۱۳۹۰ مهر ۷, پنجشنبه
- اينروزها شاهد يک جنب و جوشي از طرف هواداران و مدافعان حقوق مجاهدين براي خروج نام اين سازمان از ليست تروريستي آمريکا و از طرفي ديگر شاهد يک سراسيمگي عجيب رژيم و مدافعانش براي نگه داشتن اين سازمان در ليست هستيم. سوال اساسي اينجاست که بودن يا نبودن مجاهدين در ليست چه عوارضي دارد و لطفا رابطه اش را با وضعيت ساکنين اشرف توضيح دهيد.
کريم قصيم:
اشاره کرديد به بودن يا نبودن مجاهدين در ليست و عوارض هر يک از اين دو مورد که البته به نظر من خروج مجاهدين به حکم قانون و عدالت است. بيشتر از ده دادگاه به اين مسئله پرداخته اند و حكم داده اند. پس از سالها تحقيق روي محتواي پرونده هاي قطور، سالهاي پر فراز و نشيب براي مجاهدي، همراه با مخارج هنگفت وكلا و نظريه پردازان و كارشناسان حقوقي، دوندگيها و صرف انرژي بسيار زياد، سرانجام يکي پس از ديگري موفق شدند، به کمک قضات با شرف، پاکدامن و کارشناسان حقوقي خيلي خوب که اين پرونده ها را بسيار بسيار با دقت پيگيري کردند و بعد از سالها تحقيق، قفلهاي ليست يکي بعد از ديگري در اروپا باز شدند، اول از انگلستان شروع شد. درحاليکه جک استراو و دستگاه مماشات گر خيلي تلاش کردند نگذارند. دراين سالهاي دراز امکان تحرك سياسي و تماس اجتماعي تنگ شده بود. همه چيز مي بايست در پوششي از سازماندهي و گرفتاريهاي گوناگون حل و فصل مي شد و اين مسائل يعني حقوق بشر اوليه هزاران نفر از هواداران مجاهدين را که مي خواستند با صميميت مايه بگذارند براي آزادي ايران، براي مسائل سياسي رودررويي با رِژيم کار کنند، جلوي همه اينها سدّ و محدوديت ايجاد شده بود. اين را ديگر هيچکس نمي تواند انکار کند. اصلا دشمن، بسياري از عناصر اصلي وزارت اطلاعات، درعمل متوجه شدند که عجب اين ليست گذاري که براي امتياز دادن به خاتمي شروع شد، عجب حاصلي براي آنها دارد! براي همين بود که تمام اين سالها، اولين خواسته هر هيات رژيم از هياتهاي غربي - چه آنهايي که مي رفتند ايران براي مذاکرات گوناگون حتي اقتصادي، چه اينکه هيات جمهوري اسلامي مي آمد به اروپا يا بعداً در آمريکا، اولين خواسته شان اين بود که اينها بايد در ليست بمانند و ابقاء شوند. براي همين هم کل ماجرا چنان سخت شده بود، چون فشار شديدي روي دادگاهها بود.
در نظر داشته باشيد که وقتي آنروز برسد که علاوه بر اروپا در آمريکا هم از ليست خارج شوند، اشتباها گفته شد عوارض. نه تنها هيچ عارضه اي ندارد بلکه عدالت برقرار مي شود و برقراري داد و عدالت و دادگستري يعني شرايط عادي را براي انسانهاي مبارز و هوادارانشان و خانواده هاشان، دوستدارانشان و در نهايت براي پيشبرد مقاومت ايران، در داخل کشور براي ضربه بيشتر زدن به رژيم فاشيسم مذهبي. دستاويزي که مي گويند ”تروريستها شامل حقوق بشر نمي شوند” از بين مي رود. پراتيک والي بغدادي خامنه اي، مالکي - و در خود جمهوري اسلامي مي گويند و پراتيک اينجوري است که ”تروريست را بايد کشت” از نظر فاشيستها اينجوريست و مي کشند. بنابراين خروج مجاهدين از ليست استفاده هاي زيادي دارد در امرعدالت و بهره برحق زياد در امر مبارزه مشترك دارد و ضمنا در سرنوشت حقوق بشر جهاني نيز چيزي به جلو ورق خواهد خورد، که تا حالا نبوده و به آن اضافه مي شود. و اما در مورد ابقاء در ليست هم مطلب دارم اگر شما سوال را تکرار بکنيد به آن صورت وارونه، اين قضيه را هم من مي توانم بگويم. بسته به ميل شماست.
