با پشتیبانی Blogger.

دنبال کننده ها

۱۳۹۰ مرداد ۱۳, پنجشنبه

يورش به ستاد مرکزي مجاهدين
۲۳مرداد۵۸ ـ سازمان مجاهدين در اطلاعيه يي از توطئه يورش «چماقدارها و قَمه کشها» به ستاد مرکزي مجاهدين در ساختمان «بنياد علوي» پرده برداشت. در اين اطلاعيه, ازجمله, آمده است: «...ديروز به ‌دنبال هجوم به مراکز چند گروه سياسي و متعاقب حمله به تظاهرات و راهپيمايي و درگيريهاي خونين پريروز شايع شد که برخي عناصر و گروههاي ارتجاعي قصد حمله به ستاد جنبش ملي مجاهدين را دارند، همزمان با اين توطئه شايعه خلع سلاح مجاهدين نيز بر ‌سر زبانها مي ‌افتد... با پخش اين شايعه, بلافاصله, هزاران نفر از خواهران و برادران دلير ما به ستاد جنبش ملي مجاهدين مراجعه کرده و با استقرار در درون و بيرون ساختمان و براي مقابله با هرگونه حرکت توطئه آميز, ساختمان ستاد را در ميان گرفتند و اعلام کردند که اگر کسي قصد حمله به ستاد مجاهدين را داشته باشد, بايد از روي اجساد ما بگذرد.  اين خواهران و برادران تمام طول ديشب و هم چنين امروز در ستاد مجاهدين و در اطراف آن مستقر شده و به پاسداري از آن برخاستند... ما ... ضمن محکوم کردن هرگونه ايجاد ناآرامي و اغتشاش و هرگونه حمله و هجوم به آزاديهاي اساسي سياسي... به کساني که به چنين اَعمال و حرکاتي دست ميزنند, اعلام مي کنيم که اگر خود ضدانقلاب نباشند, اين قبيل اعمالشان در خدمت ضدانقلاب است...» (مجموعه اعلاميه ها و موضعگيريهاي سياسي مجاهدين..., ش ۲, ص ۶۵). 

طي حدود يک هفته، هزاران تن از نيروها و هواداران مجاهدين، به ‌طور شبانه‌ روزي با دست خالي و بدون سلاح از دفتر مرکزي جنبش ملي مجاهدين حفاظت مي  ‌کردند. به اين ترتيب که  ۴ ـ ۵ حلقه از هواداران مجاهدين دورتادور ساختمان «بنياد علوي» را گرفته بودند و اجازه نمي ‌دادند که چماقداران به ساختمان نزديک شوند.


