۱۳۹۰ تیر ۲۵, شنبه
با توجه به فرا رسيدن سالگرد ١٨ تيرماه، به عنوان يکي از مهم ترين روزهاي تاريخ جنبش دانشجويي ايران، سايت دانشجونيوز قصد دارد با تعدادي از فعالين سياسي و دانشجويي پيرامون وقايع ١٨ تيرماه سال ١٣٧٨، تاثير اين رويداد بر فضاي سياسي کشور به همراه تحليل وضعيت کنوني جنبش دانشجويي، مصاحبه هايي داشته باشد. مصاحبه زير با دکتر محمد ملکي، اولين رييس دانشگاه تهران پس از پيروزي انقلاب است.
دکتر ملکي پيش از پاسخ به سوالات، نکته مهمي را يادآور مي شود:
"دوستان! اجازه مي خواهم قبل از پرداختن به سوالات نکاتي را متذکر باشم.
نخست سپاس و درود مي فرستم به همه ي زندانيان سياسي-عقيدتي که با از جان گذشتگي و استقامت و فداکاري، زندانهاي مخوف و ستم پيشگان انسان کش را تحمل مي کنند و تن به تسليم نمي سپارند. من وظيفه ي خود مي دانم نام اين عزيزان مبارز را تا آنجا که در ذهنم هست همراه با شهيدان يک سال اخير بدون خودي و غير خودي کردنِ اين افتخار آفرينان يادآور باشم (١)، چون اعتقاد دارم هرکس با هر عقيده و مرام، در راه آزادي مردم مبارزه کند و جان و زندگي در اين راه بگذارد مَرضي خدا و خلق خواهد بود و براي هميشه در بهشت اعمال خويش بسر خواهد برد. تفاوتي بين ندا و صبا، شبنم و بهاره، مهديه و مرضيه و آسيه، نازيلا و نسرين و ... وجود ندارد، همانگونه که بين مجيد و احمد، عبدالله و پيمان، احسان و کيوان، عباس و عليرضا، حشمت الله و مجيد، سيد محمد علي و حامد و جواد و عماد و محمد و علي و ... هيچ تفاوتي نيست. راستي چه تفاوتي بين شهدا راه ازادي در دهه شصت و قبل از آن با شهدا جنگ تا امروز وجود دارد؟ چه تفاوتي ميان آن روحهاي بزرگ و شهداي سترگ از جمله سهراب و سعيد و علي و مجيد و جعفر و محسن و هاله و رضا(هدي) و همه آنها که در خيابان ها و بيابان ها به دست جنايتکاران شهيد و مجروح شدند مي توان قائل شد؟ يکبار ديگر در برابر همه ي زندانيان سياسي و عقيدتي و تمام شهدا راه آزادي با هر تفکر و انديشه سر تعظيم فرود مي آورم و به آنها درود مي فرستم."
دکتر ملکي در مورد حادثه حمله به کوي دانشگاه تهران در تيرماه سال ٧٨ با انتقاد از رهبران سياسي، مي گويد: "نکته بسيار جالب در اين تظاهرات اين بود که وقتي مردم به آنها پيوستند عده اي از رهبران سياسي نه تنها به ياري آنها نرفتند، بلکه به نصيحت آنها پرداختند و با قول و وعده هاي پوچ که هرگز عملي نشد شعله هاي اعتراض را خاموش کردند و ياس و نااميدي از اصلاحات را تا حدودي در دل جوانها بويژه دانشجويان افکندند. بطوريکه روز به روز فاصله ي بين دانشجويان از اصلاحاتي ها بيشتر شد."
دکتر ملکي در پاسخ به سوالي پيرامون استراتژِي جنبش دانشجويي براي مبارزه با استبداد، مي گويد: "تنها توصيه و پيشنهاد من که ناشي از بيش از ٥٠ سال تجربه است مي تواند اين باشد که بايد خط و مرز مبارزه و خط قرمزها مشخص گردد و همه از چپ و راست، مسلمان و غير مسلمان و شيعه و سني، کرد و بلوچ و آذري و عرب و ... همه روي محور آزادي مردم ايران زمين توافق کنند و بتفاهم برسند تا بتوان ريشه ي فساد را برکند و موفق شد. اين مي تواند راهکار مبارزه با استبداد و فاشيسم ديني باشد."