من سوال ديگري دارم. برخي بر اين باورند که مجاهدين چرا اينقدر تلاش دارند که از ليست آمريکا خارج شوند؟ در حاليکه در آمريکا هم هواداران مجاهدين و هم هوداران شورا علنا فعال هستند مثلا در اواخر ماه گذشته 26 اوت تظاهراتي در واشنگتن برگزار شد و عکسهاي رهبري مجاهدين و شورا را حمل مي کردند. حتي خود خانم رجوي از طريق ويديو سخنراني کردند. چه فرقي مي کند که در ليست باشند يا نباشند؟
کريم قصيم:
خيلي فرق مي کند خانم غفاري. ببينيد اولين فرقي که مي کند اين است که حق هر انسان است که از حقوق برابر در زندگي سياسي و اجتماعي برخوردار باشد. اين انگيزه اي که من يا ماي مجاهدين – من الآن در رابطه با آنها دارم صحبت مي کنم- يا شوراي ملي مقاومت، بنده چرا نبايد آزاد و بدون نگراني در تظاهرات واشنگتن که هزاران تن از هموطنان هم در آنجا شرکت داشتند، چرا نبايد من هم که خيلي علاقه مند بودم حضور داشته باشم؟ خوب نگراني درباره ليست است. يا موانع ديگر. وانگهي اصل برابري در صحنه سياسي پيکار آزادي، يک اصل بديهي است. آنها که طرفدار دمکراسي هستند، آنها که طرفدار آزادي و پلوراليسم هستند بايستي اين را بديهي بدانند که همه نيروها، بخصوص نيروهاي مبارزي که از چهل سال پيش در همه صحنه هاي مبارزه حضور داشته اند و اين همه شهيد داده اند. دهها هزار نفر در اين راه شهيد شده اند، اين سازمانها بايد از شانس مساوي، از اصول برابر و عدالت در پيکار آزادي ايران برخوردار باشند و همينطور بعنوان شهروند در هر کشوري که هستند، در هر جايي که هستند بعنوان شهروند آزاد از حقوق برابر برخوردار باشند. اين يک امر بديهي بايد باشد براي آقاياني که خيلي مدعاهاي دمکراتيک و مدعاهاي گوناگون پيشرفت و ترقي و غيره و ذالک دارند. نمونه عجيبش را در همين نامه 37 نفر مي بينيم، که عليرغم همه اين ادعاها، کاري مي کنند که اگر اين نامه آنها به وزارت خارجه کوچکترين توفيقي داشته باشد، در واقع نتيجه اش مي تواند احتمالاً ادامه کشتار و تبهکاري در مورد اشرفيان باشد و اينجا خود کلمه اشرف، من را متوجه نتايج ديگرش مي کند، براي اشرف مسئله فرق خواهد کرد، پنج تا شش طرح انتقال به جاهاي ديگر از طرف اشرفيان به ايالات متحده و ملل متحد داده شده. از طرح آقاي استيونسون که در برنامه قبلي در خدمت شما به شرح آن پرداختم بگيريد تا پنج طرح ديگري که الآن نمي خواهم مفصل توضيح بدهم اجراي اين طرحها مشروط به اين است که امکانات انتقال و حفاظت فراهم شوند. و خيلي از اين امکانات حفاظت و انتقال مربوط به اين است که مجاهدين از ليست تروريستي دربيايند، مجاهدين ظالمانه در زمان خاتمي نامگذاري شدند و پرونده خالي خالي است، براي همين هم قضات راي دادند و حکم دادند، عملا دستور دادند به وزارت خارجه خانم کلينتون که بجنبيد. قبلا هم اين را گفته بودند که وزارت خارجه قبلي نکرد و پشت گوش انداخت. الآن حکم قطعي داده اند که در ظرف صد و هشتاد روز شما بايد بازبيني کنيد. بخاطر تمام اين عواقبي که ابقاء در ليست خواهد داشت و از اينها هم بيشتر هست. گرفتاريهاي زيادي در خود آمريکا خود فعالين مجاهدين دارند. و يک جنبه خيلي مهمش اين است که رهبران شناخته شده سازمان مجاهدين و شورا، در راس آنها خانم رجوي، ايشان نمي توانند بيايند به ايالات متحده و وقتي که نتوانند بيايند، اين شانس که اينقدر اتهامات گوناگون و اينقدر مزخرفات سياسي نسبت به