برده شدم. امتناع بنده از تحقق بخشيدن به خواسته هاي نامشروع آنها بقيمت گزافي براي بنده و خانواده ام تمام شد که آثار آن را کماکان با خود به همراه دارم. يادآوري آن خاطرات بر تالمات روحي ام مي افزايد. اکنون بعد از ده سال فرار از ايران کماکان تحت نظر متخصصين مختلف قرار دارم. مصاحبه راديوي تحت مديريت شما با مادر يکي از افراد مستقر در کمپ اشرف اينجانب را وادار نمود تا ضمن شرح آنچه که خود از نزديک شاهد بوده ام مراتب اعتراض خود را به اين مصاحبه رسوا ابراز نمايم. 

گزارش ويژه اطلاعاتي: 
بسيج در بسيج يا ايجاد تشکلهاي «صالحين» و «عماريون» تحت امر «رهبر»: 
* بنا بر اطلاع واصل از کشور، در بسيج، دو گروه تشکيل شده اند و به تدريج، تشکيلات خاص يافته اند: 
• گروه صالحين از افرادي تشکيل شده اند که تعليمات لازم را براي وارد عمل شدن در شرائط بحراني را دريافت مي کنند. اين گروه تحت امر مستقيم خامنه ايست و هرگاه اتفاقي روي دهد، به دستور خامنه اي وارد عمل مي شود. 
• گروه عماريون که باز تحت امر خامنه اي است و مأمور ايجاد حادثه است هر زمان که خامنه اي لازم ببيند. حمله به سفارت انگليس در تهران و عمارت سفارت در قلهک را اين گروه تصدي کرده است. اين گروه شبکه اي خاص خود بوجود آورده و ميدان عمل خود را گسترش داده اند. «سرداران» سپاه، چون کوثري و سعيد قاسمي و صفار هرندي و علي رضا پناهيان و مهدي تائب و… در رأس اين گروه هستند و معلم فکري آنها مصباح يزدي است. 
در حمله به سفارت انگلستان در تهران، واقع در خيابان نادري تهران، کوچک زاده، رئيس بسيج غرب تهران و نيز حميد رسائي («نماينده» مجلس و از سران گروه عمار) حضور داشته و عمليات را رهبري مي کرده است. 

اين روزها صداي آمريکا و ديگر صداهاي ناشناخته "رژيم نگهدار"، بلندگوي قيل و مقال "قيم" ها و "دايه"هاي "بسيار مهربان" اشرفي ها شده اند. 
از حسين باقرزاده گرفته، تا "بينندگان ظاهرا بي خط" ، که بطور اتفاقي ميکروفون تلويزيونها روي آنها باز شده و، "ريختن سم در منبع آب اشرف " را توصيه ميکنند، همگي ارکستر هماهنگي را براه انداخته اند که بي ترديد هدفش "خير رساندن " نيست. 
نوازندگان اين ارکسترشوم، عليرغم تنوع ظاهريشان ،تحت فرمان "رهبري" مشترک ساز خويش را کوک کرده اند . 
از يک سو در مقام قيم ،يقه رهبري مجاهدين و بطور خاص مسعود رجوي را چسبيده اند که چرا به زور اشرفي ها را در عراق نگه داشته و تا به امروز مانع انتقال آنها شده است. انگيزه اين "اصرار بر ماندن" را نيز لاپوشاني شکست استراتژي در مبارزه با رژيم و رفتن به عراق تبليغ ميکنند. 
۱۳۹۰ آذر ۳۰, چهارشنبه
چند روزي به پايان ضرب الاجل سرکوبگرانه 31 دسامبر مالکي براي تخليه اشرف باقي نمانده است. حضور گسترده نيروهاي رژيم بعد از خروج نيروهاي آمريکائي در عراق بيانگر آن است که در ادامه کارشکني دولت نامشروع عراق که حتي از اکثريت پارلماني در مجلس قانونگزاري آن کشور برخوردار نيست بايد شاهد صحنه هائي به مراتب دلخراشتر از کشتارها و قتل عام هاي گذشته باشيم. شخصيت ها و جريانات و گروههاي هاي سياسي و حقوق بشري و انساندوست در اين رابطه اخطار داده و دولت مالکي را از دست زدن به يک جنايت ديگر عليه بشريت برحذر داشته اند. 
۱۳۹۰ آذر ۲۷, یکشنبه

دستمريزاد! به شما گرداندگان صداي آمريکا و برنامه روي خط؛ برنامه در ارتباط با شهر اشرف،
ترجيحا از سلام به شما صرف نظر ميکنم زيرا که بر شما که آشکارا با تهيه خبر و برنامه در جهت آماده سازي اذهان عمومي براي قانوني جلوه دادن کشتار مبارزان ايراني همت مي گماريد، سلام مجاز نيست.
من برنامه شما را با ناباوري تماشا کردم و از همان لحظه اول که اين ۲ مجري جوان و بي  تجربه را ديدم متوجه هدف برنامه شما شدم و بعد از اينکه ديدم که يکي از عوامل وزارت اطلاعات را آورديد که در مورد اين مساله حياتي نظر بدهد کاملا ترديدم به يقين تبديل شد که برنامه شما همگام با جمهوري اسلاميست.

