با پشتیبانی Blogger.

دنبال کننده ها

۱۳۹۰ دی ۵, دوشنبه

برتولت برشت نويسنده نامدار آلمان, تسليم فشارهاي دستگاه سركوب مخوف هيتلر نشد. تبعيت آلماني او بدليل حمايت فعال از مبارزه ضد فاشيستي, با برچسب «خائن» از وي گرفته شد. برشت بهمراه همسر هنرمند و آزاده اش هلنه وايگل, مجبور به خروج از كشور و پيوستن به «تشكيلات براي آلمان دمكراتيك» شد و تا سقوط هيتلر براي آزادي ميهنش مبارزه كرد. شعر زير از جمله آثار گرانبهايش در افشاي چهره كثيف خائنين و آلت دستان ديكتاتور است:
به «آلت دستان مصرف شده»:
در زمانه اي كه اختناق افزايش مي يابد
براي آنكه نانش را از دست ندهد 
حقيقت را پنهان مي دارد
جنايتهاي رژيم را براي توجيه  استثمار 
و عليه حاكم هيچ نگفتن, امّا 
با توجيه اينكه من دروغهاي رژيم را هم تبليغ نمي كنم 
بدينگونه چيزي را افشا نكردن  با توجيه عدم لاپوشاني
رفتاري است كه تاكيد مي كند 
او تصميم گرفته كه حتي در زمانه افزايش اختناق حفظ چهره كند
امّا در حقيقت او فقط مصمم است  
كه نانش را از دست ندهد
بله اين است تصميم  نهايي او
اين كه «جز حقيقت نگفتن»
در خدمت آن قرار مي گيرد 
كه او از اين به بعد   حقيقت را پنهان مي كند.
اين حرفها براي اندك مدتي مي تواند گفته شود.
ولي در همين زمان 
در تمامي اداره ها, و هيئت تحريريه ها, و آزمايشگاهها, و كارخانه ها
وقتي از دهان انسانها هيچ «واقعيتي» خارج نمي شود
جز آنچه كه حاكمان ساخته اند 
آثار زيان آور آن شروع مي شود
آنكس كه بي هيچ مژه زدني 
در نگاه به جنايت خونين سريع  مي گذرد
اين پيام را مي دهد 
كه آن جنايت چيزي است عادي
او اعمال فجيع را طبيعي مي نماياند
مثل طبيعي بودن قطرات باران
و آن قدر غير قابل اجتناب كه باريدن باران
و بدين گونه است كه او با سكوتش حمايت مي كند 
از جنايت 












امّا به زودي او خواهد فهميد كه اين گونه نيست كه
براي از دست ندادن نانش فقط حقيقت را بپوشاند
زيرا به زودي سركوبگران  از او ابتدا محترمانه خواهند خواست
كه بايد دروغ بگويد
چرا كه فقط مي خواهد نانش را از دست ندهد
البته كه اعمال او مثل كسي نيست كه خريده شده باشد
به او هيچ چيز داده نشده 
بلكه از او چيزي گرفته نشده
ولي سخنران خريده شدة چاپلوس 
از سر ميز حاكمان بر مي خيزد
 و دهان مي گشايد براي تملق
در لابلاي دندانهايش 
آدمي باقيمانده غذاي سر ميز خورده را مي بيند
آدمي با ترديد سخنان چاپلوس خريده شده را مي شنود
امّا كسي كه  حتي ديكتاتور برايش ارزشي قائل نشده
تا كه به او امتياز دعوت به ضيافت پيروزي را بدهد
با اين حال از حاكمان تعريف و تمجيد مي كند
به اشتباه تصور مي شود كه او هنوز رفيق سركوب شدگان است
مردم مي شناسند او را كه گويا افكار مستقلي دارد
براي همين به او مي شود اطمينان كرد
هر چيزي كه او مي گويد هست 
و هر چيزي را كه او نمي گويد نيست
«اختناق وجود ندارد»
در بهترين شكل قاتل مي فرستد
برادر خريده  شدةمقتول را
تا شهادت بدهد برادرش  را
يك تكه كنده شدة سفال سقف كشته
يك دروغ مختارانه
 براي كسي كه همه هدفش اين است
كه فقط نانش را از دست ندهد.
اين دروغ او را كمك مي كند امّا زياد طول نمي كشد كه 
آدمهاي زيادي نظير او يافت شوند 
 و او براي عرضه خود با كساني كه نظير خود او
نمي خواهند نانشان را از دست  دهند
در بازار رقابت سختي وارد ميشود
ديگر در اين جا دروغگويي فقط كافي نخواهد بود
اين را هر وقت لازم باشد انجام مي دهد
فريفته حاكم بودن از او خواسته مي شود
و انگيزه اينكه نانش را از دست ندهد در ذهنش است
او بايد به اين خواست زورگو تن دهد
كه با هنري خاص به بي وزن و قافيه ترين چرنديات ممكن معني بخشد
و هر مزخرف غير قابل گفتن را بگويد
و اين طور پيش ميايد كه او در رقابت در بازار عرضه كردن خود براي چاپلوسي
و پيشي گرفتن از ديگران
بايد هر چه مي تواند از حاكم تعريف كند
چرا؟
چون به او با وجود همه كارهايي كه مي كند 
ظن اين مي رود  
كه در گذشته گويا  يك بار به سركوبگر فحشي داده است
و اين طور است كه «حقيقت گويان سابق» 
به دروغگويان وحشي تبديل مي شوند
و همه اين كارها به روزي ختم خواهد شد 
كه كسي از سوي ديكتاتور بيايد
  و آنها را به جرم صداقت گذشتة دور و وقار پيشين محكوم كند
 و آنگاه آنان نان شب شان را نيز از دست خواهند داد.

بایگانی وبلاگ

عنوان بایگانی وبلاگ