وي با تفاوت قائل شدن ميان "تحمل ظلم" و "مبارزه با ظلم"، مي افزايد: "من اعتقاد دارم دانشجويان عزيز بايد براي تدوين استراتژي نوين مبارزه بار ديگر تاريخ، بويژه تاريخ واقعي 32 سال پس از انقلاب را بازخواني کنند تا بتوانند پيشگام شکل نويني از اعتراضات و نافرماني هاي مدني باشند. بايد بين «تحمل ظلم» و «مبارزه با ظلم» تفاوت قائل شد. دفاع از خود حق طبيعي هر موجود زنده است. و ما تا از تاريخ 32 سال اخير درس نياموزيم و تعريف جديدي از مبارزه خشونت آميز و غير خشونت آميز نداشته باشيم، هرگز به تعريف صحيح بين «خشونت ورزي» و «استقامت و ايستادگي» نخواهيم رسيد. "
دکتر ملکي همچنين از ناموفق بودن اجراي طرح تفکيک جنسيتي در دانشگاه ها مي گويد: "حال طراحان تفکيک جنسيتي بايد پاسخگو باشند که چگونه ميشود اين کار را کرد؟ تاکنون برنامه هائي را که در اين زمينه اجرا کردند چقدر موفقيت آميز بوده؟ نظام مطلقه ولائي اگر بتواند در خيابانها و شهرها اين عمل را انجام دهد، در دانشگاه ها هم مي تواند. من به دانشجويان عزيزم اطمينان مي دهم که اين انديشه بي معنا هم مانند ديگر تفکرات اين جماعت عملي نيست و حکومت چنان در تارهائي که دور خود تنيده گرفتار است که تلاش هايش جز گرفتاري بيشتر نخواهد بود. از دانشجويان مي خواهم که اين سخنان را جدي نگيرند و بدانند اين برنامه هم مانند ديگر ذهنيات استبداديان تحقق نخواهد يافت. "
وي در پايان اين مصاحبه خطاب به دانشجويان مي گويد: "عزيزانم! اين روزها مصادف با روز تولد مرديست که بسياري از ما آرزوي پيروي از روش و منش او در زندگي را داريم. ببينيم او (حسين (ع)) در مبارزه با ظالم بعد از گذار از مراحل مسالمت آميز چه کرد. ما هم چنان کنيم؛ يا تسليم شويم و ذلت را پذيرا باشيم يا فرياد کنيم «هيهات من الذله». بيش از 15 سال است که روش مسالمت آميز «رفراندوم» با شرايط ويژه ي آن پيشنهاد شده و من بارها تکرار کرده ام که در هر حال حاکميت بايد يک راه را انتخاب کند. بديهي است رفراندوم بايد شامل هر ايراني که شناسنامه ايراني دارد گردد و در شرايط آزاد برگزار گردد. خدا کند حاکميت راه بدون خشونت «همه پرسي» را انتخاب کند."
متن کامل اين مصاحبه در ادامه آمده است:
• جنبش دانشجويي ايران از آغاز تا کنون، فراز و نشيب هاي بسياري را پشت سر گذاشته است. وقايع ١٨ تير ماه سال ١٣٧٨و رويدادهاي پس از آن نيز به عنوان يکي از مهم ترين رخدادهاي تاريخ جنبش دانشجويي ايران به شمار مي رود. ارزيابي شما از تاثير اين وقايع بر رويکرد جنبش دانشجويي ايران پس از تير ٧٨ چيست.
بله جنبش دانشجويي از 3 سال پس از تاسيس دانشگاه تهران در سال 1313 پا به ميدان مبارزه با ظلم و استبداد نهاد و توانست اولين تشکل دانشجويان و استادان را به رهبري استاد دکتر اراني و جمعي از استادان و دانشجويان اعلام نمايد که 53 تن از آنها بوسيله استبداد رضاخاني دستگير و اعدام و زنداني شدند. اما جنبش دانشجويي با وجود گذشتن از فراز و نشيب هاي بسيار شعله هاي آن هرگز خاموش نگرديده است و همچنان مي سوزد و مي سوزاند.