مجاهدين و شورا پراکنده مي شود، از طرف رژيم يا آدمهاي ناآگاه و بي اطلاع، يا مغرضان، اين لاطائلات امکان برطرف شدن پيدا مي كنند. امکان روشنگري و روشن بيني به وجود مي آيد. زماني که مهمترين مسئولان اين مقاومت، امکان تردد آزاد داشته باشند و بتوانند با مسئولان کنگره، با مسئولان سنا، با شخصيتهاي برجسته اي که صاحب نفوذ و امکان دسترسي به مقامات دولتي، حتي دسترسي به مقامات وزارت خارجه پيدا مي شود. چرا بايد تريتا پارسي به وزارت خارجه ورود و خروج داشته باشد؟ اين معنا ندارد که به کادرهاي درجه اول مقاومت هيچگونه امکاني براي دسترسي به مقامات وزارت خارجه، براي گفتگو با اين مقامات، براي ابراز نظرات و اعلام مواضع مقاومت داده نشود. مثلا فرض بفرماييد منشور خانم رجوي، ده ماده ايست که هيچ کدام از شخصيتهاي برجسته سياسي کنگره، هيچکدامشان مطلقا کوچکترين انتقادي ندارند به اين منشور. همه شان با افتخار از اين منشور ياد مي کنند و اين افراد فقط شخصيتهاي سابق نيستند، شخصيتهاي فعلي و در کار و در راس امور هستند. و اين که مي گويند پول دادند و فلان. اگر مسئله با پول مي شد، جمهوري اسلامي همه اينها را خريده بود. مگه نمي بينيد جمهوري اسلامي در عراق سي و دو هزار نفر را حقوق بگير کرده. خوب ولي فقيه اگر راهي مي داشت که با سرمايه گذاري مالي، بيشتر از همين آدمکهاي مثل دستگاه ناپاک و فرد مربوطه اش را بخرد، حتما اين کار را مي کرد. اصولا اين مقاماتي که آمدند. اينکه آقاي کلينتون هم وقتي اينور و آنور دنيا مي روند سخنراني مي کنند خوب حق الزحمه مي گيرند. اين جداست از مطالبي که ايشان موقع سخنراني در دنيا صحبت مي کنند و روشنگري مي کنند و نظريه کارشناسي مي دهند. شخصيتهايي هم که از مقامات سابق ايالات متحده يا هر جاي ديگري بودند و آمدند به ميدان، احتمالاً از ايرانياني که حامي مجاهدين هستند، حق الزحمه مي گيرند. اين هيچگونه، مطلقا هيچگونه ربطي به محتوا ندارد. وگرنه رژيم جمهوري اسلامي، ده برابر خرج مي کرد و اينها را چپه مي کرد به نفع خودش. اين مربوط به اعتقادات اين افراد است کما اينکه که سران خيلي مهم کميسيونهاي کنگره الآن آمده اند و خلاصه مثل شير براي حق و عدالت مي جنگند. اينکه بلند شدند رفتند عراق، آنجا هم همان کارها را کردند.
آقاي قصيم اشاره کرديد به نامه 37 ايراني به وزارت خارجه آمريکا. ابن نامه انعکاسات زيادي داشته و واکنشهاي زيادي را هم در بين مخالفين نظام حاکم برانگيخته. اين افراد که خواهان نگه داشته شدن مجاهدين در ليست آمريکا هستند، توجيه شان اين است که خارح شدن مجاهدين از ليست، به حنبش سبز ضربه مي زند اما استدلالات فردي ديگري هم توسط اين افراد عنوان شده از جمله اينکه اگر مجاهدين از ليست بيرون بيايند، از آمريکا پول و اسلحه مي گيرند و يا اينکه جوانان ايراني را که از تاريخ ايران آگاهي ندارند را گول مي زنند و... چرا رژيم اينقدر از خارج شدن نام مجاهدين از ليست آمريکا هراسناک شده؟
کريم قصيم:
اجازه بدين مقدمتا نكته اي را عرض كنم, چون من همين اواخر, در برنامه اي به نام "افق" در صداي آمريکا بودم که لابد ديده ايد و نمي خواهم زياد درباره آن صحبت کنم ولي اشاره اي مي کنم به استدلال طرفي که گويا خيلي جامعه شناس بودند و مي گفتند اهل سياست نيستند ولي زير ليستي را امضاء گذاشتند كه مي تواند چراغ سبز به كشتار 3400 مبارز بي سلاح ايراني درعراق منجر شود! واقعاً عجب امضاء و موضعگيري آموزشي و حقوق بشري براي جوانان!. لابد شنيديد كه اين آقا براي توضيح امضاء گذاشتن خود گفت كه نگران جوانان ايراني در آمريكا بوده است! خوب، آيا نگران نبود كه همان جوانان به بينند و بشنوند كه وي زير چنان نامه اي را امضا گذاشته؟