تلگراف ۱۷دسامبر برابر با ۲۶ آذر مقاله اي دارد به قلم کريستفر بوکر و مينويسد: در شرايطي که نيروهاي آمريکا عراق را ترک مي‌کنند يک حمله که مايه شرم همه ما بايد باشد برنامه‌ريزي شده است 
کلاف يک تراژدي دارد باز مي‌شود که باليدن لئون پانه‌تا وزير دفاع آمريکا به اين‌که پشت سر خود يک عراق آزاد و مستقل با حاکميت مستقل باقي مي‌گذارد را به سخره مي‌گيرد و  در عرض دو هفته به‌نظر مي‌رسد که به يک اوج خونين برسد. 
۱۳۹۰ آذر ۲۶, شنبه

عقب نشيني هاي وحشت آلود خامنه اي از سوراخ وزارت خارجه کم کم به موضوع تمسخر باندهاي مختلف رژيم شده است. بطوريکه هربار خامنه اي طعم شکستي را در سياستهاي راهبردي مي چشد سريعا از بلند گوي دستگاه تروريستي وزارت خارجه روضه صلح وامنيت و...را سر مي دهداين مسئله البته پيامدهائي براي کل رژيم دارد از جمله تشديد ريزش و روحيه باختگي مضاعف در تمامي بدنه نظام است به همين خاطر هر کس که از اين بابت احساس خطر وسرنگوني کند با لگد زدن به اين نهاد ولايت فقيه در واقع دم خامنه اي را به دندان نيش مي کشد.
۱۳۹۰ آذر ۲۵, جمعه
خطاب به گرداندگان صداي آمريکا و برنامه روي خط؛برنامه در ارتباط با شهر اشرف،
درودي بر شما ندارم چرا که بر کساني که آشکارا با تهيه خبر و برنامه در جهت آماده سازي اذهان عمومي براي قانوني جلوه دادن کشتار مبارزان ايراني‌ همت مي‌-گمارند،درودي نمي‌توان فرستاد.
بهتر بود که نام برنامه ميگذاشتيد "همگام"(با ملايان ايران).از ابتدا که برنامه با اجراي دو مجري "جوانِ زن" آغاز شد فهميدم که ترفندي ديگر از صداي آمريکا در راه است،مجريان جوان زن!!!
اين مجريان "زن" به خود زحمت نداده بودند که چند خطي‌ راجع به وضعيت شهر اشرف مطالعه کنند و طوطي وار هر آنچه که در گوششان و در کاغذ جلوي رويشان بود را بازگو ميکردند و نيز ثابت کردند که بردگي و بندگي هنوز در دنياي باصطلاح متمدن رايج است که اينان براي امرار معاش حاضرند چون عروسکهاي خيمه شب بازي به ادا و شکلک درآوردن بپردازند.
۱۳۹۰ آذر ۲۴, پنجشنبه

قوم و خويش‌هاي حکومت آخوندى در صداي آمريكابرنامه ايي راعَلم کرده‌اند که نه تنها من بلكه ميليونها ايراني مي دانند كه آ بشخور آن چيست.  ودر اين شرايط به چه دليلي اين مزخرفات گفته ميشود؟!
 کساني که همزمان با آخوندهاي هار در ايران سر يك سفره نشستند آب در هاون مي كوبند.
كساني كه رنج و شکنج اشرفيان قهرمان را زير سؤال مي برند وهمراه با ميراث خوران خميني عليه مجاهدان اشرف چرنديات مي گويند فرق چنداني با بازجويان و شکنجه گران رژيم آخوندي ندارند حتي اگر عليه سردمداران اين رژيم سالوس ريا سوز و گداز سر داده و بنيادگرائي مذهبي را زير سئوال ببرند. براي من ترديدي در برنامه ايي که در صداي آمريكا سرهم بندي شد وجود ندارد كه سياست كثيف مماشات با ديكتاتور هاي سفاك و  خونريز پشت آن است بويژه پس مهماني مالكي و تروريست همراهش هادي عامري در كاخ سفيد.
خط برنامه ي ديشب - روي خط - صداي آمريکا . يک زير خط و يک پيام قابل فهم داشته است .در قتل عام اشرفيان دلاور عجله کنيد.که ولي مطلقه ي فقيه منتظر است . تا يک کوره آدمسوزي جديد برپا شود . و عمر حکومت ضدبشري اش . چند روز طولاني تر گردد .جالب است که اين خيمه شب بازي شيطاني و جائرانه و ابليسي و شرورانه که بوسيله دو خانم اجرا شده بود . نشان ميداد. خودشان هم . کم تشنه ي خون عزيزان مان  که پيشوايان و پيشقراولان آزادي هستند,  نيستند.
هر چه روي خط آوردند, .از عوامل رژيم بودند و از اضداد حرفه اي . و هرچه نامه ميخواندند هم بوي خون ميداد . مگر خامنه اي خون آشام و مالکي قاتل, کم دستگاه تبليغاتي عليه اشرفي ها  دارند که شما هم بر آنان اضافه شده ايد !
 شرم نکرديد که فرمان قتل عام را صادر کرده ايد,  از زبان ياران خامنه اي کودتاگر بد تر از هيتلر؟!