بعد از سقوط رضا شاه تا امروز در تقريبا همه ي تحولات اجتماعي دانشگاه و دانشجويان نقش مهم و حساس بازي کرده اند. در ميانه دهه هفتاد نيز دانشجويان که با تلاش بسيار آنها، محمد خاتمي و اصلاح طلبان توانستند به دولت و رياست جمهوري دست يابند، پس از گذشت حدود 2 سال و مشاهده وقايع پيش آمده از جمله قتل هاي زنجيره اي و بستن بعضي از روزنامه ها (مانند سلام) چنان دچار سرخوردگي و شگفت زدگي شدند که در شب 18 تير در کوي دانشگاه دست به تظاهرات مسالمت آميز زدند که با يورش بي رحمانه ي نيروهاي انتظامي و امنيتي و لباس شخصي ها مواجه شدند. ناچار از محوطه کوي خارج شدند و در خيابانهاي اطراف به تظاهرات پرداختند که به شدت سرکوب شدند. اما نکته بسيار جالب در اين تظاهرات اين بود که وقتي مردم به آنها پيوستند عده اي از رهبران سياسي نه تنها به ياري آنها نرفتند، بلکه به نصيحت آنها پرداختند و با قول و وعده هاي پوچ که هرگز عملي نشد شعله هاي اعتراض را خاموش کردند و ياس و نااميدي از اصلاحات را تا حدودي در دل جوانها بويژه دانشجويان افکندند. بطوريکه روز به روز فاصله ي بين دانشجويان از اصلاحاتي ها بيشتر شد. تا آنجا که سيد محمد خاتمي در پايان دوره رياست جمهوري خود با دانشجويان درگير گرديد و به آنها تندي کرد. در نتيجه اثر برخورد آنچناني با دانشجويان را پس از واقعه 18 تير، بصورت سرخوردگي از امکان رسيدن به آزادي و برابري، از طريق اصلاحات خود ساخته اصلاح طلبان مشاهده کرديم و مي کنيم.
• شما به عنوان اولين رييس دانشگاه تهران پس از انقلاب اسلامي ٥٧، شاهد اعمال فشار بر دانشجويان از سوي اقتدارگرايان از آغازين روزهاي انقلاب تا به امروز(و حتي پيش از پيروزي انقلاب) بوده ايد. به نظر شما شکل و محتواي اين فشارها و محدوديت ها پس از سال ١٣٥٧ تا کنون دچار چه تغييرات عمده اي شده و چه نتيجه اي از آن حاصل شده است.
قبل از پيروزي انقلاب همواره فشار بر دانشجويان و استادان مبارز زياد بود. اما پس از حادثه 16 آذر 32 که منجر به شهادت 3 تن ا ز دانشجويان دانشکده فني شد، فشار بر دانشجويان تا حدودي کم شد. تا آنجا که آنها مي توانستند در مبارزات سياسي خود تا حدي موفق باشند. بويژه در جريان انقلاب سال 57. اما پس از انقلاب اين فشارها از سوي اقتداگرايان تا آنجا پيش رفت که منجر به حمله به دانشگاه تهران (دوشنبه 1 ارديبهشت 1359) گرديد. در کتاب غائله 14 اسفند 1359 صفحه 291 آن حادثه اينگونه روايت شده است:
“طبق آخرين گزارش که بعد از ساعت 8 منتشر مي گردد، دانشگاه تهران عملا در اختيار نيروهاي جمهوري اسلامي در آمده است. ولي هنوز مدارس اطراف دانشگاه تهران يا بکلي تعطيل اند يا در حال نيمه تعطيل به سر مي برند و پاسداران نيز به صورت اتفاقي از گاز اشک آور استفاده مي کنند، در خيابانهاي قدس و انقلاب در صبح گاه چند تيز شليک مي گردد و تعداد کشته شدگان واقعه به 5 نفر و تعداد زخمي ها به 700 نفر رسيده است که تعداد 400 نفر بطور سرپائي معالجه و بقيه بستري گرديده اند. ولي برخي گزارشها تعداد کشته شدگان را تا 14 نفر نيز ذکر کرده اند.”
من از دانشجويان عزيز و خوانندگان محترم اين مصاحبه خواهش مي کنم براي آگاهي از عمق فاجعه، کتاب غائله 14 اسفند 1359 (ظهور و سقوط ضد انقلاب) را تهيه و مطالعه فرمايند تا متوجه گردند علت و هدف از انقلاب فرهنگي اول چه بوده است و بر سر دانشگاه تهران بعد از انقلاب تا امروز چه آمده است و متوجه گردند علت اينکه دانشجويان در سالهاي اخير روز به روز راديکال تر شده اند و شعار آنها مرگ بر ديکتاتور شده از کجا ريشه گرفته است.