خميني:  
«اگر ما از اول, چوبه هاي دار را در ميدانهاي بزرگ برپا کرده بوديم...»!
۲۶مرداد۵۸ ـ خميني در روز جمعه ۲۳رمضان (روز قدس) «در حضور صدها هزارتن از مردم قم و زائراني که از شهرهاي مختلف به اين شهر آمده بودند, نطق مهمي ... ايراد کرد».  روزنامه کيهان (۲۷مرداد) آن را با عنوان «آخرين هشدار  امام به توطئه گران: اشتباه کرديم که انقلابي عمل نکرديم»,  درج کرد. او در اين سخنراني, ازجمله گفت: «...اشتباهي که ما کرديم, اين بود که انقلابي عمل نکرديم و مهلت داديم به اين قشرهاي فاسد, و دولت انقلاب و ارتش انقلاب و پاسدار انقلاب, هيچ يک, از اينها انقلابي عمل نکردند و انقلابي نبودند.  اگر ما از اول که رژيم فاسد را شکستيم و اين سدّ بسيار فاسد را خراب کرديم به طور انقلابي عمل کرده بوديم و قلم تمام مطبوعات مزدور را شکسته بوديم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطيل کرده بوديم و رؤساي آنها را به محاکمه کشيده بوديم و حزبهاي فاسد را ممنوع اعلام کرده بوديم و رؤساي آنها را به جزاي خودشان رسانده بوديم و چوبه هاي دار را در ميدانهاي بزرگ برپا کرده بوديم و مفسدين و فاسدين را درو کرده بوديم, اين زحمتها پيش نمي آمد.  
من از پيشگاه خداي متعال و از پيشگاه ملت عزيز عذر مي خواهم؛ خطاي خودمان را عذر مي خواهم. ما مردم انقلابي نبوديم؛ دولت ما انقلابي نيست؛ ارتش ما انقلابي نيست؛ ژاندارمري ما انقلابي نيست؛ شهرباني ما انقلابي نيست؛ پاسداران ما هم انقلابي نيستند؛ من هم انقلابي نيستم. اگر ما انقلابي بوديم, اجازه نمي داديم اينها اظهارِ وجود کنند؛ تمام احزاب را  ممنوع مي کرديم؛ تمام جبهه ها را ممنوع اعلام مي کرديم و يک حزب؛ حزب الله؛ حزب مستضعفين تشکيل مي داديم. و من توبه مي کنم از اين اشتباهي که کردم و من اعلام مي کنم به اين قشرهاي فاسد در سرتاسر ايران که اگر سر جاي خود ننشينيد ما به طور انقلابي با آنها عمل مي کنيم... اين توطئه گرها در صف کفّار هستند, با آنها بايد با شدّت عمل کرد. دولت بايد با شدّت رفتار کند؛ ژاندارمري بايد با شدّت رفتار کند؛ ارتش بايد با شدّت رفتار کند؛ اگر با شدّت رفتار نکنند, ما با آنها با شدّت رفتار مي کنيم؛ با خود همينها, اگر مسامحه کنند, با شدّت رفتار مي کنيم. مسامحه حدودي دارد؛ کسبِ وَجاهت حدودي دارد. مصالح مسلمين را نمي گذارم به اين امور ازبين برود. دادستان انقلاب موظّف است تمام مجلاتي را که برضدّ مسير ملت است و توطئه گر است, توقيف کند و نويسندگان آنها را دعوت کند به دادگاه و محاکمه کند؛ موظّف است کساني را که توطئه مي کنند و اسم حزب روي خودشان مي گذارند, رؤساي آنها را بخواهند و آنها را محاکمه کنند.  ما باز تا چندي مهلت مي دهيم به اين قشرهاي فاسد و اين اعلام آخر است و اگر چنانچه کار خودشان را تعديل نکنند و به صف ملت برنگردند و دست از توطئه برندارند, خدا مي داند انقلابي عمل مي کنم. مي آيم تهران و با رؤسايي که مسامحه مي کنند, انقلابي عمل مي کنم. قشرهايي از ارتش که اطاعت از بالاترها نمي کنند بايد بدانند که من با آنها, اگر آمدم, انقلابي عمل مي کنم. عذرها را کنار بگذاريد, برويد فاسدها را سرکوب کنيد؛ برويد توطئه گرها را سرکوب کنيد...»