دراين ويديو خانم مجري با خنديدن خود به يک طرح ضد انساني« سم ريختن در آب اشرفيان» مهر تاييد ميزند. آيا ايشان هيچ سواد ژور ناليستي دارند؟ جالب است که صداي آمريکا اين روزها با مدياي جمهوري اسلامي دقيقا يکي شده و ذات واقعي خود را نشان ميدهد.
با مجري هاي خوش رنگ و لعاب جوانپسند و گفتگوهاي سطحي, با عده اي که سواد چنداني ندارند ميخواهند جنگجويان دلير راه آزادي ايران را بعد از سالها مقاومت و پايداري مغلوب کنند. زهي خيال باطل!
مجاهدين با افراد کوشا و فعالي که دارند عاقبت اين رژيم قرون وسطايي را به زير ميکشند.درود بر آنها و عزم و رزمشان که چه با سلاح و چه بي سلاح دير و يا زود ايران را گل افشان کرده و طرحي نو در مي اندازند.
نميخواهد براي اشرفيان عزيز ما اشک تمساح بريزيد. از غربي ها ياد بگيريد که چطور بدون منت و مثل آدم از حقوق انساني آنها حمايت ميکنند. بايد گفت صداي آمريکا مرا به خير تو اميد نيست شر مرسان!
۱۳۹۰ آذر ۲۳, چهارشنبه


شاملو مي گويد:
نه آن را که در جبه و دستار فضاحت ميکند
نه آن را که در جامه عالم تعليم سفاهت ميکند
نه آن را که چون تو، در اين وانفسا احساس نياز به بلاغت ميکند
سلام نميکنم. آرزوي سلامتي هم براي مجريان برنامه ندارم و بنا بر توصيه شاملوي بزرگ، با شما با "بلاغت" نيز سخن نميگويم.
امروز ديديم که اگرقرار بود افکار جنتي، که در ايران زير سلطه آخوندها چنين نمود مي يابد و مستقيم فرمان مرگ صادر ميکند، را به ايالات متحده منتقل و در غالب مدير و مجري برنامه از طريق صداي امريکا ابراز وجود يابد، چگونه خود را نشان مي داد.
مجريان برنامه شما، زناني امروزي با خطوط ديکته شده جنتي گونه کل بحث را پيش بردند. افکار جنتي هم در مديريت اين برنامه و هم اجراي آن مشخص بود.
۱۳۹۰ آذر ۲۲, سه‌شنبه


تظاهر‌کنندگان خواستار لغو ضرب‌الاجل سرکوبگرانه نوری مالکی و تضمین حفاظت بین‌المللی ساکنان اشرف شدند.

۱۳۹۰ آذر ۲۱, دوشنبه



خطاب به اقاي باراک اوباما رئيس جمهور آمريکا 
و خانم هيلاري کلينتون وزير امور خارجه 


آقاي رئيس جمهور / خانم وزير,  با درود 
من يک روستا زاده و سواد و معلومات چنداني ندارم سواد من درحد اکابر يا همان کلاس بزرگسالان است زيرا امکان تحصيل متأسفانه از من دريغ شد  اما درعوض توده اي عظيم از تجارب بسيار تلخ به ارث برده ام که پيوسته رنج و آزارم ميدهد که حاصل وثمره حد اقل دو دوره ديکتاتوري  (شاه /شيخ) هستند که کشورم ايران، تاريخ ، فرهنگ و مردمش را بيش از شصت سال به گروگان گرفته اند . اولين تجربه من با اعدام هفده نفر از خانواده ،دوستان وهمشهريان من در سال 1348 خورشيدي شروع شد وتا سال 1350ادامه داشت ودر دوره حکومت تبهکاران در ايران تا کنون بيش از بيست و هفت نفراز خانواده و بهترين دوستانم توسط استبداد ديني اعدام و سربه نيست شده اند که اين حکايت همچنان با سرعتي روز افزون ادامه دارد.
۱۳۹۰ آذر ۱۸, جمعه

صفحه تلويزيون که روشن شد صفي از تانک ها را نشان ميدادکه غران و دودفشان خيابان هاي شهري از شهر هاي سوريه را زير زنجير هايشان ميجويدند وميبلعيدند.مردم در لابلاي اين ماشين هاي مرگ به اين سو وآن سو ميرفتند و وقعي به آنها نمي گذاشتند.و سپس تصاوير بعدي ،ساختمان هاي سوراخ شده از گلوله ها و خانه هاي اتش گرفته و وپيکر دختر جواني که بر روي تختش تکه پاره شده و پدري که دوزانو بالاي سر پسربچه اي خونين نشسته و ضجه ميزند و نظامياني که مرداني برهنه و طناب پيچ را بر زمين ميکشند و کودکاني که بر سينه هاي برهنه شان نوشته اند"خلق خواستار سقوط نظام است "و دست در دست هم در جلوي صفي از تظاهر کنندگان غران به پيش ميروند ودر آخر، مردي که فرياد ميزند و ميگويد "ما حيوان نيستيم. مگر ما چه ميخواهيم ؟". 
با ديدن اين تصاوير به دو سال پيش برميگردم و خاطره قيام مردم ايران و تصوير ندا ها و سهراب ها برسنگ فرشهاي خيابانهاي تهران و سرتاسر ايران پيش چشمم زنده ميشود. و از خود ميپرسم چرا؟ براستي چرا آن قيام شکوهمند که همچون آتشفشان خشم مردم شراره کشيده بود، فسرد و به خانه هاي غم زده و پشت ديوارها و درهاي بسته خزيد؟ 
۱۳۹۰ آذر ۱۷, پنجشنبه