عده اي استاد دانشگاه آمدند زير اين عريضه داغ سياسي را امضاء كردند ... ولي ايشان که در برنامه افق مدعي بود هيچکدام از آنها در سياست فعال نيستند. خوب ببينيد اين عريضه اي که اينها نوشتند به خانم کلينتون، به وزارت خارجه، اين يکي از داغترين نامه هاي سياسي مربوط به ايرانست. براي اينکه اولا مسأله مرگ و زندگي 3400 به آن ربط پيدا مي كند و ثانياً چنين کار عنيفي را هيچ اپوزيسيون، هيچ گروه مخالفي در حق گروه مخالف ديگري نكرده است. به هر حال در ميدان مبارزه رقيب حق برابر شرکت در پيکار آزادي دارد، هيچ کس ديگر در هيچ مليت ديگري چنين کار کثيفي را انجام نداده است. يکي ديگر از دلايل پر سر و صدا بودن اين نامه 37 نفره همين است. اينها در تمام کشورهايي که گشته اند بيشتر از اين تعداد نتوانسته اند جمع كنند. بخش مهمي از 37 نفر در واقع، شرکاء و کارمندان و يا مربطين با همان تشكيلات كذا هستند است. چند نفرهم بعنوان دکور پيدا کردند که اينها ظاهرا متوجه نشده اند کجا دارند امضا مي گذارند وگرنه طرف در برنامه افق نمي گفت که من يا ما سياسي نيستيم، ما فقط استاد دانشگاهيم! تمام مطالبي را هم که راجع به مجاهدين گفت تکرار اتهاماتي است که جملگي در رسانه ها و سايتهاي وابسته به جمهوري اسلامي از سالها پيش به تکرار وجود دارد و اصلا و ابدا نکته خلاقي نبود. به مطلبي هم که من عرض کردم توجه نكرد، در مورد تنش زدايي که آقاي رجوي واقعا با آن شاهکار سياسي شان شايد خيليها موافق نباشند ولي آن کاري که در سال 2003 کردند، اسلحه ها را در مقابل کارت حفاظت در مقابل سند حفاظت اشرفيان دادند و از آن موقع به بعد يک پيکار سياسي قاطعي عليه جمهوري اسلامي شروع شد و صحنه در واقع ورقي خورد. خوب، يک جامعه شناس متوسط هم مي گويد عجب، اينجا اتفاق مهمي افتاده است و بروم اين را بررسي کنم. حتي يک کلمه هم در اين مورد نگفت. آقاي کديور هم که امضايش را زير اين نامه گذاشته، همان است که پارسال جلو چشم ميليونها نفر شعار معروف مردم ايران را كه نه غزه، نه لبنان جانم فداي ايران را وارونه كرد و همه اين ماجرا را مي دانند. همه اين موضعگيريها براي چه؟شما به اشاره گفتيد يک مسئله خيلي خيلي با اهميتي وجود دارد به نظر من اين مسئله اين است که آرايش قواي ايرانيان، کل ايرانيان، همه گروههاي سرنگوني طلب حتي همه گروههايي که علنا نگفته اند که سرنگوني طلبند ولي علنا گفته اند آزاديخواهند. يعني به يک ترتيبي جزو نهضت تغيير هستند، تغيير دمکراتيک در ايران هستند و "نه" به ولايت فقيه مي گويند. آرايش قواي سياسي، پس از خروج از ليست در مقابل اين نظام جبار و تمام اعوان و انصارش، اساسا عوض خواهد شد. براي اينکه به محض اينکه نامگذاري مجاهدين در اين ليست مهر باطل بخورد، بلافاصله تاثيراتش هم روي داخل کشور و هم البته روي سياست خارجي ايالات متحده را هم شاهد خواهيم بود. آنجا هم يک ورقي خواهد خورد و حتي اگر ايالات متحده سياست مماشات را هم بخواهد ادامه دهد، بايستي يک نيوانس ديگري، نيوانسي که همراه كمي قاطعيت نسبت به رژيم نشان دهد.
