با پشتیبانی Blogger.

دنبال کننده ها

۱۳۹۰ اسفند ۱, دوشنبه
اين تصور كه  ” مگر علي كشتگر هنوز هم زنده است؟! او يك مرده سياسي است و به مُرده كه چوب نمي زنند!” به باور من تصوري اشتباه است. همچنين نبايد سابقه  همكاري وي با جمهوري اسلامي در گذشته دور   بر روي موضع جنايتكارانه اخير وي در واكنش به يك دروغ ”آخوندي – گوبلزي” رژيم آخوندها و حاميان سياسي و خبر يشان سايه بيافكند و چنين برداشتي شود كه  كشتگر و امثالهم  سابقه شان روشن است و سرنوشتشان با جمهوري اسلامي گره خورده و طبيعي است براي حفظ و بقاي اين رژيم و منافع حقيرشان  موضعي بغايت ضد انقلابي عليه نيروهاي انقلابي  بگيرند  و  اين چيز جديدي نيست و كاملا طبيعي است!
 زيرا موضع علي كشتگر در شرايطي است كه ماشين ترور رژيم در داخل و خارج از ايران به عُرياني خود را عيان نموده و جامعه ايرانيان بويژه نيروها و جريانات مبارز و آزاديخواه لازم و ضروري است نسبت به اقدامات تروريستي رژيم هشيار بوده و ماموران و مزدوران و مبلغين رژيم را بيش از پيش براي افكار عمومي افشا و منزوي نمايند . 
 در شرايطي است كه ساكنين اشرف بعد از دو قتل عام وكشتار همچنان در محاصره و   تحت فشار ظالمانه و در معرض خطر و تهديدات تروريستي رژيم و مزدوران عراقي اش هستند .

در شرايطي است كه شماري از خانواده هاي مجاهدين مانند علي صارمي, جعفر كاظمي, محسن دگمه چي و ... به جرم ديدار با فرزندان خود در اشرف و به جرم هواداري و حمايت از مجاهدين اعدام شده اند و شماري در زندان و زير شكنجه و فشار و در معرض اعدام هستند.  همچنين در باره ماهيت جنبش مقاومت مردم ايران طي يك دهه كارزار حقوقي و بين المللي  تا كنون برجسته ترين حقوق دانان و قُضات بين المللي در دادگاههاي مختلف  در رابطه با نامگذاري غير قانوني سازمان مجاهدين خلق ايران در فهرست سازمانهاي تروريستي به روشني  تصريح کرد ه اند  و راي خود را صادر نموده اند که عملکردهاي مقاومت ايران چه در حال و چه در گذشته ربطي به تروريسم ندارد و «مقاومت عليه استبداد» محسوب مي‌شود.
بنابر اين   جاي هيچ شك و شبهه اي براي هر كس كه ذره اي شعور سياسي داشته باشد نمي گذارد كه علي كشتگر  دارد براي ماشين ترور و كشتار جمهوري  جهل و جنايت آخوندها خوراك تبليغاتي فراهم  مي كند. و مشخصا كشتار مجاهدين اشرف در هنگامه اي كه ابر و باد و مه  و فلك ارتجاعي استعماري گرم در كارند, تا يگانه تشكيلات انقلابي و مستقل و مردمي و يگانه آلترناتيو دمكراتيك   در برابر رژيم را از سر راه بردارند و متلاشي و منهدم نمايند را به جلادان و « ارباب بي مروت» دنيا پيشنهاد مي كند . 
وگرنه بجز يك آبرو باخته بي حيثيت, كه فرصت را براي ضربه زدن به جنبش انقلابي مردم ايران به خيال خام خودش با يك دروغ واهي مغتنم شمرده , و سايت هاي گشتاپوي رژيم آخوندي بي درنگ نوشته اش را منتشر  مي كنند و سپس به او خُرده مي گيرند كه «در باره مجاهدين, کم گفته اند آقای کشتگر! » و مي نويسند:« ... اين دو پارگراف متناقض که اولي از مجهول و دومي از تاکيدات معلوم “پيشينه تروريستي و خيانت در جنگ ۸ ساله” ياد نموده و در نهايت به نقطه موضع نويسنده نسبت به اين سازمان مي رسد،اگر اشتباه نکرده باشم،زبانم لال،علائم روشني از دلالت ترس نويسنده نسبت به موضع گيري آتي مجاهدين دارد.چرا که اگر نويسنده بر اساس پيشينه ياد شده و مشاهدات سي سال گذشته معتقد است رهبري سازمان مجاهدين مسبب سه دهه ترور و همکاري همه جانبه با صدام حسين بر عليه مردم ايران ميباشد،جاي ترديدي باقي نمي گذارد که بگويد؛ آري خبر شبکه ان بي سي در عين کم گويي درست است!»(سايت آريا ايران 19 فوريه2012 )
 براستي كدام عقل سليمي است  كه بگويد يا بنويسد: 
«تکذيب ساده اين خبر توسط يکي از سخنگويان سازمان مجاهدين براي از بين بردن ترديدها نسبت به اين اتهام سنگين نه تنها کافي نيست، بلکه اگر به همين حد اکتفاء شود نشان از صحت خبر خواهد داد.....! »  
جز  يك بريده و نادم  از ادعاي مبارزه كه خودش« را قاطي هيچ ايسمي» نمي كند مگر « تحول گام به گام » در جمهوري جهل و جنايت آخوندي و مدعي است «  ما نمي توانيم يک شبه به خيلي چيزها برسيم.» پس بهتر است يك روز به دنبال بحث با «برادر حاج آقا  بهشتي» , روز ديگر خامنه اي و رفسنجاني و بعد خاتمي  وبا شركت پيگير و مداوم در جلسات بحث و سخنراني پاسداران و شكنجه گران پوششي و ريزشي  اعزامي به خارجه, به دنبال  ويروس سبز رفت و  سر انجام با عبور از روي اجساد و پيكرهاي خونين و مجروح مجاهدين اشرف  و خانو اده هاي آنان  و در اوج بي شرافتي  تلاش   كرد  دروغي را راست  نمود  و ترورهاي رژيم را   توجيه و تبرئه و به مجاهدين نسبت داد و نوشت :   
« هيچ هدف شريفي ابزار ناشريف را توجيه نمي کند. فراموش نکنيم که ارتباط تشکيلاتي و سياسي غيرشفاف، با هرمرجع و هر دولتي، در زمره ابزار ناسالم و ناشريف اند که نه در خدمت نزديکي جريانات و فعالان اپوزيسيون بلکه در جهت عکس آن عمل مي کند....»
براستي كه ارتباط و ارتزاق  كالبُد گنديده و بد بوي  حاج آقا علي كشتگر با جمهوري اسلامي و استشهاد حوزويشان  عليه« منافقين محارب  نظام» و  انگشت اتهام به جاي جلاد و پدر خوانده مافياي ترور و جنايت و كشتار به سوي قرباني مظلوم و معصومي كه آئينه تمام نماي شرافت, نجابت,  صداقت و  پايبندي به اصول و قانون است. حتي در نبرد با سفاك ترين رژيم تاريخ معاصر, در آستانه عمليات تروريستي ولي نعمتش در تايلند و مالزي با ابزار  واهداف شريف و شفاف! كاملا روشن و بي نياز از هيچ تحليل  و تفسيري است.  «گاهي مردن بهتراست».

يک‌شنبه، ۳۰ بهمن ۱۳۹۰ / ۱۹ فوريه ۲۰۱۲


بایگانی وبلاگ

عنوان بایگانی وبلاگ