با پشتیبانی Blogger.

دنبال کننده ها

۱۳۹۰ دی ۲۸, چهارشنبه


اينهم عاقبت حکومت آخوندي، خودشان رسوا مي کنند واعتراف مي کنند که پروسه انقباض راه نفس آنها را گرفته و ولايت ضد ايراني وضد اسلامي و....خامنه اي عاقبت ندارد وجز سرنگوني فرجامي برايش نيست.
ببينيد که چطور همان کسانيکه براي بقاي رژيم، مجاهدين ومبارزان اين مرز وبوم را بجرم آزادي خواهي و حق مشروع و مسلم بيان عقيده  شکنجه واعدام کردند خود زير مهميز نظام ولايت فقيه منتظر نشسته وهم اين دنيا وهم آن دنياي خود را به دست ولي فقيه بتاراج داده وخانمان سوز شده اند.
حالا به هيچ نصيحت ودلسوزي نيز نمي توانند خامنه اي را از سقوط نجات دهند. آخر خودشان گفتند و اصرار داشتند که سوار بر قايق سوراخ  و بادبان شکسته ولي فقيه شوند ، حالا طوفان خشم ملت در درياي خون و ظلم و ستم رژيم، متلاطم شده و بود و نبود کل نظام  و اياديش را  به باد نيستي مي دهد و آنها را عبرت روزگار و تاريخ ايران زمين و بشريت کرده و مي کند.
کافر وفاسق درين دور گزند
 پرده خود را بخود بر مي درند
خاصه در هنگام خشم وگفتگو
ميکنند ظاهر سرت را موبمو


لطفا به خبر زير توجه کنيد:
از دعوت کيانوري به تلويزيون تا تحمل نکردن علايي و افروغ
سايت حکومتي عصرايران۲۸ دي - در روزهاي اخير ، دو اتفاق در عرصه "ابراز عقيده" در کشور رخ داده است که اتفاقاً در هر دو مورد ، گويندگان ، افرادي از درون نظام و معتقد به مباني آن با کارنامه اي روشن بوده اند.
اولي يادداشت سردار حسين علايي ، از فرماندهان نامدار دوران دفاع مقدس در روزنامه اطلاعات بود و دومي اظهارات دکتر عماد افروغ ، نماينده اصولگراي مجلس هفتم ، در برنامه زنده تلويزيوني "پارک ملت".
اين که محتواي کلام هر کدام از آنها چه بوده است موضوع اين نوشتار نيست بلکه آنچه موجد نگراني است ، نحوه برخوردها با اين دو رويداد است.
عماد افروغ در برنامه زنده تلويزيوني پارک ملت
طبيعتاً در جامعه اي که مدام از آزادي بيان به عنوان يکي از ارزش هاي بنيادين انقلابش ياد مي شود ، اين انتظار وجود ندارد که هر گوينده و نويسنده به مجرد اين که سخني بر زبان و قلم براند با برخوردهاي سلبي مواجه شود.
اتفاقي که درباره يادداشت سردار علايي رخ داد ، تکراري بود:‌عده اي مقابل خانه او جمع شدند و عليه او شعار دادند و به در و ديوار خانه اش آسيب زدند.
درباره سخنان افروغ هم علاوه بر آن که دولتي ها در رسانه هاي خود او را با انواع تهمت ها نواختند ، برخي مجلسي ها نيز خواستار برخورد با موضوع از طريق شوراي نظارت بر صدا و سيما شدند!

 اين اتفاقات نشانه هاي ديگري هستند مبني بر اين که ظرفيت شنيدن صداهاي مختلف در جامعه ما به شدت پايين آمده است. اگر شرايط مطلوب براي گفتن و شنيدن در جامعه ما حاکم بود ، به جاي تهديد و تخريب ، سخن را با سخن و قلم را با قلم پاسخ مي دادند.