• با توجه به تقويت حساسيت سياسي و حضور عموم دانشجويان در صحنه اعتراضات از يک سو، و تضعيف تشکل هاي دانشجويي شناسنامه دار و افزايش فشار بر فعالين دانشجويي شناخته شده از سوي ديگر، به نظر مي رسد جنبش دانشجويي نيازمند بازنگري و تدوين استراتژي نوين براي مبارزه با استبداد حاکم بر کشور مي باشد. راهکار پيشنهادي شما در اين زمينه چيست.
بارها گفته ام و باز مي گويم من در حدي نيستم که براي دانشجويان استراتژي نوين جهت مبارزه با استبداد حاکم تعيين کنم. اين مسئوليت بر عهده خود دانشجويان است. چون اعتقاد دارم بايد راه مبارزه براي آزادي را خود دانشجويان تعيين کنند. ديگر آن زمان گذشته که عده اي در راس هرم بنشينند و براي مردم خط مشي مبارزه تعيين کنند. اگر نظري از روي بصيرت به تحولات امروز جهان بويژه ((بهار عرب)) بياندازيم خيلي زود متوجه اين حقيقت خواهيم شد.
تنها توصيه و پيشنهاد من که ناشي از بيش از 50 سال تجربه است مي تواند اين باشد که بايد خط و مرز مبارزه و خط قرمزها مشخص گردد و همه از چپ و راست، مسلمان و غير مسلمان و شيعه و سني، کرد و بلوچ و آذري و عرب و ... همه روي محور آزادي مردم ايران زمين توافق کنند و بتفاهم برسند تا بتوان ريشه ي فساد را برکند و موفق شد. اين مي تواند راهکار مبارزه با استبداد و فاشيسم ديني باشد.
• با توجه به وقايع اخير در کشور و به شهادت رساندن تني چند از فعالين خوشنام عرصه سياست ايران توسط عوامل حاکميت، گفت و گوهايي پيرامون اعمال روش هاي مبارزه غير خشونت آميز در عين استفاده از حق طبيعي دفاع از خود صورت پذيرفته است. با توجه به دو تجربه متفاوت شما از دو گفتمان غالب در پيش از پيروزي انقلاب و اکنون در جنبش مردم ايران، فکر مي کنيد راهبرد مناسب براي پيشبرد اعتراضات در آينده چيست. آيا جنبش دانشجويي مي تواند پيشگام شکل نويني از اعتراضات و نافرماني هاي مدني گردد.
بايد توجه داشته باشيم مردم ما 32 سال است قرباني خشونت حاکميت هستند و وقايع اخير در کشور و شهادت هدي صابر، هاله سحابي و اعدامهاي زندانيان سياسي در يکسال اخير امر جديدي نيست. مگر ده ها هزار دانشجو و جوان مبارز و مجاهد در دهه 60 قرباني خشونت نشدند؟ اگر مردم در دوره اي دست به خشونت زدند، آيا اين امر زائيده خشونت طلبي مردم بود يا عکس العملي در برابر کشتارها و خشونت هاي حاکميت؟ من اعتقاد دارم دانشجويان عزيز بايد براي تدوين استراتژي نويت مبارزه بار ديگر تاريخ بويژه تاريخ واقعي 32 سال پس از انقلاب را بازخواني کنند تا بتوانند پيشگام شکل نويني از اعتراضات و نافرماني هاي مدني باشند. بايد بين «تحمل ظلم» و «مبارزه با ظلم» تفاوت قائل شد. دفاع از خود حق طبيعي هر موجود زنده است. و ما تا از تاريخ 32 سال اخير درس نياموزيم و تعريف جديدي از مبارزه خشونت آميز و غير خشونت آميز نداشته باشيم، هرگز به تعريف صحيح بين «خشونت ورزي» و «استقامت و ايستادگي» نخواهيم رسيد.