و اما درمورد پول و امکاناتي که غرب براي اپوزيسيون ايران اعلام کرده، که البته كل اين پول و امکانات مگر چقدر هست؟
در مقام مقايسه با آنچه که مقاومت ايران خرج مي کند، از جان و مال و دوندگي و وقت و انرژي و عمرشان. آن بودجه گذاريها كه چيزي نيست. ديگر اين كه سلاح از آمريکا گرفتن که با ليست و بي ليست نيست. اصلا اينجوري نيست. آمريکا به آن کسي سلاح و امكانات مي دهد (نمونه ليبي را ما ديديم كه ناتو به کسي کمک مي کند) که سياست مربوطه خودش ايجاب کند. در ليبي اين سياست را داشتند که کمک کنند به مردم ليبي، پشت سر همديگر قدمهاي سازنده اي برداشتند براي کمک به مردم آزاديخواه ليبي. اينها نيز خواسته بودند. اما مجاهدين تنها گروهي هستند که هيچوقت چنين نقاضايي نداشته اند ....- هيچ گروه ديگري اين کار را نکرده است- . مجاهدين خلق و شوراي ملي مقاومت از زبان مسئولان درجه اولشان، از زبان خانم رجوي و ديگر مسئولان، بارها و بارها رسما گفته اند، بنده هم اين گفته را تکرار مي کنم: اينها شرّ نرسانند، ما خيرشان را نمي خواهيم. کسي از آمريکا پول نخواسته، کسي اسلحه از آمريکا نخواسته. گفتيم آقا فقط بي طرفي پيشه كنيد. فاصله بگيريد از اين همه آلودگيهاي پشت ميز و بند و بستهاي يواشکي که با هياتهاي جمهوري اسلامي داريد. دست برداريد از همکاريهاي پنهان و بعضا آشکاري که با رژيم داريد.... خلاصه از سياست مخفي و زير ميزي و پنهان از چشم ملت ايران دست برداريد. کسي از ما به فکر پول و اسلحه آمريکا نيست، اينها شر نرسانند ما را اميدي به خير آنها نيست. تاره اينهمه منابع عظيم اسلحه را كه گرفتند، مجاهدين با پول خودشان تهيه کرده بودند و هيچکس نتوانست ثابت کند که اين اسلحه ها سلاحهاي صدام حسين بوده. اينهم يک دروغ آشکار و بزرگ بود که در برنامه افق همان آقايي که خودش را جامعه شناس مي دانست، تکرار کرد بدون اينکه سند و مدرکي داشته باشد. حتي گفت اينها مسلح اند! يعني گويا هم اكنون هم مسلح اند، جل الخالق.!
مسئله اصلي تغيير آرايش سياسي مبارزاتي و آزاديخواهانه است. مسئله همگرايي ايرانيان از گروههاي مختلف سرنگوني طلب براي غلبه بر قواي اعوان شياطين است، غلبه بر قواي هوادار خامنه اي و رژيم خامنه اي است. کوچکترين فاصله اي هر گروهي از خامنه اي گرفته هميشه مورد حمايت ماست. بنابراين اتهام واقعا شريرانه اي هم که مي زنند يا شاه بيتشان لابد همين بوده ديگر در نامه همين است که ضرر مي زند به ”جنبش سبز”. درحاليکه اين اتهام مرغ پخته را هم به خنده مي اندازد. چطور چنين چيزي ممکن است؟ از همان لحظه اول بالا آمدن جنبشي به نام سبز، بلافاصله خانم رجوي موضع گرفتند و دفاع كردند ازامنيت جاني موسوي، کروبي، از خانم رهنورد، از همه اينها دفاع کردند و تا اين لحظه هم ما اين را خواسته ايم، از حقوق بشر همه و بخصوص از شخصيتهايي که از خامنه اي فاصله گرفته اند و طبعاً خواستار آزادي همه زندانيان سياسي، بدون استثنا، بوده ايم، از حقوق بشرهمه آنها دفاع کرده ايم و خواهيم کرد. و اين نه به علت ليست و اين جور چيزهاست بلکه به جهت عقايد ماست، به علت اعتقاد عميق مان به مسائل حقوق بشري به مثابه آن دريايي است که همه آزاديخواهان در آن شنا مي كنند، در مقابل اين جماعت فاشيستي که بر ملت و مملکت ما حاکم شده اند. بي خود نبود که آغاز امسال در كنفرانس برلين خانم رجوي گفتند ”ما مي خواهيم ايران بعد از سرنگوني ولايت فقيه کشور حقوق بشر شود. يک کشور سکولار و مبتني بر حقوق بشر. يک کشوري که در آن برابري زن و مرد محقق شود. و اين ترم کشور حقوق بشر، من تا آنموقع در بيانات هيچ رهبر سياسي، هيچ جنبش آزاديبخشي تاکنون آن را نشنيده ام. بسيار ايده جذابي است ولي مستلزم زحمت و تلاش همه ايرانيان آزاديخواه. اميدوارم که روزي محقق شود.