تجمع مخالفان علايي در مقابل خانه او


کساني که با روش هاي سلبي به استقبال سخنان منتقدان مي روند ، در واقع بزرگ ترين خدمت را به گسترش تفکرات همان منتقدان و اثبات حقانيت آنان مي کنند، زيرا اولاً با اين هجمه ها ، افرادي که اساساً در جريان نبودند وارد ماجرا مي شوند و ثانياً وقتي مي بينند يک موج تخريبي قدرت محورانه عليه آنها به راه افتاده ، به طور رواني از در همنوايي با مظلوم ، با آنان همراهي و همدلي مي کنند.
در واقع ، کساني که فکر مي کنند با متورم کردن رگ گردن و برخوردهاي سلبي ، مي توانند منتقدان را منکوب کنند ، نهايتاً نقض غرض مي نمايند و به جاي ريختن آب بر آتش منتقدان با اقدامات ناشيانه و بدوي خود ، بر آن بنزين مي پاشند!
نکته اين که برخوردهاي سلبي اخير ، نه در برابر دگر انديشان ، که در مقابل دو تن از نيروهاي دورن نظام و "خودي"‌ انجام شده است و الا اگر همين مطالب توسط افرادي ديگر و در رسانه هايي غير از روزنامه اطلاعات و صدا و سيما - که هر دو متعلق به نظام هستند - منتشر مي شد ، مشخص نيست چه بلايي بر سر نويسندگان و گويندگان و رسانه هاي نشر دهنده مي آمد!
  صدا و سيماي جمهوري اسلامي ، زماني به حدي آزاد منشانه رفتار مي کرد که افرادي مانند نورالدين کيانوري و فرخ نگهدار و احسان طبري اين امکان را داشتند که در رسانه ملي حاضر شوند و با افرادي مانند آيت الله بهشتي و آيت الله مصباح يزدي مناظره کنند ؛ ولي اکنون جاي تأسف است که فردي مانند عماد افروغ هم تحمل نمي شود و احتمالاً از اين پس ، نام او نيز در فهرست سياه نانوشته افرادي باشد که تهيه کنندگان سيما جرأت دعوتشان را به برنامه هايشان ندارند.
اگر اوايل انقلاب ، به جاي دادن تريبون و آنتن به افرادي مانند کيانوري ، از همان ابتدا آنها را سانسور مي کردند ، عده بسياري از مردم با اين گمان که کيانوري و همفکرانش به دليل داشتن منطق قوي ، از دسترس دور مي شوند ، بدان ها مي گرويدند و هم اکنون نيز بر همان خط بودند ولي وقتي رسانه ملي با آزاد انديشي ، افکار مختلف را در معرض قضاوت عموم گذاشت ، مردم سره را از ناسره تشخيص دادند.
مناظره تلويزيوني سال ۱۳۶۰
(از راست به چپ:‌حبيب الله پيمان، بهشتي - مجري برنامه - نورالدين کيانوري و فرخ نگهدار)
اين ، براي نظام جمهوري اسلامي زشت و ناپسند است که هر کس سخني فراتر از کليشه زد ، فوراً موجي از تخريب و تهديد عليه او آغاز شود؛ شأن نظامي که شعار انقلاب آن "‌استقلال،آزادي،جمهوري اسلامي"‌ بوده ، اين است که افراد در اظهار نظرات خود کاملاً آزاد باشند و متقابلاً افکار عرضه شده نيز بي هيچ تعارفي نقد شوند.
اين همان روش و منش اميرالمؤمنين علي عليه السلام است که نه تنها به منتقدان همسو با خود که حتي به دشمنانش به حدي از آزادي بيان داده بود که بتوانند در معابر و مساجد و حتي ميان خطبه هاي ايشان ، سخن بگويند و صرفاً سخن بشنوند.
حتي زماني که يکي از خوارج در ميان منبر امام از جاي برخاست و به ايشان اهانت کرد و اصحاب خواستند او را تأديب کنند ، حضرت آنان را از هر گونه برخوردي برحذر داشت و او را در پناه خود توصيف کرد.
امام علي (ع)‌تنها زماني با مخالفان برخورد کرد که آنان دست به شمشير بردند و خوارج در اولين اقدامشان شکم زن حامله اي را دريدند.
کساني که دوستدار نظام و حامي دوام و قوام روزافزون آن هستند بدانند که استحکام جمهوري اسلامي در رهگذر برون ريزي افکار متراکم در اذهان و نقد و بررسي آنها حاصل مي شود نه در تبديل نقدها به عقده ها و کينه ها.
کساني که با شنيدن هر سخن مخالفي تمام هم و غمشان اين مي شود که به هر طريق ممکن اولاً گوينده را مجازات کنند و ثانياً از او درس عبرتي براي ديگران بسازند ، متوجه نيستند که با اين کارها بزرگ ترين تبليغ را عليه نظام مي کنند و اين باور را به جامعه و جهان القا مي نمايند که نظام آنقدر ضعيف است که ممکن است با چند نقد کلامي و نوشتاري آسيب ببيند و حال آن که واقعيت چيز ديگري است و نظامي که جنگ ها و تحريم ها و تهاجم ها آن را از پاي درنياورده ، قطعاً نقدها هم - حتي اگر غير مسوولانه هم باشند - نمي توانند آسيبي بدان وارد کنند و برعکس مقوم آن نيز هستند. 
منکوب گران نقد ، بدانند که قطعاً و حتماً و صد در صد در مسير تضعيف نظام قدم برمي دارند و مصداق بارز دوستي خاله خرسه اند.
هان اي دل عبرت بين از ديده عبر کن هان!
اوضاع نظام شيخ را آئينه عبرت دان
سيد صبا حسيني
۲۸ دي

بایگانی وبلاگ

عنوان بایگانی وبلاگ