• در ماه هاي اخير سخن از تفکيک جنسيتي در دانشگاه ها شکل جدي به خود گرفته است. به نظر مي رسد حاکميت قصد اعمال محدوديت بيشتري بر دانشجويان را در عرصه دانشگاه ها دارد. به نظر شما آيا حاکميت طرح "انقلاب فرهنگي دوم" را در سر مي پروراند و تا چه حد توان پياده سازي اين برنامه را دارد. فکر مي کنيد سازماندهي مناسب دانشجوياندر تابستان براي واکنش به اين طرح در سال بعد چگونه مي تواند باشد.
در مورد تفکيک جنسيتي در دانشگاه ها آنچه گفته مي شود سخن و شعارهائي ست که بعد از سقوط نظام شاهي و برپائي نظام شيخي بارها گفته شد. شعار انقلاب فرهنگي اول اين بود که دانشگاه ها بايد اسلامي گردد و بعد از شکست اين شعار بارها در اين 32 سال شعارهائي از جمله تفکيک جنسيتي، حذف علوم انساني غربي، همبستگي حوزه و دانشگاه و از اين قبيل حرفهاي بي معنا و توخالي که ناشي از عدم آشنائي طراحان آن با دانشگاه و دانشجويان است داده شد. ما روزهاي اولي که ستاد انقلاب فرهنگي تشکيل شد تا دانشگاه ها را اسلامي کند يک سوال داشتيم و آن اين بود که دانشگاه اسلامي از نظر شما چيست و چه راهکاري براي آن برنامه ريزي کرده ايد؟ کسي به اين سوال پاسخ نگفت و بعدها بارها اين پرسش در مقاطع گوناگون مطرح شد. باز هم بي پاسخ.
حال طراحان تفکيک جنسيتي بايد پاسخگو باشند که چگونه ميشود اين کار را کرد؟ تاکنون برنامه هائي را که در اين زمينه اجرا کردند چقدر موفقيت آميز بوده؟ نظام مطلقه ولائي اگر بتواند در خيابانها و شهرها اين عمل را انجام دهد، در دانشگاه ها هم مي تواند. من به دانشجويان عزيزم اطمينان مي دهم که اين انديشه بي معنا هم مانند ديگر تفکرات اين جماعت عملي نيست و حکومت چنان در تارهائي که دور خود تنيده گرفتار است که تلاش هايش جز گرفتاري بيشتر نخواهد بود. از دانشجويان مي خواهم که اين سخنان را جدي نگيرند و بدانند اين برنامه هم مانند ديگر ذهنيات استبداديان تحقق نخواهد يافت.
• جناب آقاي دکتر ملکي، با تشکر از وقتي که در اختيار وبسايت دانشجونيوز قرار داديد، با توجه به اينکه شما تجربيات ارزنده اي در سال هاي پيش و پس از انقلاب اسلامي در عرصه مبارزات مسالمت آميز عليه استبداد داشته ايد، توصيه حضرتعالي به دانشجويان و فعالين دانشجويي در مقطع کنوني چيست. چنانچه سخن خاصي با مخاطبان ما داريد، بفرماييد.
در پايان بار ديگر تکرار مي کنم بايد مبارزات مسالمت آميز عليه استبداديان را باز تعريف کرد. اگر قرار است تا ابد ظالمان به ظلم خود ادامه دهند و مظلومان تحمل ظلم کنند، اصولا مبارزه ديگر بدون مفهوم است و بايد به جاي «مبارزه» کلمه ي «تسليم» را جايگزين آن کرد.
عزيزانم! اين روزها مصادف با روز تولد مرديست که بسياري از ما آرزوي پيروي از روش و منش او در زندگي را داريم. ببينيم او (حسين (ع)) در مبارزه با ظالم بعد از گذار از مراحل مسالمت آميز چه کرد. ما هم چنان کنيم؛ يا تسليم شويم و ذلت را پذيرا باشيم يا فرياد کنيم «هيهات من الذله». بيش از 15 سال است که روش مسالمت آميز «رفراندوم» با شرايط ويژه ي آن پيشنهاد شده و من بارها تکرار کرده ام که در هر حال حاکميت بايد يک راه را انتخاب کند. بديهي است رفراندوم بايد شامل هر ايراني که شناسنامه ايراني دارد گردد و در شرايط آزاد برگزار گردد. خدا کند حاکميت راه بدون خشونت «همه پرسي» را انتخاب کند.