لشکرکشي به کردستان
۲۷مرداد۵۸ ـ روزنامه اطلاعات ـ پيام «امام خميني»: «... بهدولت, ارتش و ژاندارمري اخطار مي کنم اگر با توپها و تانکها و قواي مجهّز, تا ۲۴ ساعت ديگر حرکت به سوي پاوه نشود, من همه را مسئول مي دانم... اگر  تا ۲۴ساعت ديگر عمل مثبت انجام نگيرد, سران ارتش و ژاندارمري را مسئول ميدانم...»
ـ «در پي فرمان امام و اعزام ارتش و پاسداران, غائله پاوه با سرکوب مهاجمان پايان يافت...» (کيهان ـ  ۲۸مرداد۵۸).
۲۸مرداد ـ کيهان ـ «اين دستور, ديشب, از طرف حضرت آيتالله العظمي امام خميني... صادرشد:  “به رئيس ستاد ارتش و رئيس کل ژاندارمري جمهوري اسلامي و رئيس پاسداران انقلاب, اکيداً دستور مي دهم که به نيروهاي اعزامي به منطقه کردستان دستور دهند که اشرار و مهاجمين را, که در حال فرار هستند, تعقيب نمايند و آنان را دستگير نموده و با فوريت به محاکم صالحه تسليم کنند و تمام مرزهاي منطقه را با فوريت ببندند که اشرار به خارج نگريزند و اکيداً دستور مي دهم که سران اشرار را با کمال قدرت دستگير نموده و تسليم نمايند. اِهمال در اين امر تخلّف از وظيفه و مورد مؤاخذه شديد خواهد شد...”».
ـ کيهان ـ «اين دستور, ظهر امروز (۲۸ مرداد), از سوي رهبر انقلاب اسلامي ايران, امام خميني, صادر شد (کليه نيروها و قواي انتظامي بهاين دستور توجّه فرمايند):  «...السّاعه خبر رسيد که در سنندج, حزب دموکرات, ارتشي ها و سازمانهاي آنان را محاصره کرده اند و اگر تا نيم ساعت ديگر کمک نرسد, اسلحهها را مي برند و از مسجد سنندج به ما اطّلاع دادهاند که حزب دموکرات زنهاي ما را به گروگان برده اند. اکيداً به کليه قواي انتظامي دستور مي دهم که به پادگانهاي مراکز ابلاغ کنند که به قدر کافي بهطرف سنندج حرکت کنند و با شدّت  اشرار را سرکوب نمايند. پاسداران انقلاب در هر محلي هستند به مقدار کافي به طرف سنندج و تمام کردستان با پل هوايي بسيج شوند و با شدت تمام اشرار را سرکوب نمايند. تاٌخير, ولو به قدر يک ساعت, تخلّف از وظيفه و به شدّت تعقيب مي شود. از ملت ايران مي خواهم که مراقب باشند هر يک از ماٌمورين تخلّف کردند, فوراً, اطلاع دهند. من انتظار دارم تا نيم ساعت ديگر از قواي انتظامي به من خبر بسيج عمومي برسد...»
ـ کيهان: «صداي جمهوري اسلامي ايران در ساعت دو و نيم بعد از ظهر امروز (يکشنبه, ۲۸مرداد) برنامه اخبار خود را قطع کرد و اعلام نمود: رئيس ستاد ارتش جمهوري اسلامي ايران, بهدنبال دريافت فرمان امام خميني, به تمام نيروهاي ارتش که در بازگشت از پاوه بودند, دستور داد مسير خود را به طرف سنندج تغيير دهند. رئيس ستاد ارتش جمهوري اسلامي, هم چنين, اعلام کرد که ساير نيروهاي ارتش نيز به حال آماده باش درآمده اند تا در اَسرع وقت به سنندج اعزام شوند».ـ «آخرين خبر از سنندج حاکي است که مردم دارند دستهدسته شهر را تخليه ميکنند و به شهرهاي اطراف مي روند».
ـ کيهان (۲۸مرداد):  «به فرمان امام خميني, حجّت الاسلام شيخ صادق خلخالي براي رسيدگي به وضع اشرار کردستان بهکرمانشاه اعزام گرديد. شيخ صادق خلخالي بهمحض ورود به کرمانشاه بررسي پيرامون وضع اشرار را آغاز کرد». 


«ما انقلابي رفتار مي کنيم, 
هرچه مي خواهند روزنامه هاي خارج بنويسند»!


ـ کيهان, ۲۸مرداد: با پيام «امام خميني», «مجلس خبرگان» گشايش يافت. نمايندگان مجلس خبرگان عصر امروز (۲۸ مرداد) در قم با خميني ديدار کردند. او, در اين ديدار, ازجمله گفت:  «... ما مسير خودمان را مي رويم و از هيچ چيز باک نداريم. از اين وحشت نداريم که ما  را ديکتاتور و مخالف آزادي بخوانند... اگر بنا بود از اول مثل ساير انقلاباتي که در دنيا واقع مي شود عمل کنيم؛ انقلاباتي که در دنيا واقع مي شود, پشت سر هر انقلاب, چند هزار از اين فاسدها را, در مراکز عام, سر مي زنند و آتش مي زنند تا قضيه تمام بشود, نمي گذارند که يک روزنامه يي منتشر بشود, الّا, آن روزنامه يي که خودشان ميخواهند... اگر در اين جا يک حزب فاسد را جلو بگيرند, مي گويند ”يکحزبي“ شد؛ رستاخيزي شد. ما ميخواهيم رستاخيزي بشود. ما يک حزب و يا چند حزب را که صحيح عمل مي کنند, مي گذاريم عمل بکنند و باقي را ممنوع اعلام مي کنيم... ما آزاديخواه بوديم ولي شما نگذاشتيد, ما آزادي داديم و شما نگذاشتيد اين آزادي باقي بماند. حالا که اين طور شد ما انقلابي با شما رفتار مي کنيم, هرچه مي خواهند روزنامههاي خارج بنويسند... ما ديگر نمي توانيم آن آزادي را که قبلاً داديم بدهيم و نمي توانيم بگذاريم اين احزاب به کار خودشان و به فسادهايي که مي کردند و مي کنند, ادامه بدهند... ما شرعاً نمي توانيم مهلت بدهيم... تا آن جايي که توانستيم آزادي داديم, ولي خطا کرديم... ما آنروز خيال ميکرديم که با انسان سروکار داريم, بعد معلوم شد که با حيوانات درّنده سروکار داريم. با حيوانات درّنده نمي شود با ملايمت رفتار کرد و نمي کنيم... ما از هيچ چيز باک نداريم؛ نه باک داريم که شرق ما را اشخاص غير آزادي طلب يا ديکتاتور حساب بکند و نه باک داريم که غرب اين طور حساب کند...». 
۲۹مرداد۵۸ ـ کيهان: «۲۲ روزنامه و مجله توقيف شد. صبح امروز آذري قمي, دادستان دادگاه انقلاب اسلامي مرکز, طي اطلاعيهيي اعلام کرد که اين روزنامهها حق انتشار ندارند: پيکار, کار, مردم, کارگر, جوانان, آهنگر, اميد ايران, تهران مصوّر, آزادي و...»