شنوندگان ايرآوا براي دومين بار هست که صداي شما را از اين راديو مي شنوند و آدم منطقي هستيد ولي در برنامه يکي از رسانه هاي خارجي فارسي زبان، اخيرا شرکت داشتيد، لطفا توضيح بدهيد که چرا آن حالت عصبانيت را ما از شما در آن برنامه شاهد بوديم؟
کريم قصيم:
برنامه افق در صداي آمريکا را مي گوييد؟
بله. واکنشهايي هم در بر داشته که بعد به آنها خواهم پرداخت.
کريم قصيم:
با کمال ميل. البته سوال، زياد با عرف مصاحبه همسازي ندارد ولي با کمال ميل جواب مي دهم. چون از طريق فيس بوک و ايميلهايي که دريافت کردم، واقعا تعداد بسيار بسيار زيادي، اولا از نوع رفتاري که مجري با بنده داشت و برخوردي که کرد- شما ببينيد در يک مصاحبه معمولا به قرارهايي که قبلا با مهمان برنامه گذاشته، به چهارچوبي كه پيشنهاد خودش بوده وفادار بماند. بخواست ايشان من دامنه سه محور پيشنهادي و مورد قبول را نوشتم و ايشان هم مخالفتي نكرد. قرار بود راجع به بودن يا نبودن مجاهدين در ليست صحبت شود، راجع به رابطه ليست با اشرف بحث كنيم. من پاي تلفن به ايشان گفته بودم و مي دانستند که نبايد بحثمان به مسائل انحرافي كشيده شود...، بعد بيايي از همان آغاز برنامه به عقب بروي تا حتي آمريکايي کشي در زمان شاه، نقل قول بياوري از سردار سپاه که ”دليل نامگذاري مجاهدين آمريكايي كشي” بوده؟! در حاليکه اين بيان يک دروغ آشکارتوسط رسانه اي است که گويا مي خواهد با حداقل مسئوليت راجع به مسائل تاريخي ما بحث بگذارد. و آن آقايي که مدعي بود جوانان ما از تاريخ سه چهاردهه اخير بي خبرند يک کلمه نگفت آقا اين درست نيست، اين كه نقل قول كردي يك دروغ آشكارست...مجري در تقسيم نوبت و وقت هم تبعيض گذاشت. نه آغاز بحث را به من سپرد و نه پايان آن را. هيچکدام از اين قرارها، اجرا نشد، وانگهي مطالب بسيار توهين آميزي نسبت به شخصيتهاي تراز اول مقاومت ايران، كه حداقل مورد علاقه و احترام ما و هزاران هزار عضو و هوادران شان هستند. همينجوري که نمي شود در يک برنامه تلويزيوني كه مدعي بي طرفي است بنشينند و از اين ميکروفوني که قطع و وصلش دست اتاق فرمان است سوء استفاده کنند و هر چه که مي خواهند بگويند و بنده هم آنجا ساکت بنشينم وچيزي نگويم. آدم به خشم مي آيد. البته مي بايستي آرامش خودم را بيشتر حفظ مي کردم و دندان روي جگر مي گذاشتم و با حوصله و آرامش حرفم را مي زدم.
اين را هم بايد بگويم که من اصولا در مقابل ناحق و تبعيض خيلي حسّاسم و کوبنده جواب مي دهم. به شما هم عرض کنم تعداد بسيار زيادي پيام داده اند و درست از همين حالت کوبنده که نسبت به دروغها واهانتها نشان دادم، اتفاقا، تشكر و تعريف کردند. با وجود اين به شما حق مي دهم. نظر شخصي ام هم همين است. بعد به خودم گفتم وقتي پا به اين ميدان مي گذاري و با اين خلف وعده و دروغ و دغل رو به رو مي شوي، بايد دندان روي جگر بگذاري و تحمل کني و با آرامش تمام، دلايل و منطق خود را ارائه دهي.
