با پشتیبانی Blogger.

دنبال کننده ها

۱۳۹۰ اسفند ۹, سه‌شنبه

ترکيدن لوله فاضلاب کمپ ليبرتي را سرسري نبايد گرفت, چون اهميت نمادين زيادي دارد. البته خود پديده, يعني ترکيدن لوله فاضلاب, آزاردهنده و ناراحت کننده است. اما اين, ظاهر قضيه است. زير آن بايد ترکيدن فاضلاب بزرگتر و آزاردهنده تري را ديد که توسط مالکي و آن آقاي تسهيل کننده به خواست حکومت آخوندها سر هم بندي شده بود تحت عنوان« اردوگاه ترانزيتي».
وصف اين اردوگاه را, که اکنون سير تا پيازش مشخص شده و عده يي با زندان مقايسه اش مي کنند و عده يي ديگر با اردوگاه اسيران نازي در جنگ دوم جهاني, لابد همه در ا فشاگريهاي روزمره جنبش مقاومت خوانده اند و مي خوانند؛ بنابراين نيازي به تکرارش نيست. آن چه من مي خواهم در اين جا بگويم اين است که در زير اين فاضلاب بزرگتر دوٌمي هم يک فاضلاب مهيب تر سوّم وجود دارد که عبارت باشد از طرز فکر حاکم بر دستگاههاي عريض و طويلي که به مسأله پناهندگان مي پردازند.

اين طرز فکر را در کمپ ليبرتي به طور روشن مي توان مشاهده کرد. اين را که يک «متخصص سر پناه سازي» پس از بازرسي زير سا ختها گزارش مي کند که کمپ طبق استانداردهاست, مي توان به حساب ماست مالي کردن ماموريتي گذاشت که به عهده آن «متخصص» گذاشته شده بود. ولي وقتي همين گزارش ماستمالي شده مورد تاييد تمام سلسله مراتب اداري مربوطه قرار مي گيرد و آقاي تسهيل کننده مامور ابلاغش مي شود, ديگر به ماستمالي کردن يک کارمند بر نمي گردد, به « استاندارد» هايي بر مي گردد که آن دستگاه عظيم ولي بي بتّه براي زندگي پناهندگان کافي تشخيص داده است. موقعيت پناهنده, به خصوص اگر پناهنده سياسي باشد, در نظر آن دستگاه, موقعيت «آوارگي» و « بي خانماني» است؛ موقعيت آدمِ از اين جا رانده و از آن جا مانده. حقي که ندارد هيچ, از بابت صدقه يي هم که همراه با تحميل انواع شرط و شروط دريافت مي کند, بايد سپاسگزار باشد. « خويشتنداري» از فعاليتي که او را به پناهجويي واداشته, کمترين توقعي است که از او دارند. طرز فکر همان طرز فکرِ زمان برده داري يا, دستِ بالا, دوران استعمار کهن است. در کنوانسيونها, ميثاقها, عهدنامه ها هر چه نوشته شده باشد, در عمل همين طرز فکر است که به اجرا گذاشته مي شود, همين فاضلاب سوٌم.
برگردم به ترکيدن لوله فاضلاب کمپ ليبرتي, که البته حادثه يي آزار دهنده و بد بو است. مي توانيم دماغمان را بگيريم تا بويش آزارمان ندهد, ولي نمي توانيم چشممان را ببنديم تا واقعيتش را نبينيم.
چرا ؟ چون چهار صد مبارزِ از جان گذشته داوطلب شده اند, تمام شرايط تحميلي مالکي-کوبلر را پذيرفته اند و به کمپ ليبرتي آمده اند تا همين فاضلابها را نشانمان بدهند.
منوچهر هزارخاني
سه‌شنبه، ۰۹ اسفند ۱۳۹۰ / ۲۸ فوريه ۲۰۱۲

بایگانی وبلاگ

عنوان بایگانی وبلاگ