افسانه ها در برابر واقعيت ها
حقيقت دربارۀ سياست ايالات متحده در قبال ايران
دولت ايران براي مدتي نزديک به سي و دو سال، از طريق اعمال کنترل بر رسانه ها، فرهنگ و کتابهاي درسي، کوشيده است تصوير نادرستي را از دولت ايالات متحده و سياستهاي آن در قبال ايران و به طور وسيع تر در منطقه، منتقل کند. ما مي دانيم که بسياري از ايرانيان با مشاهدات روزمره و با مطالعه تاريخچه واقعي روابط سي سال اخير آمريکا و ايران، اين تبليغات را رد مي کنند.
آنچه در زير مي آيد شايع ترين "افسانه بافي هايي" است که ما مي خواهيم به طور مستقيم به آنها بپردازيم. ما به روزآمد کردن اين فهرست هنگام برخورد با تحريفهاي ديگري در رابطه با اين که واقعيت چيست و و مباني صحيح آن کدام است، ادامه خواهيم داد.

کنفرانس واشينگتن-حفاظت اشرف ـ
تعهدات آمريکا-روزنامه پولتيکو - چاپ واشينگتن نوشت :پرزيدنت اوباما  اعتبار آمريکا را حفظ کن!
-برطبق تعهدي که آمريکا سپرده است، از ۳۴۰۰ ايراني مخالف رژيم ايران در اشرف، حفاظت کنيد.
-از جنايات  نوري مالکي عليه ساکنان اشرف جلوگيري کنيد
-۴۷تن از ساکنان اشرف توسط نيروهاي عراقي در ژوئيه ۲۰۰۹ و آوريل ۲۰۱۱به قتل رسيدند

 واشينگتن تايمز-۶ دسامبر۲۰۱۱ برابر با ۱۵آذر۱۳۹۰ نوشت: :نخست وزير عراق در۱۲دسامبر  به آمريکا مي آيد مالکي مسئول جنايت عليه بشريت است
پرزيدنت اوباما!
• ۴۵۰۰نيروي آمريکايي و ۲تريليون دلار از پول ماليات دهندگان آمريکا در عراق ازدست نرفته، تا يک نخست وزير طرفدار رژيم ايران  درعراق برسرکاربيايد
• مالکي از حضور فزاينده نيروي قدس و سپاه پاسداران رژيم ايران که درکشتار نيروهاي آمريکا دست دارند، حمايت مي کند. 
۱۳۹۰ مهر ۷, پنجشنبه

- اينروزها شاهد يک جنب و جوشي از طرف هواداران و مدافعان حقوق مجاهدين براي خروج نام اين سازمان از ليست تروريستي آمريکا و از طرفي ديگر شاهد يک سراسيمگي عجيب رژيم و مدافعانش براي نگه داشتن اين سازمان در ليست هستيم. سوال اساسي اينجاست که بودن يا نبودن مجاهدين در ليست چه عوارضي دارد و لطفا رابطه اش را با وضعيت ساکنين اشرف توضيح دهيد.
کريم قصيم:
اشاره کرديد به بودن يا نبودن مجاهدين در ليست و عوارض هر يک از اين دو مورد که البته به نظر من خروج مجاهدين به حکم قانون و عدالت است. بيشتر از ده دادگاه به اين مسئله پرداخته اند و حكم داده اند. پس از سالها تحقيق روي محتواي پرونده هاي قطور، سالهاي پر فراز و نشيب براي مجاهدي، همراه با مخارج هنگفت وكلا و نظريه پردازان و كارشناسان حقوقي، دوندگيها و صرف انرژي بسيار زياد، سرانجام يکي پس از ديگري موفق شدند، به کمک قضات با شرف، پاکدامن و کارشناسان حقوقي خيلي خوب که اين پرونده ها را بسيار بسيار با دقت پيگيري کردند و بعد از سالها تحقيق، قفلهاي ليست يکي بعد از ديگري در اروپا باز شدند، اول از انگلستان شروع شد. درحاليکه جک استراو و دستگاه مماشات گر خيلي تلاش کردند نگذارند. دراين سالهاي دراز امکان تحرك سياسي و تماس اجتماعي تنگ شده بود. همه چيز مي بايست در پوششي از سازماندهي و گرفتاريهاي گوناگون حل و فصل مي شد و اين مسائل يعني حقوق بشر اوليه هزاران نفر از هواداران مجاهدين را که مي خواستند با صميميت مايه بگذارند براي آزادي ايران، براي مسائل سياسي رودررويي با رِژيم کار کنند، جلوي همه اينها سدّ و محدوديت ايجاد شده بود. اين را ديگر هيچکس نمي تواند انکار کند. اصلا دشمن، بسياري از عناصر اصلي وزارت اطلاعات، درعمل متوجه شدند که عجب اين ليست گذاري که براي امتياز دادن به خاتمي شروع شد، عجب حاصلي براي آنها دارد! براي همين بود که تمام اين سالها، اولين خواسته هر هيات رژيم از هياتهاي غربي - چه آنهايي که مي رفتند ايران براي مذاکرات گوناگون حتي اقتصادي، چه اينکه هيات جمهوري اسلامي مي آمد به اروپا يا بعداً در آمريکا، اولين خواسته شان اين بود که اينها بايد در ليست بمانند و ابقاء شوند. براي همين هم کل ماجرا چنان سخت شده بود، چون فشار شديدي روي دادگاهها بود.
۱۳۹۰ مرداد ۱۳, پنجشنبه