آقاي قصيم گفتم که اين موضوع واکنشهايي را هم به همراه داشته. برخي معتقدند به اين دليل که اين رسانه ها تا بحال نقش دشمن مردم ايران را بازي کرده اند و قوائد و قوانين ژورناليستي را رعايت نمي کنند و خلاصه بي طرفي پيشه نمي کنند، نبايد به اينها افتخار داد و در برنامه هايشان شرکت کرد. دليل حضور شما بعنوان مسئول کميسيون محيط زيست شوراي ملي مقاومت در اين رسانه ها چيست؟
کريم قصيم:
اولا من عرض کنم که از سالها پيش با اين موضع كه اشاره كرديد مخالفم. دليل مخالفتم هم يک امر خيلي مهمي است و آن اين که نسل جديدي از دو سال پيش در ايران پا به ميدان سياست گذاشته اند، پا به ميدان مبارزه گذاشته اند و ما بايد بتوانيم تمام طيف گسترده اين نسل جوان را از راههاي گوناگون، بخصوص از طريق رسانه هاي ميليوني که هستند، - باوجوديکه اينها تحت تاثير خط مماشات با ما مخالفتها و رفتارهاي ناجور دارند -، ولي به هر ترتيبي شده از طريق اين رسانه ها ما بايستي پيام جنبش کنوني را، پيام مقاومت ايران را، پيام سازمان مجاهدين را، پيام تمام آزاديخواهان را به سراسر ايران فرستاد و از ابعاد ميليوني اين رسانه ها در خدمت مردم ايران بهره گرفت. اگر به شخص من انتقادي وارد مي شود اگر به حضور من انتقادي وارد مي شود اين آن تاواني است که من بايستي سياستي که شخصا در پيش گرفته ام و اصلا يک مسئله سازماني نيست بلکه اين تصميم شخصي من هست و معتقدم که بايد در رسانه هايي که چنين دعوتي مي کنند البته با توجه به کساني که در آن طرف قرار گرفته اند، با توجه به برنامه ها، سعي بايد بکنيم که بهر حال از آن وقتي که اعلام مي کنند خلاصه قيچي نكنند. تلاش بکنيم به يک صورت حداقلي از تقسيم عادلانه وقت بهره بگيريم و حتي المقدور جنبش را به اطلاع نسل جوان برسانيم. هدف من از شرکت در اين برنامه ها فقط به فقط پيام رساندن ميليوني به نسل جوان- اعم از داخل و خارج - هست و آشنا کردن آنها با ماوقع. طبعاً برايند نتايج اين مصاحبه ها و هر نقطه ضعفي هم که احتمالا ديده بشود شخص خودم مسئول هست و لاغير.
توصيه من به همه اهل مقاومت اين است که هر چه بيشتر در رسانه ها، چه رسانه هاي مردمي مثل راديوي شما و چه رسانه هايي که تحت تاثير خط مماشات، اينهمه ما را اذيت مي کنند، بله به کام شير برويم و مراد ملت ايران برآوريم. اين مهم با حضور در صحنه و چالنج با ديگرانديش بهتر حاصل مي شود. غيبت آسان است و ما ساليان دراز اين تجربه را پشت سر داريم. با خسرانها و عوارض متعدد. از زماني که در ايران جنبش جديدي برخاسته و بخصوص شبکه هاي اجتماعي افقي ايجاد شده اند، من طرفدار حضور در صحنه مديا بوده و هستم و جواب حملات ميديايي به مقاومت ايران، به مجاهدين، به همه گروههاي سرنگوني طلب، و سرانجام به خودم را هم بايد در ميدياي عمومي داد. البته منظورم مديايي است كه دركنترل رژيم نباشد. اين عقيده من است. و دارم به آن عمل مي كنم.
البته بايد اين را هم گفت که ايرادات ديگري نيز هم به اعضاي شورا و هم به اعضاي مجاهدين گرفته مي شد که چرا بغير از سيماي آزادي جاي ديگري صحبت نمي کنند و حضور ندارند. آقاي قصيم اجازه بدهيد آخرين سوالم را هم مطرح کنم و برگردم به موضوع اصلي. سوالي دارم که اميدوارم مايوس کننده نباشد. چنانچه وزارت خارجه آمريکا نام مجاهدين را از ليست خارج نکند، آيا راههاي قانوني براي چرخاندن اين تصميم مثل عملي که در اروپا انجام شد، وجود دارد و قدم بعدي مجاهدين فکر مي کنيد چه خواهد بود؟
کريم قصيم:
اولا عرض کنم که هنوز جاي ياس و نامرادي نيست. هر چقدر تلاش مبارزاتي بکنيم، هرچقدر فعاليت بکنيم تا آخر امسال، يا تا آخر سپتامبر، تا هر نقطه زماني که لازم باشد، هر چقدر بيشتر تلاش بکنيم شانس خروج از ليست بيشتر مي شود. اين يک اصل مبارزاتي است و چراغ راهنمايي است براي تمام شرايط مخاطره آميز. هر چقدر تلاش و اراده. به قول معروف شعار اصلي ما مي توان و بايد است و بايستي تلاش بکنيم، با اين چراغ راهنماست که پيروز مي شويم. و وقتي که مي بينيم که در ژنو و در واشينگتن دو جنبش واقعا تحسين برانگيز بي نظير اعتراضي و تحصن وجود دارد، شخصا فکر مي کنم که اين نوع جنبشهايي که در قلب مبارزات مدني دارند انجام مي گيرند قابل ارتقا هستند و با ارتقا اين اشکال گوناگون مبارزاتي، اعم از تماس با شخصيتهاي برجسته درجه اولي مثل آقاي الي ويزل، که از نظر حقوق بشر و سابقه مبارزه عليه جباريت و عليه افرد جابر و ديکتاتور، جزو تراز اول هاي دنيا هستند. ايشان را هم ما توانستيم به همبستگي دعوت بکنيم و تشريف آوردند پاريس. يا اسقف توتو که از قضاي روزگار از کساني هست که مورد استناد بعضي از اين آقايان نامه 37 نفره است. يکي از اين آقايان که در برنامه افق هم گفتم آقاي جهانبگلو در کتابهايش از اسقف توتو دم مي زند، ولي اصلاً توجه ندارد كه همين آقاي اسقف توتو حامي اشرف است، حامي اين مقاومت است درحاليکه جهانبگلو چنين نامه خشونت آميزي را امضا مي کند. عجبا!