پيام تهديدآميز خميني
۲شهريور۵۸ ـ  خميني در پيامي به مناسبت عيد فطر, پس از تبريک عيد, مي گويد: «در روز جمعه که اجتماعات مي شود, دو سوره انتخاب شده و امام را دعوت کرده اند که آن دو سوره را بخواند. در رَکعت اول سوره جمعه را بخواند و رکعت دوم سوره منافقين... در سوره دوم که سوره منافقين است, [قرآن] کيفيت منافقين را توضيح مي دهد که  اينها پيش تو اظهار ديانت مي کنند؛ اظهار اسلام مي نمايند, لکن, دروغ مي گويند؛ اينها مُسلِم نيستند, ايشان منافقند... اينهايي که اظهار اسلام مي کنند لکن در بِلادِ (=شهرها) ايران مردم را به آتش مي کشند؛ خرمنهاي مردم را به آتش مي کشند؛ جوانهاي مارا در اطراف مي کشند؛ و در عينحال مي گويند ما مسلم هستيم, نمي توان باورکرد. قرآن مي فرمايد که شماها منافق هستيد؛ که شماها مسلم نيستيد, بلکه منافقيد؛ شما مي خواهيد مردم را گول بزنيد... آنها که اظهار اسلام مي کنند و بيمارستان را  آتش مي زنند و مجروحين را سر مي برند... اينها منافقند, اينها امروز براي اِغفال شما اظهار اسلام مي کنند, اغفال نشويد... آنها مسلمان نيستند و ما با آنها مثل منافقين عمل مي کنيم و آنان را سرکوب مي کنيم...»
خميني خطاب به «منافقين» گفت: «شما اشخاصي هستيد که با خارج روابط داريد, رفت و آمد شما کنترل است. به ما اطلاع دادند که شما با اشخاصي که در رژيم سابق بودند و مي خواهند مملکت ما باز به حال اول برگردد, رفت و آمد و روابط داريد. بعد از اين که توطئه شما ثابت شد و مردم فهميدند شما چه اشخاصي هستيد ديگر نمي توانيم اجازه بدهيم آزادانه هرکاري مي خواهيد بکنيد, شما را سرکوب خواهيم کرد... به همه قشرهاي ملت هشدار مي دهم که از اينها, در هرجا که هستند و با هر صورت که هستند, ...دوري نماييد... بايد ملت هوشيار باشند نگذاريد که اين جُرثومه هاي فساد, دوباره, مملکت ما را بهحال اول برگردانند و رژيم شاهنشاهي يا بدتر از آن را بر ما مسلّط کنند... من اميدوارم که بتوانيم پرچم جمهوري اسلام را در همه جاي دنيا برپاکنيم... و حزبي به نام حزب مستضعفين در همه جاي دنيا تشکيل شود... اگر اِن شاءالله مسلمين موفق بشوند و يک چنين حزبي ... براي همه جاي دنيا تاٌسيس کنند, بسيار به جاست...» (کيهان, ۳شهريور ۱۳۵۸).
ـ پس از اين اخطار شديداللحن خميني, و تهديد به بسيج چندميليوني براي درهم کوبيدن مجاهدين, آنها, به ناگزير, «ستاد علوي» را تخليه کردند.