يورش به ستاد مرکزي مجاهدين
۲۳مرداد۵۸ ـ سازمان مجاهدين در اطلاعيه يي از توطئه يورش «چماقدارها و قَمه کشها» به ستاد مرکزي مجاهدين در ساختمان «بنياد علوي» پرده برداشت. در اين اطلاعيه, ازجمله, آمده است: «...ديروز به ‌دنبال هجوم به مراکز چند گروه سياسي و متعاقب حمله به تظاهرات و راهپيمايي و درگيريهاي خونين پريروز شايع شد که برخي عناصر و گروههاي ارتجاعي قصد حمله به ستاد جنبش ملي مجاهدين را دارند، همزمان با اين توطئه شايعه خلع سلاح مجاهدين نيز بر ‌سر زبانها مي ‌افتد... با پخش اين شايعه, بلافاصله, هزاران نفر از خواهران و برادران دلير ما به ستاد جنبش ملي مجاهدين مراجعه کرده و با استقرار در درون و بيرون ساختمان و براي مقابله با هرگونه حرکت توطئه آميز, ساختمان ستاد را در ميان گرفتند و اعلام کردند که اگر کسي قصد حمله به ستاد مجاهدين را داشته باشد, بايد از روي اجساد ما بگذرد.  اين خواهران و برادران تمام طول ديشب و هم چنين امروز در ستاد مجاهدين و در اطراف آن مستقر شده و به پاسداري از آن برخاستند... ما ... ضمن محکوم کردن هرگونه ايجاد ناآرامي و اغتشاش و هرگونه حمله و هجوم به آزاديهاي اساسي سياسي... به کساني که به چنين اَعمال و حرکاتي دست ميزنند, اعلام مي کنيم که اگر خود ضدانقلاب نباشند, اين قبيل اعمالشان در خدمت ضدانقلاب است...» (مجموعه اعلاميه ها و موضعگيريهاي سياسي مجاهدين..., ش ۲, ص ۶۵). 
۱۳۹۰ مرداد ۷, جمعه
خميني پس از سركشيدن جام زهر قطعنامة 598 براي كينجويي از مقاومتي كه او را ناگزير به پذيرش آتشبس كرده بود, كشتاري وحشيانه را در زندانها آغازكرد, با اين پندار خام كه ريشة جنبش مقاومت عليه رژيمش را به كلّي بخشكاند.


 قتل عام زندانيان سياسي در تابستان و پا ييز 67, بيش از سي هزار زنداني را كه حاضر به تسليم و وادادگي نشدند, به كام مرگ فرستاد. به طوري كه پس از اين كشتار وحشيانه, اگر اَحدي از زندانيان سياسي زنده ماند, باعث شگفتي است.


مسعود رجوي در مصاحبه‌يي با «راديو مجاهد» در 24 آذر67 در اين باره گفت: «اصلاً بحث اين نيست كه خميني چند نفر را اعدام كرده، بحث اين است كه بايد ديد چه كساني را باقي گذاشته است؟ مگر جنايتكاريِ خميني حدّ و مرز مي‌شناسد؟ نه، اصلاً اين طور نيست. با ددمنشي كامل، با رذالت و هرزگي غير‌قابل‌تصوّر، بي محابا, خون مي‌ريزد. هيچ قاعده و قانون، هيچ نظم و نظام و هيچ حساب و كتابي را هم نمي فهمد. اگر كسي اين را باور نكند اصلاً خميني و رژيم خميني و مزدوران و دژخيمان خميني را نشناخته است. اين جاني پست فطرت اگر غير از اين مي‌بود يك روز هم نمي توانست حكومت كند...»
۱۳۹۰ مرداد ۴, سه‌شنبه

