با پشتیبانی Blogger.

دنبال کننده ها

۱۳۹۰ بهمن ۲۲, شنبه

زندانيان سياسي نوجوان مجاهدين و بخش چپي ها در زندان اوين در سال 1360. نوجوانان و جواناني که بخش اصلي رشد زيباترين ايام زندگي اشان را در پشت ميله هاي زندان و در زندانهاي اوين، گوهر دشت، قزل حصال، ديزل آباد کرمانشاه و ..... گذراندند. من در استکهلم تعدادي از آنها را ميشناسم. يکي از آنها در 13 سالگي در سال 1360 به زندان رفته است و پس از سپري کردن از زيباترين ايام زندگي اش، و شکنجه شدنهاي وحشيانه در سال 1370، هنگامي که 23 ساله بود از زندان بيرون آمده است. بلاهايي که سر اين جوانان آمد را هيچ کس نشنيد و نديد. دوست محترم بنده که امروز آقاي محترمي است حدود 42 ساله و به جرم هواداري از مجاهدين به ده سال زندان محکوم شده اند، برايم تعريف ميکرد که ما را براي جمع کردن اجساد تيرباران شدگان و انتقال آنان به کانتينرهاي يخچال دار ميبردند و ما بايد شاهد تير خلاصي زدنهايشان هم ميبوديم.گاهي هم پيش آمده بود که دوستان هم سن و سالمان را پاسداران بهشان تجاوز ميکردند. آرام و بي صدا اين ظلمهايي که بر يک نسل رفت تنها در دل تاريخ مسکوت مانده است. چندي پيش از خانم محترمي که ده سال از زيباترين سالهاي جوانيش را در زندان بوده اند و به جرم هواداري از مجاهدين به ده سال زندان محکوم شده بودند، خواستم تا خاطرات زندانش را بنويسيد و حتي اگر نياز باشد من نيز کمکشان خواهم کرد، ايشان گفت: براي که و براي چه خاطرات سالهاي زندانم را بنويسم، وقتي که هيچ کس نميتواند مرا بفهمد! براستي هيچ کس نه صداي زجر کشيدن و شکنجه هاي وحشيانه اي که بر آنها اعمال شد را شنيد و نه هيچ کسي جز خود آنها ميتواند دردهايشان برايشان قابل درک و تصور باشد. اين خانم محترم و يکي از سمبلهاي پايداري برايم ميگفت: که هنوز وقتي که ميخواهيم به آن دوران فکر کنيم حالم بد و روحيه ام خراب ميشود. هيچ کس نميداند که ما چه کشيده ايم.

مجتبي فتحي شبكه اجتماعي فيس بوك

بایگانی وبلاگ

عنوان بایگانی وبلاگ