استمداد مجاهدين
۵شهريور۵۸ ـ سازمان مجاهدين خلق پس از تخليه اجباري «ستاد علوي», در اطلاعيه يي باعنوان «استمداد از خلق قهرمان  ايران» اعلام کرد: «... هموطنان عزيز, مادران, پدران, خواهران, برادران, گمان مي کرديم که پس از ساليان دراز خانه به دوشي و تعقيب, که با زندان و شکنجه و هجرت دائمي از اين شهر و کوي, به آن شهر و کوي, همراه بوده, اکنون “خانه” يي از آنِ خود خواهيم داشت تا به طور رسمي و قانوني و علني بر آن قدم گذاريم... و در آن به ادامه تکاليف و وظايف انقلابي و مکتبي خود بپردازيم... چندان زماني از روزهاي پرشکوه قيام نمي گذرد؛ روزهايي که فرزندان مجاهد شما, به مثابه يکي از معدود نيروهاي متشکّلِ مسلّح, به کمترين وظايف جانبازانه خود, همچون قطره يي در درياي بيکران خلق, قيام نموده...  ديگر چنين مي پنداشتيم که در مسير يک انقلاب مردمي و اسلامي ـ که از ۱۵سال پيش در طريق آن گام برداشتهايم ـ استقرارمان در محل سابق “بنياد پهلوي”, به هيچ وجه, ناحق و نامشروع نيست. ليکن, افسوس که با اين همه, اکنون نه ما را “خانه” يي است و نه حتي مهلتي دادند که به پيداکردن محل جديدي براي استقرار رسمي خود اقدام کنيم... از اينها دردناکتر, اتّهامات کذب و غيرمسئولانه يي است که گه گاه در جهت برانگيختن اقشار ناآگاه و بي اطلاع, در رابطه با اموال دولتي عليه ما عنوان شده است, حال اين که ما طي اين مدت, حساب هر آن چه را تصرف کرده بوديم, تا دينار آخر, با مقامات مسئول روشن نموده و رسيد و سند کتبي اِحراز کرده ايم ... مضافاً بر اين که, به پشتيباني خلق قهرمانمان, ما را نيازي به هيچ گونه ساختمان و اموال دولتي نخواهد بود. مگر ما با اين ساختمانها چه کرده ايم و چه خواهيم کرد؟ و آيا طي ساليان دراز جز شکنجه و زندان و شهادت نصيبي داشتهايم؟
هموطنان عزيز,
اکنون که مجاهدين خلق تحت شديدترين فشارها و تهاجمات واقع شده اند؛ اکنون که بدون هيچ مجوّز شرعي و قانوني, حتّي, وسائل گروهي و شخصي و حتّي, داروهاي امداد پزشکي ما نيز توقيف مي شود, بارديگر, همچون سراسر حياتِ مکتبي گذشته مان از شما مردم شريف تهران و تمام مردم قهرمان ايران ياري مي طلبيم؛ استمداد ما بهاين خاطر است که:
ـ اوّلاً, شما در حدود امکانات خود, مراجع و مقامات مسئول را متوجه ضربه مرگباري سازيد که از طريق سرکوب مجاهدين بر پيکر تمامي جنبش انقلابي و اسلامي وارد مي شود...
ـ ثانياً, مضافاً بر حمايت سياسي, اميدواريم با کمکهاي داوطلبانه مالي و تدارکاتي (از قبيل ساختمان و وسائل نقليه), مقدّمات تجديد فعاليت رسمي و علني خود را... هرچه سريعتر, فراهم کرده و از عهده کليه هزينهها و دُيوني که برعهده داريم, برآييم. سلام برخلق, سلام بر آزادي» (مجموعه اعلاميهها و ... شماره ۲, ص۶۵).