مسعود رجوي: «روز ۳۰ فروردين من در قم با احمد خميني در حال ديدار و گفتگو بودم. هدف بيان اعتراضمان به رفتار با آيت الله طالقاني و درخواستهاي بر حق ايشان در باره شوراها و حقوق دموکراتيک مردم و هم چنين بيان شکايتهاي خودمان از رفتار جنون آميز پاسداران و کميته چي ها و حزب الّلهيها در سراسر کشور بود. در اثناي همين بحث، احمد خميني که اداره کننده امور خميني و در عين حال رابط ما بود، گفت شما چرا معطّليد و چرا مباني اعتقادي خودتان را که امام به برادرتان هم گفته اند، نمي نويسيد و منتشر نمي کنيد، تا اين ضدّيتها تمام شود؟ چندي قبل از اين به برادرم (کاظم شهيد) قبل از اين که به عنوان اولين سفير ايران بعد از انقلاب ضدسلطنتي در مقرّ اروپايي ملل متحد به ژنو برود، با خميني در قم ديدار کرده بود. در اين ديدار خميني به او گفته بود به برادرتان بگوييد، مباني اعتقادي خود را بنويسند و منتشر کنند. و حالا احمد همان را يادآوري مي کرد. من مي دانستم هدف او و پدرش، اذعان ما به ولايت و رهبري سياسي و ايدئولوژيک خميني است. به دليل اين که وقتي چند ماه بعد کلاسهاي تبيين جهان را براي بيان و انتشار عقايد و جهان بيني مجاهدين تشکيل داديم, تاب نياورد و با آن کودتاي سياه ضدفرهنگي  از ما انتقام گرفت.
۱۳۹۰ تیر ۳۱, جمعه

 از دو ۳۰تير سخن به ميان است: ۳۰تير ۱۳۳۱, که قيام دلاورانه مردم به حمايت از دکتر مصدق به سقوط دولت چهار روزه قوام السلطنه انجاميد و ۳۰تير۱۳۶۰, که آقاي مسعود رجوي در آن روز شوراي ملي مقاومت ايران را بنيان نهاد.
در خيزشهاي سال ۱۳۸۸ مردم به پاخاسته خطاب به اوباما شعار مي دادند: «اوباما, اوباما, با اونايي يا با ما؟». در اين نوشته, با نگاهي گذرا به آن زمان و اين زمان, در پي آن خواهيم بود که دولتمردان آمريکايي در اين سالهاي دور و نزديک, با مردم ايران در راه آزادي اين سرزمين سوخته دل همگام و هم پيمان بودند و يا با دشمنان مردم ايران.

 «    يا مرگ, يا مصدّق»
     طي حکومت دو سال و چند ماهه دکتر مصدّق مردم, بارها, حمايت خود را از او نشان دادند. به عنوان نقطه اوج اين اظهار حمايتها, مي توان از قيام ملّي روز ۳۰تير ۳۱ نام برد که طي آن مردم يکپارچه با شعار «يا مرگ, يا مصدّق», عليه دولت چهار روزه قوام السّلطنه به پاخاستند و وفاداري خود را به آرمان به حقّ دکتر مصدّق ـ آزادي و استقلال ـ نشان دادند. تظاهرات اعتراض آميز مردم, سراسر کشور را فراگرفت. سيل تلگرام و نامه, در اعتراض به حکومت قوام السّلطنه و پشتيباني از دکتر مصدّق, از سرتاسر ايران به سوي  تهران روان شد. در شهرهاي خوزستان کارگران دست از کار کشيدند. شهر تهران نيز از ۲۹تير به حال تعطيل درآمد. در آن روز و به ويژه فرداي آن روز, انبوه مردم با شعار «يامرگ, يا مصدّق», «مصدّق پيروز است», «مرگ بر قوام السّلطنه», به خيابانها ريختند و با نيروهاي ارتشي و شهرباني که براي مقابله با تظاهرکنندگان از سوي فرمانداري نظامي بسيج شده بودند, به مقابله پرداختند. خبرنگار روزنامه کيهان مشاهدات خود را در روز ۳۰تير بدين شرح نقل کرده است: «... گذشته از تعطيل بازار و مغازه ها, رانندگان اتوبوسهاي شهري و کارگران کارخانه ها و کارگاهها دست از کار کشيده و به تظاهرکنندگان پيوسته بودند. کوشش ماٌموران انتظامي براي جلوگيري از تعطيل ادارات شکست خورد. از ساعت ۹صبح به بعد, ادارات دولتي هم تعطيل گرديد. به علت اعتصابِ کارگران راه آهن, قطارهاي مسافري و باري نيز ازکار بازماند... حوالي ظهر زد و خورد در ميدان بهارستان, اِکباتان, ناصرخسرو و بازار به اوج شدّت رسيد و گروه کثيري کشته و زخمي شدند. در شهرهاي مشهد, آبادان, کرمان, شيراز, تبريز, اصفهان و  رشت... مردم مبارزه روزهاي پيش را به اوج سرنوشت ساز سيام تير رسانده بودند و حماسه آفريني مي کردند... در خيابان اِکباتان جواني که گلوله خورده بود و در خون خود مي غلتيد, به دشواري برخاست و با انگشتان رنگينشده از خون خود, بر ديوار کنارش نوشت: ”اين خون زحمتکشان ملت ايران است, زنده باد  مصدّق“ و بعد, جان سپرد...
۱۳۹۰ تیر ۳۰, پنجشنبه