(1) من براي اينکه بار ديگر تاکيد کنم که از نظر من هيچ تفاوتي بين زندانيان دربند فارغ از عقيده، دسته، فکر و حزبشان وجود ندارد دوست دارم از گروهي از دانشجويان در بند و زندانيان سياسي-عقيدتي ياد کنم و نام آنها را ذکر کنم:
بهاره هدايت، مهديه گلرو، مجيد دري، مجيد توکلي، ميلاد اسدي، علي مليحي، علي اکبر عجمي، شبنم مددزاده، حامد روحي نژاد، محمد پورعبدالله، عماد بهاور، ارسلان ابدي، حسن اسدي زيد آبادي، حامد اميدي، مهدي خدايي، بابک داشاب، کيارش کامراني، احمد زيد آبادي، عبدالله مومني، پيمان عارف، نسرين ستوده، سيد محمد علي سيف زاده، حشمت الله طبرزدي، احسان عرفاتي، محمد داوري، کيوان صميمي، حامد يازرلو، جواد لاري، عليرضا رجائي، داود سليماني، مهدي و فاطمه کروبي، فرزاد مددزاده، مصطفي تاجزاده، ابوالفضل قدياني، ميرحسين موسوي و زهرا رهنورد، عباس اسفندياري، جواد مظفر، نازيلا دشتي، عيسي سحرخيز، مريم مجد، بهنام ابراهيم زاده، کمال شريفي، حسين رونقي ملکي، معصومه دهقان، علي جمالي، انور خضري، کامران شيخي، سيد ابراهيم سيدي، محمد صديق کبودوند، شيرکو معارفي، زينب جلاليان و ده ها زنداني ديگر
بایگانی وبلاگ
- 2012 (173)
-
2011
(54)
- دسامبر(31)
- سپتامبر(1)
- اوت(1)
-
ژوئیهٔ(15)
- قتل عام زندانيان سياسي در سال ۶۷
- «مباني اعتقادي» مجاهدين -
- عبدالعلي معصومي - ۳۰تير و سياست آمريکا
- سي تير قيام ملي مردم ايران در حمايت از پيشواي نهضت...
- زمينه سازان جنگ ايران و عراق
- ۳۰خرداد و گناه مقاومت دربرابر خشونت!(۲) - علي معصومي
- شعله هاي جنبش دانشجويي هرگز خاموش نگرديده است- دکت...
- بي خبري مطلق از زنداني سياسي ربوده شده توسط بازجوي...
- ۳۰خرداد و گناه مقاومت دربرابر خشونت! - شماره ۱-
- کوچک ترين دختر کارگر ساختماني
- ۱۲ سال پس از ۱۸ تير: دانشگاه همچنان زنده است
- کريم قصيم ـ ديکتاتورها رفتني اند!
- محمدرضا روحاني - مازنده از آنيم که آرام نگيريم!
- تکوين دگرديسي آيت الله VOA-
- روز ۱۸ تير بايد عليه اين ظلم, قفل سکوت را بشکنيم-
- ژوئن(6)
عنوان بایگانی وبلاگ
-
▼
2011
(54)
-
▼
ژوئیهٔ
(15)
- قتل عام زندانيان سياسي در سال ۶۷
- «مباني اعتقادي» مجاهدين -
- عبدالعلي معصومي - ۳۰تير و سياست آمريکا
- سي تير قيام ملي مردم ايران در حمايت از پيشواي نهضت...
- زمينه سازان جنگ ايران و عراق
- ۳۰خرداد و گناه مقاومت دربرابر خشونت!(۲) - علي معصومي
- شعله هاي جنبش دانشجويي هرگز خاموش نگرديده است- دکت...
- بي خبري مطلق از زنداني سياسي ربوده شده توسط بازجوي...
- ۳۰خرداد و گناه مقاومت دربرابر خشونت! - شماره ۱-
- کوچک ترين دختر کارگر ساختماني
- ۱۲ سال پس از ۱۸ تير: دانشگاه همچنان زنده است
- کريم قصيم ـ ديکتاتورها رفتني اند!
- محمدرضا روحاني - مازنده از آنيم که آرام نگيريم!
- تکوين دگرديسي آيت الله VOA-
- روز ۱۸ تير بايد عليه اين ظلم, قفل سکوت را بشکنيم-
-
▼
ژوئیهٔ
(15)