  خميني: «ما شما را مدفون ميکنيم»!
۹شهريور ـ خميني طي سخناني در «مدرسه فيضيه قم» خطاب به«گروههاي مختلف مردم» چنين گفت: «... همه را آزاد گذاشتيم. دولت ما با همه به طور رحمت رفتار کرد. قلمها را آزاد گذاشتند؛ مطبوعات را آزاد گذاشتند؛ گروهها را آزاد گذاشتند و باب رحمت را بر همه بازکردند... لکن ديديد که خيانتکاران و جُرثومه هاي فساد که غُدّه هاي سرطاني هستند, به اخلالگري و فتنه گري برخاستند... و مشغول توطئه شدند و اگر توطئه ادامه پيداکند, باب رحمت بسته مي شود... اي ريشه هاي فاسد, شما ... بايد از صحنه بيرون برويد. ما شما را مدفون مي کنيم... آنهايي که به اسم دموکراسي و با اسم دموکرات مي خواهند مملکت ما را به فساد و تباهي بکشند, بايد سرکوب  شوند و ملت ما آنها را سرکوب خواهد کرد... ارتش, ژاندارمري و پاسداران مُلزَمند که با هم تفاهم داشته باشند... بايد به فوريت اين ريشه هاي فساد را بکنند و ملت, آنها را مهلت ندهد. سران اينها قابل هدايت نيستند. اينها از يهود بَنيقُريظه بدترند و اينها بايد اعدام شوند... اينها که خرمنهاي شما را آتش مي زنند؛ اينهايي که جوانان شما را به کشتن مي دهند... اينها انسان نيستند, اينها خوي حيواني دارند, بلکه از حيوان هم بدترند. اينها مي خواهند کردستان را  به تباهي بکشانند... ما به اِذن خدا و به امر خدا, با آنها با شدّت رفتار ميکنيم. آنها را به همين زودي سرکوب مي کنيم... » (کيهان, ۱۰شهريور ۱۳۵۸).


نامه مجاهدين به خميني
۲۳مهر ـ با آغاز درگيريهاي تازه در کردستان, سازمان مجاهدين در  نامه يي به خميني، «طرح پيشنهادي مجاهدين براي حل شورايي مسألهٌ کردستان» را ارائه مي ‌دهند. در اين نامه, ازجمله, آمده است: «شواهد بسيار… گواه آن است که دست ‌اندرکاران تنها به انتظار فرصت مناسب بوده ‌اند تا با تحميل يک راه‌حل قهرآميز در کردستان، زخم عميق و هولناک ديگري بر ‌زخمهاي جانکاه ۲۵۰۰ساله اين انقلاب… بيفزايند و تدريجاً تمام انقلابيون ايران را به خاک و خون بکشند... مساٴله کردستان, در مجموع, هيچ راه حل قهرآميز ندارد... راه حل انقلابي و مردمي آن, اساساً, در به رسميت شناختن حق تعيين سرنوشت و اداره امور داخلي آن در چارچوب تماميت ارضي کشور خلاصه مي شود...» (مجموعه اعلاميهها و ... ص۱۰۳).


منطقِ «ارتجاع»
۲۵مهر ـ پاسداران در مجلس خبرگان خبرنگار نشريه مجاهد را کتک زدند. مجاهد شماره ۷, ۳۰مهر ۱۳۵۸, درباره علت چنين اقداماتي نوشت: «...مساٌله اين است که در يک کلام, ارتجاع با منطق و زبان خاص خودش مي خواهد بگويد کوتاه بياييد, از مواضع سياسي ـ ايدئولوژيکي تان دست برداريد, انتقاد نکنيد, حرف نزنيد, اصلاً خفه بشويد! مواضع ضدديکتاتوري, ضدارتجاعي و ضدانحصارطلبي خود را ترک نماييد! بگذاريد ما هرکار دلمان خواست بر سر اين انقلاب و اين خلق و, مهمتر از همه, مکتب و ايدئولوژي اسلام بياوريم! اگر به شما حمله کردند, مراکزتان مورد هجوم و محاصره قرارگرفت, اگر شما را دستگير و مضروب و شکنجه نمودند, اگر به شما تهمت و اِفترا زدند, هيچ نگوييد تا ”وحدت“ حفظ شود! اين جوهر و مضمون تمام اين حرکات و سخنان است. نتيجه تمام اين صحبتها هم اين است که حال که از مواضعتان کوتاه نمي آييد, ساکت و خفه نمي شويد, پس بخوريد! باز هم خواهيد خورد! باز هم اگر از عقايدتان دست نشوييد, ادامه دارد!
البتّه, که همين طور هم هست, کاملاً درست تشخيص داده اند. ما از همان آغاز که بر مواضع ضدديکتاتوري و ضدامپرياليستي و ضدارتجاعي خود  ايستاده ايم حساب اين را هم کرده بوديم که انگشت بر روي جايي گذاشته ايم که همه اين فشارها و حملات را هم درپي خواهد داشت.  اين نه اولّينبار و نه آخرينباري است که خواهران و برادران ما اينچنين مورد حملات رذيلانه و موهِنِ مشتي عناصرِ مغرض و مرتجعِ فاشيست قرار مي گيرند, ما از  همان ابتدا دانسته بوديم که پاسداري از دستاوردهاي انقلاب و خون شهدا و دفاع از ايدئولوژي و شرفمان, همه اين پيامدها و زجر و توهين را درپي خواهد داشت؛ اينها همه تاوانِ قاطعيتمان در مواضعِ سياسي ـ ايدئولوژيک خود و در عين حال, بهاي لازمي هستند براي حِراست انقلاب و سرفرازي اسلام راستين. درنهايت هم حقّانيت و آينده تاريخي و سربلندي ما را در پيشگاه خدا و خلق تاٌمين خواهد کرد...».