در ايام كودكي و در فصل زمستان كه علاوه بر فصل برف بازي و بسياري روزها و گاه حتي يك ما ه تعطيلات مدرسه به دليل بارش برف سنگين بود, فصل قصه ها نيز  بود. قصه هاي بلند تلخ و شيرين شبهاي بلند زمستان, جز تك و توكي از ميان درس خوانده ها كه شش كلاس ابتدايي يا حد اكثر ديپلمي داشتند, راويان قصه هاي زيبا و شنيدني عموما بي سواد بودند ولي در پرورش و انتقال قصه هايي كه از پيشينان فرا گرفته بودند بسيار چيره دست و صادق بودند. گاهي خاطرات گذشته هم روايت مي شد و نام مصدق را با اسف و اندوهي تلخ و زنده باد مصدقي عميق از ته دل ورد زبان همه كساني بود كه آن ايام را به خاطر داشتند.  پدرم  هميشه از خاطرات گذشته و خاطرات دوران سربازيش برايمان مي گفت و چگونه مردم با فرياد زنده باد مصدق در سي ام تيرماه  ۱۳۳۱ به خيابان ريختند و قيام كردند. اكنون پنجاه و نهمين سالروز قيام مردم در روز  ۳۰ تير در پشتيباني از پيشواي نهضت ملي ايران دکتر محمد مصدق و بازگرداندن او  به نخست وزيري در سال ۱۳۳۱ است.
۱۳۹۰ تیر ۲۹, چهارشنبه

جنگ ايران و عراق در نيمروز ۳۱شهريور ۱۳۵۹, با حمله هواپيماهاي عراقي به ايران آغاز شد. اما مرور اخبار روزنامه هاي آن زمان نشان مي دهد که جنگ چند هفته پيش از آغاز رسمي آن شروع شده بود:
 ـ روزنامه کيهان ـ ۱۵شهريور ۱۳۵۹: «درگيريهاي پراکنده يي که از هفته پيش در مناطق مرزي ايران و عراق رو به شدت گذاشته بود, به يک جنگ تمام عيار ميان دو کشور تبديل شد».
۱۳۹۰ تیر ۲۵, شنبه

  نخستين گامها
وقتي انقلاب بهمن ۵۷ به پيروزي رسيد و خميني زِمام حکومت را به دست گرفت و زبانها و قلمها از بند رها شد, همه به اين اميد بودند که در روشناي خورشيد آزادي, بدون هيچ مانع و راهبندي, فعاليتهاي سياسي آزاد خواهد شد و داد به جاي بيداد و خودکامگي, خواهد نشست. اما هنوز  خونهاي شهيدان خشک نشده بود که  استبداد زير پرده دين, از همان ماههاي نخستين پس از پيروزي, تيغ آخته اش را نشان داد و  سفره چرمين ميرغضب, بارديگر گسترده شد و آسيب آن بيش از همه دامن مجاهدين را گرفت.

مسعود رجوي در روز ۴اسفند۵۷, طي سخناني ديدگاهها و مواضع مجاهدين را درباره مبرم ترين مسائل روز اعلام کرد و ازجمله گفت  «...انقلاب ما ناقص و ناتمام و رو به افول خواهد بود مگر اين‌ که: ‌   ـ‌‌‌ هيچ ‌گونه تضييق نظامي و سياسي براي انقلابيون اصيل و جان ‌برکف که از قديم مي ‌جنگيده ‌اند، به ‌وجود نيايد؛ ‌   ـ‌ انتصابات تا سرحد امکان و به‌ خصوص در سطح کادرهاي رهبري ‌کننده با نظر شوراهاي مردمي صورت گيرد. به اين ترتيب, عموم طبقات و قشرهاي خلق, چه در ارتش و چه در دانشگاهها و چه در کارخانه ‌ها و ادارات, در حيات سياسي و اقتصادي مردم سهيم مي ‌گردند و با جان و دل در احيا و بازسازي و محافظت از آن کوشش مي ‌کنند» (روزنامه کيهان  ـ  ۶اسفند۱۳۵۷).     از آنجايي که خميني در تمام سالهاي پرخون و آتش و شکنجه دوران شاه حتي دستي از دور بر آتش نداشت و فکر «انقلاب» مو بر تنش سيخ مي کرد و سرانجام نيز به ياري «امدادهاي غيبي» «استکبار جهاني» راه به قدرت رسيدنش گشاده شد,  شنيدن واژه هاي «انقلاب» و «انقلابيون اصيل و جان بر کف» و «شوراهاي مردمي», به کامش خوش نيامد و  کمتر از ده روز پس از اين سخنان, سرسپردگانش, با نخستين يورش به مجاهدين در روز ۱۲ اسفند ۱۳۵۷, واکنش نشان دادند. بخشي از اطلاعيه سازمان مجاهدين, در روز ۱۳اسفند۵۷, با عنوان «هشدار جنبش ملي مجاهدين»: «ديروز بهمراکز جنبش ملي در کاشان, يزد و تربتحيدريه حمله کردند و خواهران و برادران مجاهد ما را خلع سلاح کرده, آنها را کتک زدند و از مراکزشان بيرون راندند... مجاهدين تا کنون نهايت بردباري و متانت انقلابي را با مواجهه مسالمت آميز با آنها از خود نشان داده اند, امّا, متاٌسّفانه اين شکيبايي در عمل نتيجه معکوس داده و کار را به آن جا رسانده است که اکنون مرکز جنبش ملي مجاهدين در تهران نيز در معرض حمله قرارگرفته...».