ما تلاشهايمان را بايد گسترش بدهيم. باز هم بيشتر از سابق تلاش بکنيم. تا لحظه اي که اعلام نشده، شانس خروج از ليست هست، يک. دوم اينکه حتي اگر بر فرض محال هم اينها ما را در ليست نگه دارند براي اشرف خيلي نگران خواهم شد، خيلي براي سرنوشت مسائل مربوط به اشرف نگران خواهم شد ولي يقين دارم که با آن روحيه دلاوري و با روحيه مبارزاتي که در مجاهدين و در کل هواداران و اعضاي مقاومت ايران و دوستداران اين مقاومت هست، با اين تلاشي که وجود دارد اين تلاش عمومي مردم ايران و مبارزان راه آزادي مطمئن هستم که حتي در سختيهاي ناشي از يک ابقاي نام، آسمان روي سر ما خراب نمي شود و ما به مبارزه و پيکار به صورت متناسب با شرايط مربوطه ادامه خواهيم داد. بنابراين در نهايت افق روشن است فقط خطرات را بيشتر مي کنند، امکان جنايات ابقا در ليست بيشتر مي شود، امکان کشتار دلاوران اشرفيان، خدايي نکرده زبانم لال، بيشتر مي شود.
خانواده هاي شريف ايراني، آنهايي که دل به آزادي و دل به همبستگي ملي براي آزادي داده اند، مطمئنا در پي اين مبارزه سخت و پرمرارتي که ما داريم انجام مي دهيم، متوجه مي شوند که ضدّيت با حق و حقوق و عدالت، که اينجا از طرف دادگاههاي گوناگون حکم داده شده، مخالفت با عدالت گستري کار شريفي نيست. کار درستي نيست چون اگر کساني معتقدند که اهل سياست نيستند چرا امضايشان را در ليستي مي گذارند که سياسي ترين و داغترين نامه سياسي خشونت آميز است؟ تازه ادعاي آزاديخواهي هم مي کنند. ادعاي دمکرسي طلبي هم مي کنند. واقعيت اين است که اين مقاومت ديگر از آن جاها و گردنه ها گذشته که با ليست آمريکا- 14 سال است که توي ليستيم.- اهميت فعاليت امسال و اهميتي که رژيم به اين قضيه مي دهد مربوط به وضعيت اشرف و آرايش قوا در آستانه تحولات بزرگ در منطقه است.
آزادي ايران در يک آرايش قواي قويتر آزاديخواهان دور نيست. امکان وزيدن بادهاي تغيير خاورميانه به ايران دور نيست. هر آينه همه آزاديخواهان ايراني، با هرگونه شرايط و امکاناتي که در دسترس شان هست، حداقل اصطکاک با همديگر و حداکثر همراهي و همگامي را براي آزادي ايران سازمان دهند و خروج از ليست را هم مورد حمايت قرار بدهند، که اين آرايش قوا به نفع کل ملت ايران، اين را هم من بايد در پايان اين مصاحبه گفته باشم كه مطمئن باشيد اين ماجرا به هر سو برود، مبارزه ايرانيان، مبارزه مقاومت ما براي کسب آزادي ايران و ايراني ادامه خواهد يافت.
اين مصاحبه 11 سپتامبر 2011 انجام گرفته است.