«روحانيت شيعه, بر سرِ دو راهي تاريخي»
سرمقاله نشريه مجاهد شماره ۷ ـ۳۰مهر۵۸ (۲۲ اکتبر۱۹۷۹): 
«...درمقابل اين تيغهاي آخته ارتجاعي, پس کجايند آن روحانيون آزاده و فقيهي که تقيه را کنارگذاشته و زبان حقيقت را از نِيام برکشند؟  شما که يک عمر خُلوص و شهامت علي(ع)ها و حسين(ع)ها را تبليغ مي کنيد, آيا نمي بينيد که در اين مملکت به نام اسلام چه مي کنند؟ پس چرا سکوت کرده ايد؟  آيا نمي بينيد که نسل جديد انقلابي چگونه دارد به اسلام (که شما گوشت و پوستتان را هم مَرهون آن هستيد) بدبين مي شوند؟ شما چگونه مي توانيد تضمين کنيد که از اينگونه ”ولايتفقيه“, استبداد و انحصارطلبي بيرون نيايد؟  آيا حرف شما را باورکنيم يا آن انتخابات کذايي و اين ترکيبِ انحصاري شگفت انگيز خبرگان را؟ آيا به راستي شما با آن انتخابات و اين خبرگان, براي اسلام آبرو خريديد؟ هيهات! ...اين جاست که اين حرف پدر طالقاني که گفته بود “مي ترسم در چنين مجالسي اسلام دفن شود”, پشت هر بيداردل و صاحب دردي را مي لرزاند...».


«خبرگان در ترازوي داوري»
۷آبان۵۸ ـ نشريه «مجاهد» شماره ۷, مقاله «خبرگان در ترازوي داوري»:
 «... ما حتي به قيمتِ خوردن برچسبهايي ازقبيل ”مفسد“ و ”منافق“ و ”ضدانقلاب“ و... گفتيم که:
ـ اوّلاً, آن چه دردسر توليد خواهد نمود ...حق کشي و انحصارطلبي اَقشار خاص است که آرمانها, خواستها و ضروريات حياتي سايرين را ناديده مي گيرند؛
ـ ثانياً, از چنين خبرگاني, که ايدئولوژي و آرمان حاکم بر آنها, بيشتر ايدئولوژي خُرده سرمايهداري مي باشد و نه اسلام راستين, چندان خيري برنخواهدخاست, چرا که ”سالي که نکوست از بهارش پيداست“... 
شعار ما در آن موقع اين بود که “جمهوري اسلامي, آري, سوء استفاده ارتجاعي از اسلام هرگز!” ...
ـ گفته ايم و مي گوييم که آبرو و حيثيت مکتب را فداي بهره جوييها و جاه طلبيهاي دنيوي نسازيد؛
ـ گفته ايم و مي گوييم کسي که بخواهد تمام قرصِ نان را به خود اختصاص دهد و حق توده هاي مردم را پامال کند, سرانجام حِصّه خود را نيز از دست خواهد داد...
... البتّه, تا آنجا که بهما مربوط مي شود, بازهم براي هر تهمتي آماده ايم... براي ما, بالاتر و مهمتر از تمام اين چيزها, حيثيت تاريخي مکتبمان است؛ اصل دعوا بر سر دو نوع اسلام است: اسلام راستين و اسلامهاي کاذب؛ اسلام عَلَوي و اسلام صفوي...
  هر ايرادي که مخالفين به ما بگيرند, لااقل, ديگر کسي نمي تواند ما را به دورنگي و حرکت در سمت باد متّهم کند, چرا که, چه در دوران اوج و چه پس از ضربات و چه قبل و چه بعد از انقلاب, بر راه خود, بي هيچ خَدشه يي, استوار, مانديم و باز هم خواهيم ماند. آري, ما حيثيت تاريخي و مردمي مکتبمان را با هيچ منفعت و مصلحتي تعويض نمي کنيم... کساني که توده مردم و توده جوانان انقلابي را از اسلام گريزان مي کنند, خود, بايستي در دنيا و آخرت پاسخگو باشند...»