با توجه به فرا رسيدن سالگرد ١٨ تيرماه، به عنوان يکي از مهم ترين روزهاي تاريخ جنبش دانشجويي ايران، سايت دانشجونيوز قصد دارد با تعدادي از فعالين سياسي و دانشجويي پيرامون وقايع ١٨ تيرماه سال ١٣٧٨، تاثير اين رويداد بر فضاي سياسي کشور به همراه تحليل وضعيت کنوني جنبش دانشجويي، مصاحبه هايي داشته باشد. مصاحبه زير با دکتر محمد ملکي، اولين رييس دانشگاه تهران پس از پيروزي انقلاب است. 
دکتر ملکي پيش از پاسخ به سوالات، نکته مهمي را يادآور مي شود: 


"دوستان! اجازه مي خواهم قبل از پرداختن به سوالات نکاتي را متذکر باشم. 


نخست سپاس و درود مي فرستم به همه ي زندانيان سياسي-عقيدتي که با از جان گذشتگي و استقامت و فداکاري، زندانهاي مخوف و ستم پيشگان انسان کش را تحمل مي کنند و تن به تسليم نمي سپارند. من وظيفه ي خود مي دانم نام اين عزيزان مبارز را تا آنجا که در ذهنم هست همراه با شهيدان يک سال اخير بدون خودي و غير خودي کردنِ اين افتخار آفرينان يادآور باشم (١)، چون اعتقاد دارم هرکس با هر عقيده و مرام، در راه آزادي مردم مبارزه کند و جان و زندگي در اين راه بگذارد مَرضي خدا و خلق خواهد بود و براي هميشه در بهشت اعمال خويش بسر خواهد برد. تفاوتي بين ندا و صبا، شبنم و بهاره، مهديه و مرضيه و آسيه، نازيلا و نسرين و ... وجود ندارد، همانگونه که بين مجيد و احمد، عبدالله و پيمان، احسان و کيوان، عباس و عليرضا، حشمت الله و مجيد، سيد محمد علي و حامد و جواد و عماد و محمد و علي و ... هيچ تفاوتي نيست. راستي چه تفاوتي بين شهدا راه ازادي در دهه شصت و قبل از آن با شهدا جنگ تا امروز وجود دارد؟ چه تفاوتي ميان آن روحهاي بزرگ و شهداي سترگ از جمله سهراب و سعيد و علي و مجيد و جعفر و محسن و هاله و رضا(هدي) و همه آنها که در خيابان ها و بيابان ها به دست جنايتکاران شهيد و مجروح شدند مي توان قائل شد؟ يکبار ديگر در برابر همه ي زندانيان سياسي و عقيدتي و تمام شهدا راه آزادي با هر تفکر و انديشه سر تعظيم فرود مي آورم و به آنها درود مي فرستم." 
۱۳۹۰ تیر ۲۱, سه‌شنبه

از وضعيت و شرايط زنداني سياسي علي معزي که از بيماري حاد سرطان مثانه رنج مي برد هيچ خبري در دست نيست و عباس جعفري دولت آبادي دادستان تهران از پاسخ دادن به اين خانواده خوداري مي کند. زنداني سياسي علي معزي ۵۸ ساله که از ۱ ماه پيش با يورش مامورين وزارت اطلاعات دستگير گرديد اما همچنان وضعيت و شرايط او در ابهام است. مامورين وزارت اطلاعات ۲۱ خرداد ماه به منزل وي يورش بردند او را دستگير و به نقطۀ نامعلومي منتقل کردند.
۱۳۹۰ تیر ۱۹, یکشنبه


امسال در سي امين سالگرد ۳۰خرداد۶۰, که با گردهمايي پرشکوه ويلپنت پاريس همزمان بود, باز هم به روال سالهاي پيش, و البته با شدّتي بيشتر, «مبارزه قهرآميز» مجاهدين, با شمشير آخته ايادي وزارت بدنام اطلاعات آخوندي و همپيوندان رنگارنگ آن روياروي شد. ازجمله, آخوند مصلحي, وزير اطلاعات بدنام آخوندي در يکي از تلويزيونهاي رژيم به نام «پِرس, تي, وي» در روز ۴تير, پاسدار نقدي, رئيس بسيح, پاسدار اخوان فرد, رئيس «بسيج حقوقدانان» رژيم و مهمان پرست, سخنگوي وزارت خارجه رژيم, در تلويزيون آخوندي در همان روز  ۴تير, و همپويان آنها, از جمله, فرخ نگهدار در سايت آيت الله «بي,بي,سي» در مقاله «۳۰خرداد, نتيجه يک اشتباه محاسبه فاجعه بار». 

بایگانی وبلاگ

عنوان بایگانی وبلاگ