تلگرام فوري مجاهدين به مجلس خبرگان


۲۳آبان۵۸ ـ سازمان مجاهدين خلق در  «تلگرام فوري به مجلس خبرگان» اعلام کرد:  «اگر در قانون اساسي بر آزاديها و حاکميت مردمي و ديگر اصول ترقيخواهانه و حقوق اساسي مردم تصريح و تأکيد نشود, به آن رأي نخواهد داد». 
در اين تلگرام, ازجمله, چنين مي خوانيم: «...نسل مشتاق و به‌ خون ‌شسته ما, ... از دادن رأي مثبت به مصوّبات کنوني آنها معذور است, مگر اين که موارد زير در فصل قانون مراعات گردد:
ـ ... تصريح حاکميتِ مردم, که جملگي خليفه و جانشين خدا در زمينند و اراده خود را تنها از طريق يک مجلس و يک قانون واحدِ انقلابي و اسلامي بيان مي کنند؛
ـ اداره و تصدّي کليه امور از طريق شوراهاي واقعي؛
ـ اعاده حقوق همه مليتها و اقدام مبني بر تعيين سرنوشت و اداره کليه امور داخليشان در چارچوب تماميت ارضي خَدشه ناپذير کشور؛
ـ تضمين آزادي همه احزاب و گروهها تا مرز قيام  مسلّحانه, که تنها معني واقعي کلمه چند پهلوي “توطئه” است...» (مجاهد, شماره ۱۱ ـ  ۲۸آبان۱۳۵۸.(
طبيعي بود که مجلس خبرگان از برآورده‌ کردن اين گونه درخواستها در قانون اساسيش عاجز بود. از اين رو بود که مجاهدين خلق، در رفراندوم قانون اساسي شرکت نکردند.
۱۰آذر ـ سازمان مجاهدين خلق در اعلاميه يي که در روز ۱۰آذر (يک روز پيش از رفراندم قانون اساسي) صادرکرد, پيرامون «هرگونه حادثه سازي در روز رفراندم» هشدار داد و از مردم ايران درخواست کرد که در روز رفراندم آرامش خود را حفظ کنند و اعلام کرد: «بديهي است که در شرايط بحراني کنوني هرگونه توسّل به قهر و اِجبار و حادثه سازي جز در مسير تشديد تفرقههاي دروني نبوده و مآلاً, بهرهبرداري دشمنان خلق را برعليه نيروهاي انقلابي و مردمي و حاکميت ملي تمام خلق باعث خواهد شد...» (مجاهد, شماره ۱۳, ۱۲آذر۱۳۵۸)


يورش مسلّحانه پاسداران به ستاد مجاهدين
۲۱آذر ۵۸ـ سازمان مجاهدين درباره «حمله مسلّحانه پاسداران به ساختمان و برخي از اعضاي سازمان در يوسف آباد تهران» اطلاعيه يي صادر کرد. اين حمله که در ساعت هفت و نيم بعد از ظهر روز گذشته به دستاويز چاپخانه «اسناد و اعلاميه هاي کمونيستي» صورت گرفت, با تيراندازي شديد پاسداران همراه بود.
 در پايان اين اعلاميه اين پرسش مطرح شده است که: «...ما از مسئولين امور و بالاخصّ از شوراي انقلاب, سؤال مي کنيم آيا ما در اين نظام, حق حيات و حق فعاليت سياسي داريم يا نه؟ و اگر چنين حقي داشته باشيم, مسئوليت تضمين و تاٌمين اين حق و حقوق با چه کسي و چه مرجعي است؟
 ... آيا ما در يک محل استيجاري نيز نبايد تاٌمين داشته باشيم و به اصطلاح ديواري کوتاهتر از ديوار ما پيدا نمي شود؟ 
...ما اميدواريم که مسئولين امر, ولو يک بار هم که شده, با اين مساٌله برخوردي جدّي بکنند و گرنه مسئوليت هر حادثه ناگواري که پيش آيد و خداي نکرده خوني ريخته شود و بي گناهي به خاک افتد و يا دست ناپاک و مشکوکي از درون اين قبيل تشنّجات بيرون آمده و حوادث ناگوار بيافريند, متوجه ايشان خواهد بود...» (مجموعه اعلاميهها و ... شماره ۲, ص۱۶۹).


عبدالعلي معصومي